bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۳۷۴۴۱
جنگ اوکراین و انقلاب در چشم انداز‌های سیاستِ جهانی

پیامد جنگ اوکراین برای جهان

پیامد جنگ اوکراین برای جهان

«"پوتین" بواسطه حمله به اوکراین، خطرناک‌ترین تصمیم سیاست خارجی اش را در دوره بیست و دو ساله حضور خود در قدرت گرفته است. بدون تردید، تبعات و آثار این حمله به ورای منافع امنیتی روسیه خواهد رفت و طرق و شیوه‌هایی که دولت‌ها در قالب آن ها، سیاست بین الملل را فهم می‌کنند، به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد.»

تاریخ انتشار: ۱۴:۴۵ - ۲۲ اسفند ۱۴۰۰

فرارو-پایگاه خبری-تحلیلی "نشنال اینترست" در گزارشی، ضمن اشاره به جنگ اوکراین، تاکید کرده که وقوع این جنگ و نتیجه نهایی آن (هر چه که باشد)، جهان و چشم انداز‌های آتی آن در چهارچوب معادلات سیاست بین الملل را به شش طریق عمده، تحت تاثیر قرار خواهد داد.

نشنال اینترست در این رابطه می‌نویسد: «"ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه خطرناک‌ترین تصمیم سیاست خارجی حیات سیاسی اش را با حمله به اوکراین گرفته است. در این راستا، فارغ از اینکه نتیجه جنگ اوکراین چه باشد، باید توجه داشت که بدون تردید امنیت روسیه تحت الشعاع این مساله قرار خواهد گرفت و تضعیف می‌شود. در این نقطه باید این سوال را پرسید که چرا وی با در نظر گرفتن تمامی این مسائل، تصمیم گرفت که به اوکراین حمله نظامی کند؟

در این رابطه، اشارات و نشانه‌های مختلفی در سطوح گوناگون وجود دارند که طیفی را از: پیامد‌های توازن جهانیِ قدرت تا ادراکات شخصی ولادیمیر پوتین در بر می‌گیرند. البته که یک توضیح احتمالی در مورد سوال پیش گفته نیز می‌تواند مرتبط با شیوه‌ای باشد که سیاستمداران و کارشناسان روسی، جهان و سیاست بین الملل را می‌فهمند.

به گزارش فرارو، روس‌ها معمولا به "قدرتِ سخت" باور زیادی دارند، اقتدار و حاکمیت دولتی را ستایش می‌کنند، و تمایل به عمومی سازیِ تجربیات جنگی قدرت‌های بزرگ دارند. در این راستا، از دید آن ها، کشور‌های همسایه‌شان در صورتی که تحت کنترل نباشند، یک "تهدید" به حساب می‌آیند و ابرقدرت‌های جهانی دیگر نیز به مثابه قدرت‌هایی موذی تصویرسازی می‌شوند که تمایل به بازی با حاصل جمع صفر دارند (نوع خاصی از بازی در روابط بین الملل که در قالب آن بُرد یک طرف با شکست قطعی طرف مقابل همراه است). در این راستا، مسائلی نظیر بی اعتمادی، اعتقاد به مزایا و منافع نسبی، و در نظرداشتنِ بدترین سناریوها، بخش قابل توجهی از ذهنیتِ تصمیم سازان دستگاه سیاست خارجی روسیه را تشکیل می‌دهد. در این میان شاهد بودیم که چند روز قبل وزارت خارجه روسیه در یک توئیت با اشاره به مقاله سال ۲۰۱۴ "جان میرشایمر" استاد سرشناس آمریکایی روابط بین الملل با نامِ "چرا بحران اوکراین نتیجه اشتباه غرب است؟ "، نمود‌های عینی آنچه پیشتر در مورد فضای ذهنی سیاست سازانِ دستگاه سیاست خارجی روسیه گفته شد را به نمایش گذاشت. در این چهارچوب باید گفت که در شرایط کنونی، بنیاد‌های اصلی تفکر و نظریه "واقع گرایی" روابط بین الملل، به ذهنیت راهبردیِ سیاست سازان عرصه سیاست خارجی روسیه شکل می‌دهد.

شکی نیست که سیاست خارجی و امنیتی که در قالب پارادایم واقع‌گرایی شکل گیرد، ماهیتی تهاجمی و خشن خواهد داشت. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که حمله پوتین به روسیه تا حد زیادی ناشی از نوعی احساس عدم امنیت یا معمای امنیتی از سوی او بود. پوتین خود را قانع کرد و تلاش نمود تا جهان را نیز متقاعد سازد که اگر وی اکنون به اوکراین حمله نکند، شانس موفقیتش در آینده به مراتب کمتر خواهد بود. بواسطه این منطق، مسائلی نظیر: حقوق بین الملل، هنجار‌ها و نظم بین المللی، و نیات واقعی اوکراین، همگی از حیز انتفاع ساقط می‌گردند. در این راستا، در گفتمان رسمیِ سیاسی روسیه، تصمیم حمله به اوکراین یک تصمیم سخت، اما لازم و ضروری تصور می‌شود.

با این حال، این منطق از نواقص بسیار زیادی بویژه در قرن بیست و یکم رنج می‌برد. شکی نیست که راه‌های بهتری جهت سازماندهی و تنظیم روابطِ میان دولت‌ها در قرن بیست و یکم وجود دارد. با این حال برای پوتین، کسی که شخصیت‌های تاریخی نظیر "پتر کبیر" یا "کاترین کبیر" و همچنین پادشاهان قرن هجدهم روسیه را تمجید و ستایش می‌کند، رویکرد حمله به اوکراین بهترنی گزینه محسوب می‌شود.

باید در نظر داشت که اگر روسیه در روز‌ها و هفته‌های آتی در اوکراین به پیروزی برسد، نظم جهانی به ۶ طریق دچار تغییر و تحول اساسی می‌شود.

اول، غرب متحد‌تر از قبل و در عین حال ضعیف‌تر خواهد شد. حتی پس از الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ نیز، سیاست کشور‌های غربی نسبت به روسیه به طور سنتی تحت تاثیر مولفه‌های فروپاشی شوروی بوده است. با این حال، در شرایط فعلی جدای از روسیه که به تنهایی از سوی غرب به مثابه یک تهدید پنداشته می‌شود، اتحاد راهبردی آن با چین نیز به یک چالش و مایه نگرانی اساسی برای قدرت‌های غربی تبدیل شده است. در این چهارچوب، "اتحادِ غرب" نه به صورت یک انتخاب، بلکه در قالب یک الزامِ راهبردی خود را نشان می‌دهد. البته که این مساله خبر خوبی برای روسیه نیست. حتی توانایی محدود و ظاهری غرب جهت کنترلِ نتایج تحولات، لزوما به نفع روسیه نیست. مسکو به نخو قابل ملاحظه‌ای توانایی خود را جهت اجرای استراتژی موازنه میان سایر مراکز جهانی قدرت محدود خواهد کرد. با این حال، پیروزی روسیه در اوکراین به معنای شکست غرب است. برای غرب، پذیرش شکست در اوکراین جدای از اینکه وجهه و آبروی آن را به شدت مخدوش خواهد کرد، با هزینه‌های ژئوپلیتیک و راهبردی نیز همراه خواهد بود. شکست در اوکراین (برای غرب) تا حد زیادی ابزار‌های در دسترسِ غرب در بحث حراست جمعی از نظام بین الملل (که غرب محور است) را نیز تضعیف خواهد کرد.

دوم اینکه قدرت نظامی خود را در قالب یک چهره پرهزینه، اما موثرِ قدرت در عرصه روابط بین الملل، ثابت خواهد کرد و نشان می‌دهد.

اگر روسیه در اوکراین به پیروزی برسد، این پیروزی بواسطه استفاد از قوه قهریه و نیروی نظامی حاصل شده است. در این چهارچوب، توسعه ظرفیت‌ها و ابزار‌های مرتبط با "قدرت سخت" بار دیگر به یک ارز رایج و اصلی در سیاست بین الملل تبدیل خواهد شد و نظم بین المللی جدیدِ جهان نیز به آن اقبال زیادی نشان خواهد داد. در این چهارچوب، دارا بودن یک ارتش و نیروی نظامی قدرتمند جهت کسب منافع و مزایای گوناگون، به صرفه تشخیص داده خواهد شد و در عین حال، دیگر چهره‌های قدرت (غیر از قدرت سخت نظیر قدرت نرم) تضعیف خواهند شد. در این راستا باید گفت که جهانِ پس از جنگ اوکراین، تا حد زیادی مسیر خود را در چهارچوب تقویت توانمندی‌های نظامی تعریف خواهد کرد.

سوم، سلاح‌های هسته ای، پُر هزینه و در عین حال موثر بودنِ بیش از پیش خود را به نمایش خواهند گذاشت. پیشتر الحاق کریمه به خاک روسیه (در سال ۲۰۱۴)، تا حد زیادی رژیم منع اشاعه هسته‌ای را تضعیف کرده است. در این راستا، اوکراین که به نحوی داوطلبانه، پس از فروپاشی شوروی زرادخانه‌های اتمی خود را در ازای دریافت تضمین‌های امنیتی تحویل داد، عملا با این اقدام خود، زمینه را برای از دست دادن بخشی از قلمروش فراهم کرد. این مساله در نوع خود این پرسش را ایجا کرده که آیا خلع سلاح اتمی، امنیت یک کشور را کاهش می‌دهد یا آن را افزایش می‌دهد؟ (حداقل مورد اوکراین نشان داد که کاهش می‌دهد) در این راستا، این انتظار می‌رود که گزینه دستیابی به سلاح‌های اتمی در ادامه راه، به یک انتخاب عقلانی برای بسیاری از کشور‌ها که در جستجوی ایجاد یک تضمین امنیتی واقعی برای خود هستند، تبدیل شود. البته که روسیه نیز به عنوان کشوری که بزرگترین زرادخانه اتمی جهان را دارد شاید احساس امنیت کند با این حال، تحریم‌های غرب و ضعف‌های ذاتی روسیه در زمینه‌های فناوری و مالی، می‌توانند در سال‌های آتی چالش‌های قابل توجهی را برای این کشور ایجاد کنند.

چهارم، حاکمیت دولتی تا حدی تعلیق و تضعیف خواهد شد. "حاکمیت" به مثابه بنیانِ نظم جهانی وستفالیایی (نظم سیاسی مدرن جهان)، بیش از گذشته تضعیف خواهد شد. هدف اصلی و اولیه روسیه در اوکراین ایجاد یک حکومتِ دست نشانده است. البته که این مساله پیشتر نیز محقق شده است (در مورد کریمه) با این حال، اگر این مرتبه نیز روسیه در اوکراین پیروز شود، گزاره حاکمیت چه در اوکراین و چه فی نفسه (در عرصه روابط بین الملل) دچار تفسیر و معنایی حداقلی خواهد شد.

پنجم، دولت‌های کوچک که چندان در ائتلاف‌های قدرتمند عضو نیستند، به بازیگرانی به غایت آسیب پذیر در عرصه بین‌المللی تبدیل خواهند شد. سیاست "در‌های باز" ناتو و دیگر ابتکار‌های امنیتی همکاری جویانه، از نقصی بزرگ که همان فراهم ساختنِ یک تضمین امنیتی معتبر است رنج خواهند برد. در این راستا، در جهانی که در آن قدرت نظامی حرف اول و آخر را می‌زند، دولت‌های کوچکتر و ضعیف تر، با فشار‌های قدرت‌های بزرگتر و یا حتی تهاجم آن‌ها رو به رو می‌شوند. بدون تردید روسیه روند حرکت خود جهت تحکیم موقعیتش به عنوان یک ابرقدرت را متوقف نحواهد کرد با این حال، کشور‌های کوچکتر در جوار مرز‌های روسیه امکان دارد که سیاست‌های خود را در قبال این کشور تغییر دهند و بیش از هر زمان دیگری به دنبال پیوستن به اتحاد‌های امنیتی باشند. البته که این مساله در کنار گزاره قطبی شدنِ بیش از پیش جهان می‌تواند عملا فضای سیاست و زیست بین‌المللی را خطرناک‌تر از هر زمان دیگری کند.

ششم، سازمان‌های امنیتیِ بین المللی نیز پس از جنگ اوکراین تا حد زیادی پوچ و بی معنا خواهند شد (البته که باید اذعان کرد آن‌ها خیلی قبل‌تر از حمله روسیه به اوکراین نیز منسوخ شده بودند). مدیریتِ منازعات بین‌المللی در مجامع چند جانبه تا حد زیادی به شکلی ضعیف انجام شده با این حال حمله روسیه به اوکراین، این ضعف و سستی را بیش از پیش عیان ساخته است. سازمان ملل متحد، سازمان امنیت و همکاری اروپا، و دیگر نهاد‌های امنیتی بین المللی در وارد آوردن هزنیه‌های سنگین به رفتار‌ها و رویه‌های خارجی روسیه شدیدا شکست خورده‌اند. ضعف سازمان‌های بین المللی احتمالا در کوتاه مدت به نفع روسیه خواهد بود با این حال، این مساله تا حد زیادی "قدرت هنجاری" این کشور را در محافلی نظیر شورای امنیت سازمان ملل متحد، تضعیف خواهد کرد.

پوتین بواسطه حمله به اوکراین خطرناک‌ترین تصمیمِ سیاست خارجی اش در دوره بیست و دو ساله حضور خود در قدرت را گرفته است. بدون تردید تبعات و آثار این حمله به ورای منافع امنیتی روسیه خواهد رفت و طرق و شیوه‌هایی که دولت‌ها در قالب آن‌ها سیاست بین الملل را فهم می‌کنند نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد. در بلند‌مدت، روسیه خود را در یک محیطِ به مراتب خطرناک‌تر خواهد یافت. نتیجه و پیامدی که به نظر می‌رسد کرملین به کل آن را مورد بی توجهی قرار داده است.»

bato-adv
bato-adv
bato-adv