bato-adv
bato-adv

چرا صدا و سیما قطب تولید فیلم و سریال نیست؟

چرا صدا و سیما قطب تولید فیلم و سریال نیست؟

اگر می‌بینید جریان سریال‌سازی در ان سوی مرز‌ها داغ و گرم است و علاوه بر انتقال پیام‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی خاص خوشان از حیث اقتصادی هم بسیار پر بازده و منفعت است، دلیلش این است که در آن‌جا اصول سریال نویسی همانند کار مهندسی با یک نقشه دقیق و همه جانبه‌نگر است

تاریخ انتشار: ۱۴:۳۶ - ۱۸ مهر ۱۴۰۰

مرتضی اسماعیل‌زاده؛ 

ریاست محترم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای دکتر جبلی

با سلام و تحیت به استحضار می‌رساند، این گفتار را به صورت سرگشاده به حضورتان ارسال می‌دارم، چون ظاهرا هیچ راهی نیست که بتوان مستقیم با مدیران ارشد سازمان در تماس بود. اینجانب به واسطه سال‌های متمادی کار در ادبیات داستانی و تالیف کتب زیادی در این عرصه و عرصه مذهبی، عمده مشکل و معضل کنونی صدا و سیما را در جذب مخاطب و همراهی آن، در تولید اکثرا سریال‌های بی‌محتوا، توخالی و پوچی می‌دانم که علی‌رغم صرف بودجه‌های سنگین و هنگفت هیچ گاه نتوانسته‌اند و نخواهند توانست مورد اقبال همگانی بیننده قرار گیرند.

متاسفانه از سریال‌های پرمخاطب و پربیننده دهه شصت هفتاد و هشتاد حالا فقط تکرار‌های باقی مانده است که مرتب در شبکه‌ آی فیلم پخش می‌گردد و با این‌که بعضی از آن‌ها متوالیا تکرار می‌گردد باز برای مردم جذاب تعقیب کننده است. به ضرس قاطع دلیل اصلی ضعف سریال‌های ایرانی در فقدان و نبود فیلمنامه‌های قوی، فاخر و جذاب از هر لحاظ برای بیننده است که بیشتر به این باز می‌گردد نویسندگان این سریال‌ها تبحر کافی در ادبیات داستانی و الزامات آن و حتی سریال‌های روز دنیا ندارند که چگونه با چند لایه نویسی داستانی هم روند داستان را جذاب و هم ان را برای چندین فصل متوالی ادامه می‌دهند. به نحوی‌که بعضی از سریال‌ها بیش از ۱۰ سال طول می‌کشد تا تمام شود و هر فصل جذاب‌تر از فصل دیگری می‌شود.

ولی در اینجا اصل سریال‌نویسی بر تک فصلی بودن و سطحی بودن داستان است به نحوی‌که از قسمت اول می‌توان انتهای سریال را حدس زد؛ که به این دلیل است که در اکثر موارد سر هم بندی‌های بی سر و ته از فیلم و سریال‌های داخلی و خارجی است و همین سبب می‌شود که اگر خواسته شود آن سریال در فصل‌های بعد ادامه پیدا کند در اکثر موارد به شدت آبکی و دل زننده می‌شود، چون آن سریال فقط برای یک فصل نوشته شده است و تازه در آن فصل هم اگر ۳۰ قسمتی باشد در حدود نصف بیشتر آن زائد و به اصطلاح آب‌بندی شده است. تا جایی‌که بیننده عطای سریال را به لقای آن می‌بخشد.

ولی در سریال‌های روز جهان مانند بریکینگ بد، ۲۴، فرار از زندان و بازی تاج و تخت نویسندگان آن با چند لایه‌‍نویسی داستان و باز کردن داستان‌های فرعی هم راستا با داستان‌های فرعی راه را برای تولید آثاری چند فصلی و با قسمت‌های زیادی که حداقل برای چند سال بیننده را به خود درگیر می‌کند، باز می‌کنند و با بهره‌گیری از سوژه‌های بکر و جدید که هم راستا و هم مسیر با دغدغه درد و نیاز فعلی مردم باشد، بیش از پیش بیننده را مشتاق تعقیب سریال می‌کنند.

اگر می‌بینید جریان سریال‌سازی در آن سوی مرز‌ها داغ و گرم است و علاوه بر انتقال پیام‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی خاص خوشان از حیث اقتصادی هم بسیار پر بازده و منفعت است، دلیلش این است که در آن‌‍جا اصول سریال نویسی همانند کار مهندسی با یک نقشه دقیق و همه جانبه نگر است که در ان تمام روند داستان اعم از تعقیب و گریز، تعلیق، فراز و فرود دقیقا محاسبه شده است و نویسنده همانند یک مهندس فنی کار را جلو می‌برد و تمام سکانس‌های کار دارای یک پیوستگی و وحدت زمینه‌ای برای هر چه بیشتر درگیر کردن بیننده است. چیزی که ما به ازای آن را در سریال‌های ایرانی تاکنون ندیده‌ام.

خود شما بهتر از من واقفید که اگر توان و پتانسیل مجموعه سینما و تلویزیون ایران به درستی مورد توجه قرار گیرد و از این تنگ نظری‌ها و سلیقه بازی‌ها و.. رها گردد، می‌تواند یکی از قطب‌های جدی تولید فیلم و سریال در جهان باشد. علی ایحال با توجه با ماموریت‌های دینی و فرهنگی سازمان صدا و سیما خروجی سریال‌های آن باید دارای محور‌های ذیل باشد.

۱- معنوی محور باشد یعنی رویکرد و کلیت آن بر مبنای معنویت باشد نه این‌که با ریختن یک گونی پلان و سکانس با ربط و بی‌ربط سعی در القای آموزه‌های معنوی به صورت گل درشت و غیرقابل باور داشت؟ و گمان کرد که فیلم و سریال معنوی محور یعنی مولفه‌های معنوی را به صورت مستقیم، برجسته ارائه داد، بی این‌که فکر کرد این کار بیشتر از این‌که دعوت کننده به معنویت باشد در راستای ضدمعنویت و دین‌گریزی بیشتر افراد عمل می‌کند.

۲- در راستای مشکلات و درد‌های فعلی جامعه باشد به نحوی‌که بیننده با دیدن آن، کاری فضایی و فارغ از دغدغه‌های روزمره ببیند و در واقع آینه تمام نمای از کل جامعه باشد نه فقط یک اقلیت ۱ درصدی.

۳- توانایی جذب مخاطب را در مقیاس بالا ۶۰ الی ۷۰ میلیون را داشته باشد به نوعی که پخش آن خیابان خلوت کن باشد و بتواند اکثریت جامعه را با هر سلیقه و تمایلی به سوی خود جذب کند.

۴- قابلیت ارائه و عرضه در بازار‌های جهانی و بین المللی و یا لااقل منطقه‌ای را داشته باشد چیزی که متاسفانه در تولیدات سازمان یا ما به ازای ندارد و یا اگر داشته باشد انگشت شمار و غیرقابل محاسبه است.

۵- کار از همان اول بر مبنای چندفصلی به رشته نگارش درآید یعنی نویسنده آن‌قدر تبحر داشته باشد که بدون آب بندی و کشش دادن بیخودی و گونی گونی دیالوگ بی‌محتوا در کار ریختن حداقل آن را برای سه فصل بتواند ببندد.

این را به شما اطمینان می‌دهم اگر مجموعه راهبرد‌های فوق به دقت مورد عمل قرار گیرد نه تنها می‌توان طیف زیادی از مردم ایران بلکه می‌توان کشور‌های منطقه را پوشش داد و در کل به عنوان یکی از قطب‌های تولید فیلم و سریال در جهان مطرح شد. البته آن‌چه بیان شد صورت اجمالی و کلیات راهبردی است.