مهم تکتک افرادی نیستند که اسیر «شبهعلم» شدهاند، مهم این است که برخی و البته نه همه، تصمیمات کشور گاه در چنین ورطهای میافتد و مراکز حساس سیاستگذاری کشور به تسخیر کسانی درمیآید که تحتتأثیر «شِبهعلم»اند.
کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نوشت: چگونه «شِبه علم» میتواند حکمرانی را تباه کند؟ از طریق بنیانگذاری نظام سیاستگذاری بر هراس و تردید. بارها نسبت به رسوخ و نفوذ «شبهعلم» در دستگاه سیاستگذاری کشور هشدار دادهام. «شبهعلم» نه بهدلیل ترویج خرافه علمی بلکه بهدلیل ایجاد انحراف در نظام سیاستگذاری کشور و تعطیلی فکر و ترویج هراس از اندیشه است که خطرناکتر میشود.
علم، حاصل گفتوگوی آزاد کارشناسی است و «شبهعلم» با هراسی که در دل ایجاد میکند «دُردانه آزادی» را از انسان میگیرد و دیوان و دیوانسالاری را در دالانی از وحشت و تاریکی فرومیبرد. «معرفتشناسیِ هراس» یعنی یک دستگاه فکری که بر ایجاد ترس و تردید بنیان نهاده شده است و باورهایی را براساس سوءظن برمیسازد. این باورها از سیاست و حکمرانی تا علم و تمدن را در بر میگیرد.
این ترس، تردید و نگرانی گونهای از «شبهعلم» را پدید میآورد. منفعتطلبی و سیاسیکاری افراطی از یک سو و توسعه پوشالی آموزش عالی و دانش کلام ایدئولوژیک از سوی دیگر سبب شده است گاه مشاورههای مهلکی به تصمیمگیران کشور داده شود و آنها را به عرصههای خطرناکی بکشاند؛ از کرونایاب مستعان تا اتکا به تولید واکسن کرونا. به نمونههایی از این «شبهعلم» توجه کنید:
تراریخته بهمثابه توطئه استکبار، توطئه عقیمسازی مسلمانان، توطئه صهیونیستها برای بیمارکردن مسلمانان از طریق آلودگی آب زمزم، نفوذ در دستگاههای دولتی (البته صرفا مقصود دولت حسن روحانی بود و دیگران از این نفوذ مبرا هستند)، کرونایاب مستعان، تولید واکسن، فراماسونری، دسترسی به اسرار کشور از طریق «گوام» (FATF) و در نهایت حکایت تلخ واکسن که امروزه دیگر زبانزد همگان است.
دهها نمونه از چنین هراسافکنیهایی در بدنه نظام سیاستگذاری وارد شده و نظام تصمیمگیری در کشور را مختل کرده است. مهم خودِ این اظهارات نیست؛ در همه دنیا چنین ادعاهای بیپایه و اساسی از سوی شیادان مرسوم است. مهم آن است که برخی مقامات مسئول در معرض باور قرار میگیرند و مثلا درخصوص آلودگی آب زمزم دستور اقدام به آزمایش آن میدهند.
مهم این است که برخی از این سخنان در جلسات سخنرانیهای پدافند غیرعامل ترویج میشده که خود یک نهاد تأثیرگذار در سیاستهاست. مهم آن است که این سخنان در صداوسیمای رسمی کشور بازتاب وسیع داده میشود و در نهایت مهمتر از همه این است که چنین اظهارات بیپایه و اساسی تحت عنوان «علم» به دستگاه سیاستگذاری کشور وارد میشود، هراس ایجاد میکند و مخالفان را با اتهاماتی مانند مملکتفروشی و خودفروشی و جاسوسی میراند.
خدایش بیامرزد دانشمند عزیز مرحوم دکتر بهزاد قرهیاضی، از بنیانگذاران پژوهشکده بیوتکنولوژی و مجری طرح برنج تراریخته که گفته بود تاکنون اجازه رهاسازی محصولات تراریخته به محققان داده نشده و این از فناوریهراسی مسئولان ناشی میشود..اما ببینیم که معرفتشناسی هراس و «متدولوژی» وحشت چگونه کار میکند؟
هراس، یک حالت روانی است که قواعد شناختی ویژهای را بر انسان بار میکند. توان اندیشیدن، جسارت نوآوری و اعتمادبهنفس را از او میگیرد. منتظر میماند که دیگری به او بگوید که چه کن و چه نکن. ترس، همزاد تسلیم است و نخستین کاری که با روح و روان انسان میکند آن است که نظام شناختی وی را مختل میکند و او را آماده «تسلیم محض شدن» میکند. زمینه گونهای حکمرانی فرقهای را در نظام تصمیمگیری فراهم میکند.
در فرقهها، هراسِ درونی ابزار اصلی تبعیت است. فرقههای انحرافی با ایجاد معنویتِ کاذب گونهای قداستِ دروغین و نوعی دالان نامرئی از کیش شخصیت ایجاد میکنند که مهمترین سازوکار فرمانبری را ایجاد میکند. همین سازوکار میتواند در رابطه استاد و دانشجو یا رئیس و مرئوس پدید آید و قدرت تفکر را از انسان سلب کند.
اگر در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری چنین رابطهای شکل گیرد خِرد و عقلانیت را از آن میگیرد. کارکرد «گاندو» همین هراسی است که در دل میآفریند و تو را به همهچیز بدبین میکند و مخاطب را نگران و مضطرب میکند تا جسارت تفکر سیاسی را از او بگیرد.
ازاینرو است که دل به کسی میبندی که بتواند برایت تحلیل شبهامنیتی کند تا کارآمدی و ناکارآمدی را از همین چشمانداز امنیتی ببینی؛ تا روابط بینالملل را و تلاشهای علمی اندیشمندان را و تمدنسازی را و فلسفه و عرفان را همه از یک پنجره تنگ و گِلآلود ببینی.
معرفتشناسیِ هراس با فریادهای خشمآلود و جاهلانه در تریبونهای رسمی و غیررسمی گسترش مییابد و اندیشمندان را از دایره حکمرانی و چرخه تصمیم و نظام سیاستگذاری بیرون میراند. متفکران را نیز به احتیاط میکشاند. مغز علیل میشود و ترس مانع از آن میشود که واکسنی برای فلج فکری خود بیابیم.
سخنرانهای حرفهای و سازماندهیشده دایرمدار تئوریپردازیهای توطئهمحور میشوند. در برخی دانشگاهها و تریبونهای بهاصطلاح علمی شاهدیم که از سوی برخی دانشگاهیان، حوزویان و گروههای ذینفوذ چنین رفتارهایی مرسوم شده است.
گفتارهای یکجانبه و بدون مواجهه با مخالفان، «خشونت تحلیلی»، فریبکاری، ادبیات غیرنوشتاری و شفاهی، سرقت واژگان از علوم اجتماعی و فلسفی و قلب ماهیت آن، ادعاهای بدون «فکت» (Fact)، انتخاب گزینشی از منابع دست چندم و غیرمعتبر فرنگی، سخنفروشی و خودفروشی با ویترینی از مدارک دانشگاهی، «فکت» سازی، خلط دانشهای کلامی با علم، فریبندگی برای مقامات، ترساندن مقامات از هرگونه تفکر مستقل حتی از نظریههای عدالتگرایی بعضی نظریهپردازان دولتی و... برخی دیگر از ویژگیهای چنین رویکردی است.
جالب است که دو نفر از نامزدهای ریاستجمهوری که یکی پزشک متخصص است و دیگری مردی میانسال با سابقه نظامی-اجرائی بالا در محفل یکی از همین سخنرانان حرفهای که مروج معرفتشناسی هراس و «متدلوژی» توطئه است حضور مییابند و خوشباورانه در پی کسب دانش ایشان برای حلوفصل امور کشورند.
یکی از همین نامزدهای ریاستجمهوری میگوید: «ماحصل اقدامات ارزشمند این مجموعه میتواند برای اداره کشور مفید و مؤثر باشد». علیالاصول سابقه اجرائی و تقنینی این دو نفر میتوانست تجربه گرانبهایی برای آنها به ارمغان آورده باشد که قابل قیاس با سخنران مورد نظر نیست؛ اما انسان را چه میشود که این تجربههای گرانبها را در طبق اخلاص به قربانی یک سخنران حرفهای میبرد که هیچ تجربه درخوری در امر حکمرانی ندارد؟ کارکرد «شبهعلم» همین است: سلب اعتمادبهنفس دیگران و آنان را فرمانبرِ ناآگاهی خویش ساختن با کوهی پوشالی از اعتمادبهنفس.
فراتر برویم. مهم تکتک چنین افرادی نیستند که اسیر «شبهعلم» شدهاند، مهم این است که برخی و البته نه همه، تصمیمات کشور گاه در چنین ورطهای میافتد. مراکز حساس سیاستگذاری کشور به تسخیر کسانی درمیآید که تحتتأثیر «شِبهعلم»اند تاجاییکه «رئیس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی مجمع تشخیص مصلحت نظام» خواستار تحریم واکسن خارجی از سوی مردم میشود.
او که یک «دکتر» است گفته: «به مردم توصیه میکنم از تزریق واکسن خارجی خودداری کنند، من و خانوادهام هم استفاده نخواهیم کرد». هیهات که چنین افرادی افکار مسئولان را درخصوص «برجام» و «گوام» (FATF) شکل دهند. سیاستگذاری عمومی ورطه هولناکی برای چنین افرادی میشود، چون بدون تجربه اجرائی و به مجرد مشاهده ناکارآمدیها به خود جرئت میدهند که به مردم و به مقامات چنین توصیههایی بکنند.
حوزه اجرائی، جسارت و شجاعتِ خامِ دوران جوانی را برنمیتابد. با یک اشتباه میلیاردها تومان از بودجه عمومی به هدر میرود. تصمیمهای ارزی از سوی کسانی گرفته شد که سالها سابقه اجرائی در سطوح بالا داشتند، چه رسد به کسانی که یک روز سابقه مؤثر اجرائی ندارند یا یک هزار تومانی از بازار بخش خصوصی درآمد نداشتهاند. اینان چگونه به خود اجازه میدهند درباره امور مهم کشور، بازار، کسبوکار، کارآفرینی، سیاست خارجی و... به ارائه توصیه سیاستی بپردازند.
در اداره بیتالمال باید به اینان هشدار داد که «غافل مشو که مرکب مردان مرد را/ در سنگلاخ بادیه پیها بریدهاند». اما افسوس که تنها در پی آن هستند که ناگه به یک خروش صدها منزل را در حکم و حکومت و حکمرانی درنوردند. «شبهعلم» میتواند دستگاه سیاستگذاری را اسیر دور جهالت و خودبینی و سبکسری کند.
منبع: روزنامه شرق