برای توقف روند فزاینده مهاجرت یا معکوس کردن روند آن، دیگر موعظه روشنفکران و صاحبنظران کمکی نمیکند و به ناچار باید گامی عملی در این جهت برداشته شود. این گام عملی فقط در توان بخشی از مهاجران قدیمی و دولت حاکم است.
احمد زیدآبادی در روزنامه اعتماد نوشت: یکی از معضلاتی که روح و روان هر ایرانی دلداده وطن را به سختی آزار میدهد، پاندومی مهاجرت جوانان و فارغالتحصیلان به خارج از کشور است.
برخی دلایل و زمینههای گسترش مهاجرت چندان مخفی و پوشیده نیست که نیاز به کشف داشته باشد، اما این حجم از میل و اشتیاق به ترک میهن، به نظر من تناسبی با آن دلایل و زمینهها ندارد و عوامل روانی و سیاسی سرپوشیدهای در پشت آن پنهان شده است.
هر کس که نسبت به این کشور و آینده آن، حس دلسوزی دارد، باید در جهت توقف و بلکه معکوس کردن جهت مهاجرت، به سهم خود تلاش کند، اما متاسفانه برخی نیروهای سیاسی و شبکههای خبری بهرغم ادعای وطندوستیشان، مستقیم و غیرمستقیم بر آتش اشتیاق مهاجرت در بین جوانان ایرانی بنزین میپاشند و صرفا به دلیل کینه و نفرتشان از نظام سیاسی، در جهت تخلیه کشور از استعدادهای انسانی آن بیوقفه تلاش میکنند.
برای توقف روند فزاینده مهاجرت یا معکوس کردن روند آن، دیگر موعظه روشنفکران و صاحبنظران کمکی نمیکند و به ناچار باید گامی عملی در این جهت برداشته شود. این گام عملی فقط در توان بخشی از مهاجران قدیمی و دولت حاکم است.
آن دسته از مهاجرانی که در ابتدای انقلاب به دلیل نوع حرفه یا هنرشان کشور را ترک کردند و اینک در پیرانهسری آرزوی دیدار روی وطن خود را دارند، به نظرم باید بدون هیچ ترس و هراس و تردیدی، راه بازگشت به کشور را در پیش گیرند و مطمئن باشند که شرایط اجتماعی در ایران به گونهای نیست که نهاد بهخصوصی بخواهد یا بتواند برای آنها مزاحمت جدی ایجاد کند.
هنرپیشگان و خوانندگان قدیمی و نامآور میتوانند در این زمینه پیشگام باشند و با مهاجرت معکوس به کشورشان، از تب میل به ترک میهن در بین جوانان بکاهند.
بخش سنگینتر این وظیفه بر دوش مدیران کشور است. از زمان استقرار دولت جدید بسیاری از مدیران بلندپایه از ضرورت بازگشت هموطنان مهاجر به داخل کشور سخن گفتهاند. سخنان آنها، اما به دلیل واکنش تبلیغاتی محافل سیاسی مخالف بازگشت هموطنان مهاجر به کشور، موج بلندی ایجاد نکرده و عملا به حاشیه رفته است. چنین کاری نیاز به موجآفرینی پر سر و صدایی دارد وگرنه توسط علاقهمندان به خالی شدن کشور از نیروهای جوان و مستعد آن، به راحتی خنثی میشود.
به عبارت دیگر، بازگشت بیسر و صدای تک چهرههای مهاجر کارساز نیست و لازم است در حرکتی جمعی چند تن از سرشناسترین آنها وارد کشور شوند. وقتی که مرتضی عقیلی میتواند در کمال امنیت و آسایش به کشور بازگردد و حتی قول ادامه کار به او در کشورش داده شود، چرا امثال بهروز وثوقی و معین نتوانند؟
در ایام عید قرار است بسیاری از خوانندگان ایرانی در کشورهای همسایه کنسرت برگزار کنند. سفر انبوه ایرانیان برای حضور در این کنسرتها افزون بر آنکه از لحاظ روانی امری بسیار غمانگیز است، از لحاظ اقتصادی نیز سودش به جیب دیگران سرازیر میشود. حال با چنین وضعی واقعا چه عیبی دارد که در روزهای عید معین در تهران یا اصفهان کنسرت برگزار کند و ضمن فراهم کردن اسباب شادی و نشاط برای مشتاقان هنر خود، به کنترل روند مهاجرت انبوه جوانان به خارج از کشور نیز یاری رساند؟
بدبختانه بازگشت مرتضی عقیلی به کشور با سرزنش و شماتت پارهای محافل مخالف جمهوری اسلامی روبهرو شد. من نمیدانم دلتنگی نسبت به میهن و زادگاه خود در کدام مسلک و مرامی عار و ننگ شمرده شده که رفع این دلتنگی از طریق بازگشت به میهن، سزاوار سرزنش باشد؟ حق بازگشت به میهن از بدیهیترین حقوق اتباع همه کشورهاست. امیدوارم هموطنان خارج از کشور از این حق طبیعی و بدیهی خود استفاده کنند و بیاعتنا به برخی واکنشهای سیاسی، راه بازگشت به این وطن خسته و چشمانتظار را در پیش گیرند.
فقط شما رو به هرکی که میپرستید قسم میدم که نگذارید بچههاتون به سمت موسیقی برن
چون موسیقی از دامهای شیطانه
خونواده من که پایبندی چندانی به اصول مذهبی نداشتند مرا ار همان عنفوان کودکی با موسیقی آشنا کردند و همین باعث شد که همه استعدادهام هدر بره، ارتباطم با خدا قطع بشه، و به منجلاب فساد و تباهی کشیده بشم در حدی که الان متاسفانه به درجهای پستتر از حیوانات سقوط کردهام
حتما میدانید که حیوانات چقدر موجودات پست و کثیفی هستند مثلاً سگها، گربهها، پرندگان، آهوها، ماهیها و امثال آنها. من حتی از حیوانات هم پستتر شدهام.
از سرنوشت شوم من عبرت بگیرید و بچههاتون رو اکیداً از موسیقی دور نگه دارید