دگرگونی دیجیتالی باعث شده چرخه سنتی پیادهسازی تکنولوژی در سازمانها که در دهههای گذشته رواج داشته است معکوس شود و مسیر کاملا متفاوتی را طی کند.
تحولات سریع و غافلگیرکننده در عرصه کسب و کار و ورود روزافزون تکنولوژیهای دیجیتالی به محیطهای کاری باعث شده تا دگرگونی دیجیتالی سازمانها و شرکتها سرعت بسیار بالایی به خود بگیرد و روز به روز دامنه و ضرورت بیشتری پیدا کند.
به همین دلیل هم هست که این تحول بزرگ تمام بخشهای سازمانها را در بر میگیرد و در نهایت به بطن سازمان نفوذ کرده و باعث متمایز شدن یک سازمان دیجیتال از سایر سازمانها میشود.
با این همه باید به این واقعیت غیرقابل انکار نیز اشاره کرد که برای به موفقیت انجامیدن هر گونه دگرگونی دیجیتالی در هر سازمانی قبل از هر چیز به حمایت تمام قد و قاطعانه رهبران سازمان بهویژه مدیرعامل نیاز است.
در واقع، دگرگونی دیجیتالی باعث شده چرخه سنتی پیادهسازی تکنولوژی در سازمانها که در دهههای گذشته رواج داشته است معکوس شود و مسیر کاملا متفاوتی را طی کند.
در گذشته، تکنولوژیهای جدید از درون آزمایشگاهها و مراکز تحقیقاتی بیرون میآمدند و سپس توسط شرکتها تجاریسازی میشدند و پس از مدتی این تکنولوژیهای جدید از طریق سازمانهای تکنولوژی اطلاعات به کل صنعت معرفی میشدند و به تدریج توجه مدیران عامل سازمانها را به خود جلب میکردند و پس از تایید نهایی مدیرعامل جایی برای خود در برنامهریزیها و بودجهبندی سازمان دست و پا میکردند.
امروزه، اما خود مدیران عامل به عنوان شروعکننده و حمایتکننده اصلی از دگرگونیهای دیجیتالی عمل میکنند و این تحولی بزرگ محسوب میشود.
امروزه مدیران عامل کاملا به این واقعیت پی بردهاند که تعلل و سستی در پیوستن به قافله شتابان دگرگونی دیجیتالی به سقوط و ناکامی بزرگ سازمانها منتهی خواهد شد و نمیتوان تصمیمگیری درباره دگرگونی دیجیتالی را فقط به بخش IT سازمان سپرد بلکه خود مدیرعامل به عنوان بالاترین مقام اجرایی شرکت باید نقش نیروی پیشبرنده و محرک جدی در راستای دگرگونی دیجیتالی را بازی کند.
حال آنکه در گذشته چنین نبوده و مدیران عامل بهطور مستقیم خود را در تصمیمگیریهای مرتبط با تکنولوژی اطلاعات دخالت نمیدادند.
من طی دهه گذشته همراه با یک تیم حرفهای با تعدادی از مدیران عاملی که رهبری حرکت سازمانهای متبوع خود در راستای دگرگونی دیجیتالی را بر عهده داشتهاند همکاری داشتهام.
این سازمانها در صنایع مختلف و در کشورهای گوناگونی فعالیت میکردند و همگی پیشرفتها و جهشهای خوبی را در زمینه دگرگونی دیجیتالی تجربه کردهاند.
حاصل و برونداد این همکاریها با تعداد زیادی از مدیران عامل به شکلگیری و تدوین یک «برنامه عمل ۱۰ مادهای برای مدیرعامل» منتهی شد که من فکر میکنم تاثیر بسزایی در موفقیت و به ثمر نشستن تلاشها در راستای پیادهسازی دگرگونی دیجیتالی داشته و دارند.
وارد شدن به عرصه دگرگونی دیجیتالی و برداشتن گام نخست در این زمینه از دو جهت میتواند دلهرهآور و چالشبرانگیز باشد:
یکی به خاطر شناسایی و پیادهسازی تکنولوژیهای جدید در ساختار سازمان و دوم هم به دلیل مسائل و پیچیدگیهای مربوط به مدیریت و اجرایی کردن فرآیندهای کاری تغییر یافته در نتیجه ورود تکنولوژیهای جدید.
در واقع به خاطر همین پیچیدگیها و دشواریهاست که بسیاری از سازمانها با وجود آگاهی از مزایای پرشمار دگرگونی دیجیتالی همچنان دچار سستی و کمتحرکی درباره آن هستند و هنوز نتوانستهاند گامهای محکمی در این زمینه بردارند.
برخی دیگر از سازمانها نیز با وجود ورود به این عرصه به خاطر نداشتن برنامهای مدون و مشخص برای پیادهسازی دگرگونی دیجیتالی دست به اقدامات بیهدف و بیفایدهای در این حوزه میزنند که کمتر به موفقیت و نتیجه مطلوبی منتهی میشود.
در واقع آنچه این سازمانهای ناکام در زمینه دگرگونی دیجیتالی از آن رنج میبرند چیزی نیست مگر فقدان روششناسی و بهرهمندی از برنامه اجرایی مشخص در زمینه دگرگونی دیجیتالی به ویژه در میان مدیران عامل.
من میتوانم به جرات ادعا کنم که آنچه من و همکارانم تحت عنوان «برنامه عمل ۱۰ مادهای برای مدیرعامل» تهیه و تنظیم کردهایم یک نسخه کاربردی و موثر برای ورودی موفق و موثر به دنیای دگرگونی دیجیتالی است که استفاده از آن میتواند موجب شود سازمانها با دیدی باز و گامهایی حساب شده و با اعتماد کامل به آینده وارد این کارزار بزرگ و سرنوشتساز شوند.
این برنامه عمل۱۰مادهای که میتوان آن را «۱۰ فرمان دگرگونی دیجیتالی مخصوص مدیران عامل» نیز نامید کاملا انعطافپذیر بوده و الزامی به رعایت ترتیب ذکر شده در آن نیست و حتی میتوان بعضی از گامهای ذکر شده در آن را با هم ترکیب کرد.
به هر حال آنچه مسلم است اینکه تمام این گامها و اقدامات به شکلهای مختلف بر تمام ارکان کلیدی سازمان از جمله رهبری، استراتژی، اجرا، تکنولوژی، مدیریت تغییر و فرهنگ تاثیرگذار هستند و میتوانند تمام آنها را دگرگون سازند.
۱- تشکیل تیمی زبده از دانشمندان دیتا و افراد آگاه از تکنولوژیهای اطلاعاتی به عنوان موتور محرکه دگرگونی دیجیتال در سازمان
۲- منصوب کردن یک مدیر دیجیتالی ارشد با اختیارات کامل و بودجه کافی
۳- انجام فعالیتها و اقدامات به صورت تدریجی با هدف دستیابی به موفقیت و کسب ارزشهای کاری
۴- به پیش بردن دیدگاههای استراتژیک و تداوم بخشیدن به آن
۵- طراحی نقشه راه دگرگونی دیجیتالی و اطلاعرسانی به سهامداران درباره آن
۶- انتخاب دقیق شرکا
۷- متمرکز شدن بر مزایای اقتصادی
۸- ایجاد فرهنگ تحولی مبتنی بر نوآوری
۹- بازآموزی تیم رهبری سازمان
۱۰- بازآموزی پیوسته و فراگیر نیروی انسانی و سرمایهگذاری روی خودآموزی
به هر حال آنچه مسلم است اینکه رهبران سازمانها و در راس آنها مدیران عامل باید به یاد داشته باشند که هیچ نوع دگرگونی دیجیتالی که لازمه بقا در عصر آینده خواهد بود.
بدون پیشگام شدن مدیران عامل و حمایت تمام قد آنها از این دگرگونی بزرگ روی نخواهد داد و به همین دلیل هم هست که بر هر مدیرعاملی واجب است به هر شکل ممکن در برابر وسوسه ایستادگی در برابر دگرگونی دیجیتالی به خاطر هزینهها و دردسرهایی که ممکن است در کوتاهمدت گریبانگیر سازمان تحت رهبری او شود مقاومت کند.
به جای اینکه منتظر بماند تا کارکنان بخشهای مختلف برای پیادهسازی این تحول بزرگ در سازمان پیشقدم شوند خود با به کار بستن ۱۰ فرمان دگرگونی دیجیتالی مخصوص مدیران عامل نخستین و مهمترین سنگ بنای این تحول بزرگ را در سازمان تحت رهبریاش بنیان گذارد.
منبع: MIT Sloan School of management
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی