bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۲۰۲۸۶

مرد جوان بخاطر خانه‌داری همسرش درخواست طلاق داد!

مرد جوان بخاطر خانه‌داری همسرش درخواست طلاق داد!

شوهرم به این دلیل که من زن خانه‌داری هستم، ناراحت و شاکی است. برای همین تصمیم به جدایی گرفت. در این سال‌ها همیشه سعی کردم در زندگی از شوهرم حمایت کنم.

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۱ - ۲۰ آذر ۱۴۰۰

 مرد جوان به‌دلیل خانه‌دار بودن همسرش، تصمیم گرفت برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد. او وقتی دید همسرش از صبح تا شب در خانه است و مرتب آشپزی می‌کند، جنجال به راه انداخت.

به گزارش جام جم، جنجالی که در نهایت به پایان زندگی مشترک این زوج ختم شد. آن‌ها هفته گذشته درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه خانواده ارائه کردند.

زن جوان وقتی در مقابل قاضی قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: شش سال است که با شوهرم زندگی می‌کنم، ولی حالا کارمان به جدایی کشیده است. دلیلش خیلی جالب است.

شوهرم به این دلیل که من زن خانه‌داری هستم، ناراحت و شاکی است. برای همین تصمیم به جدایی گرفت. در این سال‌ها همیشه سعی کردم در زندگی از شوهرم حمایت کنم.

در خانه برایش آرامش و آسایش را فراهم کنم. همیشه زحمت کشیدم. از صبح تا شب کار کردم. برایش بهترین غذا‌ها را پختم. بهترین سفره را پهن کردم. سعی کردم همیشه خانه‌مان تمیز باشد تا وقتی او از سرکار بر‌می‌گردد، آرامش داشته باشد.

برای مهمان‌ها بهترین پذیرایی را کردم. ولی حالا بعد از این همه سال زحمت، شوهرم دستمزد مرا این‌طور داد. می‌گوید باید سرکار بروی و مرتب در خانه آشپزی نکنی. او زحمت مرا در این سال‌ها نادیده گرفت و آن را بی‌اهمیت جلوه داد.

در واقع او به من توهین کرد. یعنی در همه این سال‌ها بار زندگی روی دوش او بوده و من هیچ نقشی در این زندگی نداشتم. در صورتی که اگر او بیرون از خانه کار کرده، من هم در خانه زحمت کشیدم و آرامش و آسایش را فراهم کردم.

ولی او اصلا به این چیز‌ها اهمیتی نداد. مرا تحقیر کرد و گفت یا باید سرکار بروی یا از هم جدا می‌شویم. من هم وقتی این حرف را شنیدم تصمیم گرفتم برای همیشه به زندگی مشترکم پایان دهم.

این مرد مرا دوست ندارد، اگر مرا دوست داشت با من چنین رفتاری نمی‌کرد و تمام زحمت‌های مرا نادیده نمی‌گرفت. او به من توهین کرد و مرا در این زندگی بی‌اهمیت جلوه داد. دیگر نمی‌توانم این مرد را تحمل کنم. حتی دلم نمی‌خواهد او را ببینم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم موضوع را زیادی بزرگ کرده است. من شش سال است که دارم کار می‌کنم و برای این زندگی زحمت می‌کشم. اما درآمدم کفاف نمی‌دهد.

مجبورم دو شیفت کار کنم. دیگر خسته شدم. برای همین از همسرم خواستم که او هم سرکار برود و درآمدی داشته باشد تا کمک خرج‌مان باشد. اما او جار و جنجال به راه انداخت.

در این مدتی که با هم زندگی می‌کنیم همسرم مدام در حال تمیزکاری و آشپزی بود. همیشه به او می‌گفتم نیاز نیست در این حد خودت را خسته کنی. هر شب چند مدل غذا درست می‌کرد. چند بار همه چیز را می‌شست و تمیز می‌کرد.

من هم گفتم به جای این کارها، برای خودت شغلی داشته باش تا سرگرم شوی و زندگی بهتری داشته باشیم. ولی او دعوا به راه انداخت.

من هنوزم می‌گویم که نیاز نیست او در این حد آشپزی و کار کند و خودش را سرگرم غذا پختن کند. به نظرم وقتش را تلف می‌کند. من هم دیگر خسته شدم و می‌خواهم از این زن جدا شوم.

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آن‌ها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

bato-adv
bato-adv
bato-adv