bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۳۸۷۰۱

پوتین «برخورد تمدن‌‌‌ها» را می‌خواهد آیا غرب به آن علاقه‌ای دارد؟

پوتین «برخورد تمدن‌‌‌ها» را می‌خواهد آیا غرب به آن علاقه‌ای دارد؟

اتحاد در اروپا که بایدن از آن صحبت می‌کند قطعا واقعی است، اما در یک تناقض بیرحمانه به سر می‌برد و انسجام اروپا تنها با پیوستن بیش‌تر به قدرت و اختیارات آمریکا قابل دستیابی به نظر می‌رسد.

تاریخ انتشار: ۲۲:۲۷ - ۲۲ اسفند ۱۴۰۰

فرارو- در میانه وحشت عریان درباره حمله روسیه به اوکراین به نظر می‌رسد که منطقه جنگی در حال گسترش در اروپا به نقطه آسایش بسیاری از شخصیت‌های سیاسی امریکایی تبدیل شده است. بایدن در سخنرانی خود در مورد وضعیت اتحادیه اروپا اعلام کرد که در مواجهه با حملات «ولادیمیر پوتین» ما شاهد اروپا و غربی «یکپارچه تر» هستیم. او درست می‌گوید. ملی گرایان لهستانی و بوروکرات‌های اتحادیه اروپا به طور ناگهانی به برادران یکدیگر و حامی مسلح شدن کشور‌های اروپایی تبدیل شده اند. جمهوریخواهان و دموکرات‌ها در داخل امریکا اختلافات در مورد تغییرات آب و هوایی و حق رای را برای مقابله با یکی از بازیگران جنگ سرد که دوباره ظهور کرده کنار گذاشته اند: یک امپراتوری شیطانی دوباره در اروپا در راه است.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، تهاجم روسیه هم چنین معادل ژئوپولیتیکی مقررات پرسنل غیر نظامی را برای ناتو زنده کرده است. درخواست‌های همیشگی واشنگتن مبنی بر پرداخت سهم اروپایی‌ها به ناتو پیمانی که از آن‌ها دفاع می‌کند با رای بی‌سابقه‌ای در آلمان برای افزایش بودجه نظامی کشورش و کمک آن کشور به ائتلاف مواجه شده است.

ترکیه که سال‌ها یکی از اعضای سرکش ناتو بود و از پوتین تسلیحات خریداری کرده و با آن کشور ائتلاف تاکتیکی برقرار کرده بود به عنوان یک عضو با وضعیت خوب به گروه بازگشته است. پهپاد‌های بایراکتار ساخت ترکیه که گفته می‌شود نیرو‌های روسیه را ناامید کرده‌اند به اتحادیه اروپا بازگشته‌اند و ناو‌های جنگی در تنگه داردانل حضور دارند.

اتحاد در اروپا که بایدن از آن صحبت می‌کند قطعا واقعی است، اما در یک تناقض بیرحمانه به سر می‌برد و انسجام اروپا تنها با پیوستن بیش‌تر به قدرت و اختیارات آمریکا قابل دستیابی به نظر می‌رسد.

ایده یک اروپای خودمختار از نظر ژئوپولیتیکی که مستقل از ایالات متحده عمل می‌کند (دیدگاهی که از نظر تاریخی فرانسوی‌ها دوستدار آن هستند) به سرعت در حال غیر ممکن شدن است. اگرچه گاهی اوقات این واقعیت در واشنگتن دیده نمی‌شود که اروپایی‌ها در اروپا زندگی می‌کنند و تهدیدات خود را متفاوت از ارائه دهندگان تضمین امنیتی آمریکایی خود که در ۸۰۴۶ کیلومتری مسکو هستند ارزیابی می‌کنند.

هر چه اروپا و آمریکا بیش‌تر منافع امنیتی خود را با یکدیگر ادغام کنند اروپا کمتر می‌تواند جایگاه خود را در جهان توسعه دهد و نقش میانجی بین ایالات متحده و قدرت‌های رقیب را ایفا کند.

با این وجود، مشکل بزرگ‌تر آن است که غرب مدعی متحد و متعهد به مبارزه با اقتدارگرایی خود نشانه‌هایی از اشتراک در منطق بسیار پیچیده هویت تمدنی پوتین را از خود نشان می‌دهد. نتیجه ممکن است یک رقابت تشدید شونده باشد که در آن هر دشمن به دیگری جرات می‌دهد باور کند که هویت متورم شده تمدنی او از لحاظ وجودی در خط مقدم جبهه نبرد قرار دارد.

به این دلیل است که تجاوزات پوتین ایده دیگری را احیا کرده است: تمدن غرب. در یک سخنرانی قابل توجه در لهستان در سال ۲۰۱۷ میلادی، «دونالد ترامپ» تلاش زیادی کرد تا ایده دفاع از تمدن غرب را احیا کند، اما برای لیبرال‌های غربی این سخنان توخالی‌تر از مردی بودند که وجود ناتو را زیر سوال می‌برد.

اکنون صحبت از غرب دوباره احیا شده و اصطلاحات همراه آن از جمله «جهان آزاد» و «تمدن غرب» برای انجام وظیفه فعال فراخوانده شده اند. یکی از نکات قابل توجه در مورد تمدن غرب این است که به عنوان یک ایده قدمت خاصی ندارد. در طول جنگ جهانی اول، زمانی که نبرد علیه آلمان و متحدانش امپراتوری‌های عثمانی و اتریش - مجارستان توسط لیبرال‌های انگلیسی زبان به عنوان جنگ تمدن غرب علیه استبداد شرقی تصور شد مطرح شده بود.

«جان مینارد کینز» یک لیبرال جهان وطن و اقتصاددانی برجسته متقاعد شده بود که شکاف تمدنی حتی بین آلمانی‌ها و آنگلوساکسون‌ها وجود دارد در حالی که روس‌ها اگرچه با غرب متحد بودند بسیار فراتر از مدرنیته غربی عمل می‌کردند. به دنبال جنگ جهانی اول، تدریس دروس تمدن غرب در دانشگاه‌های برتر و نخبه گرای امریکا آغاز شد.

پوتین بازتاب دهنده پدیده گسترده‌تری از اقتصاد‌های لیبرال تحت رهبری‌ای اقتدارگرا بود که تلاش می‌کرد فضای خالی ایدئولوژیک را پر کند. در چین نیز در اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی، چرخشی به سوی درک تمدنی در پکن صورت گرفت جایی که خوانندگان وظیفه‌شناس «ساموئل هانتینگتون» مفاهیم تمدن چین را در قالب مؤسسات جهانی کنفوسیوس یا برنامه‌ای برای «اعتماد به نفس فرهنگی» در چین گسترش دادند و «شی جین پینگ» امروز در اندیشه‌های خود آن را بیان می‌کند.

ترکیه نیز در دوران ریاست جمهوری «رجب طیب اردوغان» چشم اندازی از حوزه نئوعثمانی را از شمال آفریقا تا آسیای مرکزی مطرح کرده که به طور مستقیم دیدگاه محدودتر آتاتورک از ناسیونالیسم (ملی گرایی) ترکی را رد می‌کند.

«نارندرا مودی» نخست وزیر هند اخیرا ایده‌هایی را در مورد برتری هندو‌ها احیا کرده است و از گذشته باستانی کشورش هندوستان تجلیل کرده و از آن به عنوان تیری علیه مخالفان خود استفاده می‌کند مشابه کاری که پوتین با طرح ایده «کیوان روس» (امپراتوری قدرتمندی در قرون وسطی که مرکز آن شهر کی یف بود) در روسیه انجام داده است.

چرخش به سوی تخیل تمدنی اهرم مفیدی را برای نخبگان حاکم فراهم می‌سازد نخبگانی که می‌خواهند سایر اشکال همبستگی اعم از طبقاتی، منطقه‌ای یا بوم شناختی را سرکوب کرده و جاذبه‌های جهان وطنی را برای نخبگان اقتصادی خود محدود سازند.

علیرغم تمام صحبت‌ها صورت گرفته در این باره که اوکراین با وجود شکست در میدان نبرد در جنگ تبلیغاتی و ارتباطات عمومی پیروز شده این احساس وجود دارد که پوتین پیش‌تر در سطح دیگری از چارچوب بندی درگیری پیروز شده است. هر چه بیشتر از عزم غرب می‌شنویم ارزش‌های یک نظم بین المللی لیبرال بیش‌تر شبیه مجموعه اصول یک قوم خاص در یک مکان خاص می‌شود.

از ده کشور پرجمعیت جهان، تنها یک کشور یعنی ایالات متحده از تحریم‌های اقتصادی بزرگ علیه روسیه حمایت می‌کند. اندونزی، نیجریه، هند و برزیل همگی تهاجم روسیه را محکوم کرده‌اند، اما به نظر نمی‌رسد که آماده پیروی از غرب در اقدامات متقابل ترجیحی آن کشور باشند.

به نظر نمی‌رسد که دولت‌های غیر غربی نیز از نوع اختلالات اقتصادی که به قول سناتور «راب پورتمن» ناشی از «حلقه زدن بر اقتصاد پوتین» باشد استقبال کنند. شمال آفریقا و خاورمیانه برای اقلام اولیه از کود تا گندم به روسیه متکی هستند. اقتصاد کشور‌های آسیای مرکزی به حواله‌های ارسالی از روسیه متکی هستند. بعید به نظر می‌رسد که اختلالات عمده در این شبکه‌های اقتصادی درد اوکراین را کاهش دهند.

اگرچه تحریم‌ها در گرسنگی دادن به کودکان عراقی، ایرانی و اکنون افغان و در عین حال ارضای اشتهای آمریکا برای تعالی اخلاقی موثر بوده‌اند با این وجود، تحریم‌های اقتصادی مدرن به ندرت توانسته‌اند رفتار یک رژیم سیاسی را مهار کنند.

فقدان اشتیاق در سراسر جهان برای به کارگیری سلاح‌های اقتصادی توسط غرب به روسیه نشان می‌دهد که سایر نقاط جهان نه تنها نگران تضعیف اقتصادی گسترده‌تر هستند بلکه درباره تضاد جهانی بین دو «تمدن» نیز نگرانی دارند دو تمدنی که در یک نقطه دارای برتری مشترک هستند: دارا بودن تسلیحات هسته‌ای.

پوتین بر فراز خرابه‌های هرج و مرج اقتصادی روسیه در دهه ۱۹۹۰ میلادی به قدرت رسید. عجولانه است اگر فکر کنیم از میان هرج و مرج اقتصادی جدید ایجاد شده ققنوس به مذاق و باب میل غرب بر خواهد خاست.

bato-adv
bato-adv
bato-adv