متهم در تشریح انگیزه قتل گفت: کاوه یکباره به رویم چاقو کشید و به سمتم حملهور شد. من هم چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به او زدم. راستش من اصلا در حال خودم نبودم؛ خیلی عصبانی بودم و هرگز فکر نمیکردم با زدن آن ضربه چنین اتفاقی برای برادرم بیفتند و او جانش را از دست بدهد.
مرد جوانی که در یک لحظه عصبانیت، برادرش را با ضربه چاقو مجروح کرده و باعث مرگ او شده است، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش شرق، رسیدگی به این پرونده از شامگاه دوم مهر سال ۹۸ بهدنبال وقوع درگیری خونین در قهوهخانهای در جنوب تهران آغاز شد. وقتی مأموران پلیس به قهوهخانه مورد نظر رفتند، دریافتند صاحب قهوهخانه به نام کاوه زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.
شواهد نشان میداد کاوه در درگیری با برادر کوچکش به نام کامبیز چاقو خورده است. مأموران پلیس به ردیابی کامبیز پرداختند و او را بازداشت کردند. در این میان از بیمارستان خبر رسید کاوه بهخاطر شدت خونریزی روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده است. زمانی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند، شاهدان نیز تأیید کردند کاوه در درگیری با برادرش دچار جراحت شده است.
یکی از شاهدان به مأموران گفت: کاوه و برادرش رابطه خوبی با هم داشته و رفتوآمد زیادی داشتند. من بارها دیده بودم برادر کاوه به قهوهخانه او میآید و ارتباط خوبی با هم دارند، اما نمیدانم روز حادثه چه اتفاقی افتاد که آنها جروبحث کردند؛ چون تا به حال با هم دعوا نکرده بودند. من اصلا فکر نمیکردم بخواهند چاقو بکشند. یکدفعه دیدم کاوه فریاد زد و برادرش هم وحشتزده او را نگاه میکرد. ما به سمت کاوه رفتیم و دیدیم چاقو خورده و خون زیادی از او میرود.
در ادامه تحقیقات، کامبیز تحت بازجویی قرار گرفت و به درگیری خونین اعتراف کرد. او که بهشدت از کاری که کرده، پشیمان بود، مدعی شد قصدی برای قتل نداشت و هرگز فکر نمیکرد برادرش در این دعوا کشته شود. متهم سپس به بازسازی صحنه جرم پرداخت و با صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، پدر و مادر مقتول در جایگاه ویژه ایستادند و اعلام گذشت کردند. مادر کاوه درحالیکه اشک میریخت، گفت: پسرهایم هیچ اختلافی با هم نداشتند و هنوز باور ندارم پسر کوچکم پسر بزرگم را کشته است. من داغ بزرگی بر دل دارم و نمیتوانم برای پسر کوچکم درخواست قصاص را مطرح کنم، به همین خاطر گذشت میکنم. این اتفاق آنقدر برای من تلخ است که با گذشت مدتهای طولانی از آن هنوز نتوانستهام موضوع را پیش خودم حل کنم.
پدر کاوه نیز اعلام گذشت کرد و گفت: اینکه پسر جوانم را از دست دادم من را داغدار کرده است، اما اینکه یک پسرم به دست پسر دیگرم کشته شده نیز بهشدت من را اذیت میکند و از داغ مرگ پسر بزرگترم است. حالا اینکه من درخواست قصاص کنم، دیگر برایم با مرگ فرقی ندارد. با اینکه بسیار ناراحتم، اما اعلام گذشت میکنم.
وقتی کامبیز روبهروی قضات ایستاد، درحالیکه گریه میکرد، گفت: من فقط برادرم را از دست ندادهام، من رفیقم را کشتهام و از این موضوع بهشدت ناراحتم. من اوضاع روحی بدی دارم و نمیدانم باید چه حرفی بزنم. هرچند پدر و مادرم مرا بخشیدهاند، باور کنید من نمیتوانم خودم را ببخشم. آنقدر عذابوجدان دارم که برای خودم آرزوی مرگ میکنم.
متهم در تشریح انگیزه قتل گفت: برادرم سالها بود قهوهخانه داشت و من به قهوهخانه او رفتوآمد داشتم. دو روز قبل از این ماجرا به قهوهخانه او رفتم، اما به دوستان برادرم که در گوشهای نشسته بودند، سلام نکردم. عصر همان روز وقتی کاوه به خانه برگشت از من گلایه کرد و گفت اشتباه کردهام به دوستانش احترام نگذاشتهام. آن روز سر این موضوع با هم بحث کردیم و دقایقی بعدی بحث پایان یافت تا اینکه آن روز بار دیگر به قهوهخانه رفتم، اما برادرم دوباره همان موضوع قبلی را پیش کشید.
او مدام گلایه میکرد و میگفت با بیاحترامی به دوستانش او را خراب کردهام. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. من نمیدانم دوستانش به او چه گفته بودند که آنقدر ناراحت بود و با من دعوا میکرد. او دستبردار نبود.
کاوه یکباره به رویم چاقو کشید و به سمتم حملهور شد. من هم چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به او زدم. راستش من اصلا در حال خودم نبودم؛ خیلی عصبانی بودم و هرگز فکر نمیکردم با زدن آن ضربه چنین اتفاقی برای برادرم بیفتند و او جانش را از دست بدهد.
متهم درحالی که سرش را پایین انداخته بود و گریه میکرد، ادامه داد: باور کنید من راضی به مرگ برادرم نبودم و هنوز هم باور نمیکنم او را کشتهام. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم و خیلی هم رفاقت داشتیم و یاور هم بودیم و در مشکلات همدیگر را تنها نمیگذاشتیم. من در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و برای دفاع از خودم چاقو را از او گرفتم و یک ضربه به سینهاش زدم.
من سه فرزند دارم، اما با این ماجرا زندگیام از هم پاشیده شد و امیدی برای ادامه زندگی ندارم. با خودم میگویم اگر روزی به خانه برگشتم، چطور باید به بچههایم بگویم چنین کاری کردهام. من جز شرمندگی حرفی برای گفتن ندارم. واقعا قصد قتل نداشتم و از اینکه آن لحظه در عصبانیت چنین رفتاری کردم، بهشدت پشیمان هستم.
با پایان دفاعیات متهم، قضات وارد شور شدند تا رأی را صادر کنند. با توجه به رضایت اولیایدم، وی طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی و از جنبه عمومی جرم به سه تا ۱۰ سال زندان محکوم خواهد شد.