در هفتههای اخیر، اسرائیل یک سری سیگنالهای هشداردهنده با نیت تهدید ایران ارسال کرده است. به نظر میرسد هدف اسرائیل از این کار بسیج حمایتها نسبت به هدف قرار دادن تاسیسات هستهای ایران و در عین حال سنگاندازی در برابر احیای توافق هستهای ۲۰۱۵ موسوم به برجام باشد.
به گزارش اکوایران، در بحبوحه مذاکرات احیای برجام، مقامات اسرائیلی بر شدت لفاظیهای ضدایرانی خود افزودهاند. این در حالی است که همزمان با مذاکرات در شهر وین، کشورهای حاشیه خلیج فارس روند تنشزدایی با ایران را تسریع بخشیدهاند. به همین بهانه محجوب زویری و لاکشمی ونوگوپال منون، تحلیلگران مسائل منطقه با انتشار یادداشتی در پایگاه میدلایست آی با عنوان «تنش زدایی ایران و شورای همکاری خلیج فارس در نهایت میتواند نقش اسرائیل در خاورمیانه را کمرنگ کند» به بررس این مسئله پرداختهاند.
در هفتههای اخیر، اسرائیل یک سری سیگنالهای هشداردهنده با نیت تهدید ایران ارسال کرده است. به نظر میرسد هدف اسرائیل از این کار بسیج حمایتها نسبت به هدف قرار دادن تاسیسات هستهای ایران و در عین حال سنگاندازی در برابر احیای توافق هستهای ۲۰۱۵ موسوم به برجام باشد.
اواخر ماه گذشته، نفتالی بنت، نخستوزیر اسرائیل، آمادگی خود را برای تشدید رویاروییها با ایران ابراز کرد. او ادعا کرده اسرائیل به هیچ گونه توافق هستهای جدیدی با ایران متعهد نخواهد بود: «حتی اگر توافق [برجام]هم احیا شود، البته که اسرائیل یکی از طرفین آن نیست و لذا اسرائیل به هیچ توافقی متعهد نخواهد بود». او همچنین مدعی شد که اسرائیل برای اقدام علیه ایران مختار است.
بنت این مدعیات را در آستانه آخرین دور مذاکرات وین بین ایران و قدرتهای جهانی اظهار کرد –مذاکراتی که هدف آن احیای توافق هستهای برجام است که توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا در سال ۲۰۱۸ به هم خورد. اسرائیل نیز در این ماجرا هم دست و مشوق ترامپ بود.
بنا بر گزارشها، مقامات ارشد دفاعی اسرائیل در صدد متقاعد کردن آمریکا برای حمله به تاسیسات ایران بودهاند. اما پایان این بازی چیست؟
اقدامات اخیر اسرائیل در قبال ایران به استراتژیهایی که در سال ۲۰۱۵، زمانی که توافق هستهای در حال نهایی شدن بود، اجرا کرد، بازمیگردد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر سابق اسرائیل، با ادعای در دست داشتن شواهدی مستند، از باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا خواست تا روند برنامه هستهای ایران را متوقف کند. اما در در واقع هدف این بود که ایران را به عنوان کشوری به طور سیستماتیک در حال نظامی شدن بود، ترسیم کنیم.
با این حال، اخیراً تحولات پیشبینی نشده مختلفی در سراسر خلیج فارس و منطقه اطراف خود بروز کرده است. افغانستان توسط طالبان بازپس گرفته شد. کشورهای عربی تلاشهای عادیسازی را با حکومت اسد در سوریه آغاز کردهاند. عربستان سعودی و ایران وارد مذاکره شدهاند؛ و ابراهیم رئیسی محافظهکار رئیس جمهور ایران شد.
در واقع، واقعیتهای سیاسی منطقه خلیج فارس به طور قابل توجهی در حال تغییر است و این تغییرات به نفع اسرائیل پیش نمیرود. علیرغم توافق ابراهیم، که به دنبال عادی سازی روابط بین برخی از کشورهای عربی و اسرائیل بود، تحولات منطقهای میل به کاهش ارتباط با لفاظیهای اخیر اسرائیل دارد.
در حالی که نتانیاهو کنترل ایران را به عنوان توجیه اولیه توافق آبراهام معرفی میکرد، گرم شدن همزمان روابط بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس در نهایت نقش اسرائیل را کمرنگ خواهد کرد و استدلال آن را که ایران یک کشور سرکش و بیثباتکننده منطقه است، از درون تهی خواهد کرد.
یکی دیگر از عوامل موثر در سرنوشت بازی، حملات سایبری اسرائیل است که گفته میشود در سالهای اخیر چندین بار ایران را هدف قرار داده است و ایالات متحده چشم خود را بر آنها بسته است. ممکن است اسرائیل عمداً خواستههای اولیه خود را از ایالات متحده بیش از حد کرده باشد -یعنی حملات نظامی به تأسیسات ایران- تا پس از آن بتواند تقاضای سهلتر برای حملات سایبری بیشتر را دنبال کند.
در مقایسه با حملات نظامی کلاسیک، حملات سایبری خطر کمتری دارند، آسانتر انجام میشوند و منجر به محکومیت بینالمللی کمتری برای اسرائیل میشوند.
با این حال، در پی تجدید لفاظیهای ضدایرانی واشنگتن و تلآویو، کشورهای حوزه خلیج فارس مانند امارات - که دوستان جدیدی در اسرائیل پیدا کردهاند و در عین حال کاهش تنشها با ایران را کلید زدهاند- در ماههای آینده با شرایط سختی روبرو خواهند شد.
که مطمئنن با بودن حکومت پهلوی امکان نداشت این چنین شود.
این برنامه هسته ای هم فقط خیمه شب بازی آنهاست.
در این میان فقط مردم ایران متضرر شدند.