هدف منع گسترش تسلیحات هستهای از طریق برجام تنها از طریق تعامل دیپلماتیک واشنگتن با تهران محقق شد و این اتفاق در همه دورههایی که آمریکا از تعامل با ایران خودداری میکرد، دور از دسترس بود.
پل آر. پیلار استاد دانشگاه و عضو سابق آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیآیاِی) است که ۲۸ سال در این نهاد خدمت کرده است. وی اکنون عضو ارشد غیرمقیم مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون و همچنین محقق مرکز اطلاعات و امنیت قرن ۲۱ مؤسسه بروکینگز است. پیلار سابقه تدریس در دانشگاه جرج تاون را دارد و اکنون مقالاتی را در نشریه نشنالاینترست منتشر میکند. این مطلب تازهترین نوشته اوست.
دیپلماسی ایرانی طردکردن یک دولت، منزویکردن و امتناع از تعامل با آن، بهمنظور تنبیه یا تضعیف دولت مذکور یا تلاش برای وادارکردن آن به تغییر سیاستهای خود، ناگزیر مستلزم خودانکاری است. در دیپلماسی طردکردن تنها هدف نیست که طرد میشود؛ دستیابی به هر نتیجه مثبتی که مستلزم دیپلماسی و ناگزیر مستلزم تعامل با هدف طردشده باشد، برای طردکننده غیرممکن میشود.
ایران که از سوی ایالات متحده هدف گرفته شده، یک نمونه برجسته به حساب میآید. در سراسر چهار دهه گذشته بعد از انقلاب اسلامی، روند دیپلماسی بین ایران و ایالات متحده یا دچار اختلال شده یا با مانع مواجه شده است. هدف منع گسترش تسلیحات هستهای از طریق برجام تنها از طریق تعامل دیپلماتیک واشنگتن با تهران محقق شد و این اتفاق در همه دورههایی که آمریکا از تعامل با ایران خودداری میکرد، دور از دسترس بود. تا وقتی کانال دیپلماتیک مذاکرات هستهای باز بود، منافع دیگر ایالات متحده نیز تأمین میشد.
بیشتر مخالفتها با برجام به گسترش سلاحهای هستهای مربوط نمیشود بلکه اهداف دیگر مانند سیاست داخلی یا تمایل رقبای منطقهای ایران به ضعیفنگهداشتن آن و منحرفکردن توجهها از نقش بیثباتکننده آنها در منطقه را شامل میشود و بیشتر درباره خرابکاری دیپلماسی با ایران در هر موضوعی است. دیپلماسی بین آمریکا و ایران میتواند یک عامل اصلی بالقوه در پیشرفت در موضوعات مهم در خاورمیانه، خلیج فارس و آسیای جنوبی باشد.
ایران، ملتی با بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت، بدون شک یک بازیگر مهم در منطقه است. این واقعیت که منطقه محل برخی از مسائل امنیتی نگرانکننده است که بیشتر آنها به ایران مربوط نمیشوند، اهمیت دیپلماسی با ایران در رسیدگی سازنده به این مسائل را بیشتر میکند. سه موضوع اینچنینی درحالحاضر در صدر دستور کار سیاست خارجی ایالات متحده قرار دارند.
افغانستان درحالیکه ایالات متحده در نقطهعطف خروج نظامی از افغانستان است، به درنظرگرفتن سهم هریک از بازیگران در این کشور و بهحداقلرساندن هرجومرج در آنجا نیاز مبرم دارد. در آغاز جنگ ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان، ایران و ایالات متحده در یک طرف بودند. ایران در امور امنیتی و نظامی از جمله اشتراکگذاری اطلاعات هدفمند درباره طالبان و کمک دیپلماتیک در ایجاد نظم سیاسی جدید افغانستان با مقامات آمریکایی همکاری کرد.
اما دولت جورج دابلیو. بوش با توصیف ایران بهعنوان بخشی از «محور شرارت» به این همکاری پایان داد. بااینحال، منافع موازی ایران و آمریکا در ارتباط با افغانستان همچنان ادامه دارد. افراطگرایی با ایران دشمنی دارد و ایران شاهد کشتهشدن مقامات خود توسط تندروها در داخل افغانستان بوده است.
ایران همچنین به حمایت از اقلیت شیعه در افغانستان تمایل دارد. اما نگرانی کلیتر ایران در افغانستان، بهحداقلرساندن هرجومرج و افراطگرایی است. ماهیت منافع موازی ایران و آمریکا در افغانستان عمدتا نادیده گرفته میشود. آمریکاییها عمدتا روی آسیبهایی که ایران میتواند به مواضع ایالات متحده در منطقه وارد کند، متمرکز میشوند. اما دیپلماسی بینالمللی با هدف بهحداقلرساندن عواقب بیثباتکننده جنگ داخلی در افغانستان نیازمند مشارکت همه کشورهای منطقه از جمله ایران است.
عراق یکی دیگر از کشورهایی است که منافع آمریکا و ایران در آن موازی است. در حقیقت، منافع تا اندازهای همراستا بودند که دو کشور در جنگ با داعش یک ائتلاف نظامی تشکیل دادند. عراق نیز مانند افغانستان، کشوری ناامن است که مرز طولانی با ایران دارد و به همین دلیل، ایران از دلایل کافی برای نگرانی شدید و مشارکت جدی در امور عراق برخوردار است.
سایه جنگ هشتساله عراق و ایران در دهه ۱۹۸۰ هم همواره بر تفکر ایرانی سنگینی میکند و ایران بیش از هر چیزی، نمیخواهد بگذارد آن اتفاق تکرار شود. نگرانی ایالات متحده از نفوذ ایران در عراق است. اما منافع ایران و آمریکا هنوز موازی است و در تضاد نیست و هر دو میخواهند از بیثباتی در عراق بکاهند تا مانع از ظهور مجدد داعش شوند.
برخی در آمریکا معتقدند ایران در تلفات نظامی ایالات متحده در عراق نقش غیرمستقیم داشته است. این یک باور رایج در زمان ترور فرمانده نیروهای قدس سپاه توسط ایالات متحده در خاک عراق بود. پیشبینی وضعیت عراق در کوتاهمدت به اندازه پیشبینیهای افغانستان تیرهوتار نیست، اما افزایش ثبات و امنیت در این کشور نیز به حمایت دیپلماتیک بینالمللی نیاز دارد. این دیپلماسی باید همه کشورهای علاقهمند را در بر بگیرد و همسایه نزدیک عراق در شرق بیشک یکی از این کشورهاست.
مجموعه گستردهای از نگرانیهای امنیتی وجود دارد که بهشدت نیازمند دیپلماسی سازنده بینالمللی است و آن وضعیت کلی منطقه نفتخیز خلیج فارس است. رویارویی و تشدید تنشها و تشکیل اتحادها علیه یک کشور خاص در منطقه تنها خطر جنگ را افزایش میدهد.
درگیریها و تنشهای متعددی مطرح است، اما یکی از برجستهترین آنها رقابت سنتی بین ایران و کشورهای عربی در ضلع جنوبی خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی است. رسیدگی به این رقابتها به یک معماری امنیتی جدید نیاز دارد که تنها با مشارکت گسترده همه کشورهای مربوطه از جمله ایران، تحقق خواهد یافت.
ایران از دیپلماسی اینچنینی استقبال میکند. در حقیقت، ایران بارها ایدههایی سازنده در این زمینه مطرح کرده است. برخی از ایدههای ایرانی شبیه به عناصر سازمان امنیت و همکاری در اروپاست که در زمان جنگ سرد تشکیل شد. آن تجربه و تلاشهای رونالد ریگان برای کنترل تسلیحات، باید یادآور این مسئله باشد که راههای دیگری غیر از طردکردن برای برخورد با دشمن وجود دارد و مهمترین آنها، استفاده از دیپلماسی است.
منبع: دیپلماسی ایرانی