مسائل مربوط به عنوان و مسائل جنسیتی در مسیرهایی به هم تنیده با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند. عنوانی مانند دکتر یا پرفسور میتواند به زن احترام تازهای ببخشد، اما شاید این عمل در کل عزت زنان را مخدوش کند.
تایلر کاوِن - بلومبرگ؛ همانطور که فرهنگ «ووک» ۱ باعث بازنگری در زبان و زندگی آمریکایی شده است (از کاربرد ضمیر شخصی برای بردگان، تا بردگان را «بهبردگی گرفته شده» خواندن) شاید اکنون نیز وقت آن رسیده باشد که به عناوین شغلی نگاهی بیاندازیم. مثلا چرا همگان باید من را «پرفسور کاوِن» صدا بزنند، اما هیچکس تعمیرکار سرویس دستشویی خانهاش را «لولهکش جونز» خطاب نمیکند؟
اینطور نیست که ناخودآگاه شأن بسیار والایی برای برخی مشاغل قائل میشویم؟ آیا برخی افراد را با اجماعی که قادر به شکستن آن نیستند بهخاطر مشاغل دونپایهشان تحقیر نکردهایم؟ ما به عنوان افتخاری «آقای پرفسور دکتر» ۲ آلمانیها میخندیم، اما آیا کاربرد چنین عناوینی در کشور ما وضع بسیار بهتری دارد؟
مدتهاست اصرار دارم که دانشجویان کارشناسیام مرا «تایلور» صدا کنند. هدفم ترغیب آنها بوده است به اینکه خودشان را محققانی همتراز با من بدانند که شاید روزی خطایم را نشان دهند، بهجای اینکه من را شخصیتی موثق ببینند که قرار است حقیقت را کف دستشان بگذارم.
من القاب دنیای توییتر را بیشتر دوست دارم، چون آنجا اسم حساب کاربریام (@tylercowen) معرف نظام نامگذاری عادلانه و برابری خواهانهتری است. من با ذکر سوابقم در قسمت «دربارۀ من» توییتر میتوانم برای جلب توجه رقابت کنم، اما آنجا فضای عمومی به سمت این است که اتکای بیشازاندازه به عناوین نشانهای منفی است.
شبکههای اجتماعی مجازی به شکلی گسترده کنشهای مربوط به نامگذاری و ذکر سوابق را واژگون کردهاند. سویۀ خوب ماجرا بلا اثرکردن عناوین است. سویۀ بد آن این است که افزایش شهرت جای عناوین را گرفته است. تعداد دنبال کنندگان شخص در شبکۀ اجتماعی وزن قابل توجهی دارد، اما در توییتر شمار معدودی از افراد بهخاطر تأیید هویتشان با تیک آبی مشخص شدهاند. یکی از فواید احتمالی عناوین این است که ممکن است نمایانگر جهانی باشند که در آن شهرت آنچنان محلی از اعراب ندارد.
مدتی پیش در استرالیا و نیوزلند، گفتگوهایی دانشگاهی داشتم که طی آنها دیدم بسیاری از شنوندهها و دانشجویان حاضر در بحث، بهجای «پرفسور کاوِن» بهراحتی «تایلر» صدایم میزنند. با این اتفاق دنیا کنفیکون نشد، اما فهمیدم راه و روشهای دیگری هم ممکن است.
برخی از سفتوسختترین هنجارها در استفاده عنوان «دکتر» صدق میکند. غالباً افراد پزشکشان را «دکتر» صدا میزنند، درحالیکه چنین رفتاری با حرفۀ محترم وکلا نمیشود. همینطور کسی که مدرک دکترای تخصصی دانشگاهی دارد، حتی افرادی را دیدم که به من -به درستی- یادآوری میکردند که «تو دکتر واقعی نیستی».
میترسم که با اعطای این مقام و مرجعیت منحصربه فرد به دکترها راه را بازکنیم برای اینکه آنها در خدمات پزشکی به ما راه افراط و تفریط را در پیش بگیرند، مشکل بزرگی که در آمریکا با آن دست به گریبان هستیم. اگر دکترتان بگوید شما باید دورۀ درمانی خاصی را طی کنید، سخت میتوانید نه بگویید، علیالخصوص اگر از آن شخص بهخاطر اینکه این عنوان افتخارآمیز را یدک میکشد، سالها تمکین کرده باشید. نکتۀ مثبت این حرفشنوی شاید این باشد که بسیاری از مردم به تزریق واکسن ترغیب میشوند.
خبر ندارم که سازمان معتبری برای سنجش کیفیت دکترها وجود دارد یا نه، اما شکلگیری چنین روشی را دوست دارم ببینم، امیدوارم که دکترها را از جایگاهشان که عملاً به مقام اشرافی اسمورسمداری در آمریکا تبدیل شده است پایین بکشد. همانطور که ما بازیکنان بیسبال را با توجه به عناوین درصد موفقیت در پرتاب یا گل چهار امتیازیشان قضاوت میکنیم، بههمینترتیب باید بتوانیم دکترها را با معیارهایی کمّی بسنجیم. بسیاری از ورزشکاران صاحب القاب افتخاری هستند مثل «شاه جیمز» ۳، اما پذیرش آن القاب از سوی ما بهخاطر دستاوردهای کمی آنهاست.
در خلال سالهایی که دونالد ترامپ در کاخ سفید بود، متوجه شدم برخی افراد بهجای اینکه او را «رئیسجمهور ترامپ» بخوانند، به او میگویند «ترامپ»، دستِکم در مقایسه با سلفش باراک اوباما. این امر نشانۀ انعطافپذیری در اعطای القاب است که شاید بتوان آن را گسترش داد. مثلاً من معتقد نیستم که باید سناتورها را «سناتور» خطاب کنیم. فقط از بین «بن» و «آقای ساس» بسته به اینکه کدام مناسب است یکی را برگزینید.
القاب در ارتش به نظر میرسد بجا و واقعا ضروری هستند. بُن مایۀ سلسلهمراتب فرماندهی وضع روابط قدرت است، اما این واقعیت عملی باید دررابطه با استفاده از عناوین حرفهای در جاهای دیگر ما را به درنگ وادارد. شما نیز ممکن است معتقد باشید که اشراف لقبدار کارکرد خودشان را دارند. من با وجود شاهزادۀ لیختناشتاین مشکلی ندارم و به نظر میرسد بد نباشد که او را «شاهزاده» بخوانیم، تا این نظام کار کند. اما بازهم کارایی این عناوین بیانگر این است که آنها شأن کاربردی چندانی در آمریکا ندارند.
گاه یک عنوان میتواند برای نشاندادن مقامی پایین دست -مثلاً پرستار- بهکارگرفته شود. عنوان پرستار هرچند میتواند افتخارآمیز باشد، ولی همچنین شخص را ذیل دکتر قرار میدهد. بههرحال این جایگاه پایینتر ارزشمندتر از گمنامی و حذف است. به طور خاص یک زن ممکن است با توجه به احتمالِ آسیبدیدن از بیماران، عنوان «پرستار واشنگتن» را به نام کامل واقعیاش ترجیح دهد.
مسائل مربوط به عنوان و مسائل جنسیتی در مسیرهایی به هم تنیده با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند. عنوانی مانند دکتر یا پرفسور میتواند به زن احترام تازهای ببخشد، اما شاید این عمل در کل عزت زنان را مخدوش کند، چون آنها با نرخ پایینتری نسبت به مردان عنواندار میشوند.
بحث عناوین پیچیده است و ما نمیتوانیم آنها را یکسره براندازیم، اما شاید حالا دیگر آماده باشیم که در عناوین شغلی تجدیدنظر کنیم.
پینوشتها:
[۱]Woke: در لغت بهمعنی «بیدار» است و اشاره به اصطلاحی میان سیاهپوستان آمریکایی دارد که از آنها میخواهد دربرابر تبعیض نژادی و بیعدالتی اجتماعی «بیدار» باشند [مترجم].
[۲]Herr Professor Doktor
[۳]جیمز لبرون، بسکتبالیست آمریکایی، که میان طرفداران و رسانههای ورزشی ملقب به شاه جیمز است [مترجم].
منبع: ترجمان علوم انسانی
مترجم: سهراب جعفری