قرن ۱۴ هجری شمسی با تمام فراز و نشیبهایش برای ایرانیان به پایان رسید. قرنی که اتفاقات سیاسی مهمی در آن رخ داد؛ از انقراض یک سلسله حکومتی تا اشغال ایران در جنگ جهانی، از کودتا تا انقلاب، از جنگ تا ترور.
به گزارش ایسنا، با آغاز سال ۱۴۰۱ هجری شمسی، تاریخ ایران وارد مرحله جدیدی شده است. عبور از قرن ۱۴ و ورود به قرن ۱۵ در تقویم هجری شمسی برای ایرانیان ممکن است یادآور خاطرات مهم سیاسی قرن گذشته باشد.
انقلاب مشروطه در قرن ۱۳ اتفاق افتاد و سال قبل از ورود ایران به قرن ۱۴ با یک کودتا در اسفند ۱۲۹۹ و ظهور رضاخان در تاریخ ایران همراه بود.
رضاخانی که به سرعت خود را در ارکان قدرت تثبیت کرد تا جایی که توانست سلسه قاجاریه را از سیاست ایران حذف و پادشاهی پهلوی را جایگزین آن کند. هر چند که این پادشاهی به رضاشاه و پسرش محمدرضاشاه وفا نکرد و با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، بنیان پادشاهی از ایران برچیده شد.
در این گزارش به مرور ۱۴ رخداد مهم سیاسی ایران در قرن ۱۴ خواهیم پرداخت:
در نهم آبان ۱۳۰۴ با رأی ۸۰ نماینده از ۸۵ نماینده مجلس شورای ملی به ریاست سید محمد تدین، احمدشاه قاجار که در اروپا حضور داشت از پادشاهی خلع و پادشاهی سلسله قاجاریه در ایران پس از ۱۵۳ سال منقرض شد. سید حسن مدرس، محمد مصدق و سیدحسن تقیزاده از جمله مخالفان این قانون بودند و آن را به درستی خلاف قانون اساسی میدانستند.
ماده واحده خلع قاجاریه به این شرح بود: «مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار میکند. تعیین تکلیف قطعی حکومت موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶–۳۷–۳۸–۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود.»
پس از این اتفاق احمدشاه قاجار در پاریس در یک مصاحبه مطبوعاتی و با صدور اعلامیه، عزل خود را از سلطنت، غیرقانونی خواند و آن را به زور اسلحه و قشون دانست. با این وجود، در ایران سلطنت قاجار رسما کنار زده شد و پس از تشکیل مجلس موسسان در ۱۵ آذر ۱۳۰۴، در ۲۲ آذر همان سال با اصلاح مواد ۳۶ تا ۴۰ متمم قانون اساسی و طبق اصل ۳۶، "سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت، شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شد و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود".
دو روز بعد رضاشاه در محل تکیه دولت و در برابر نمایندگان مجلس سوگند خورد و رسما سلطنت پهلوی در ایران آغاز به کار کرد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ برگزار شد.
در جریان جنگ جهانی دوم پس از حمله آلمان به شوروی، با وجود اینکه ایران رسما بیطرفی خود را در جنگ اعلام کرده بود، نیروهای متفقین به بهانه حضور مستشاران آلمانی در سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ به ایران حمله کرده و نیروهای بریتانیا از جنوب و غرب و نیروهای شوروی از شمال، با بمباران تعدادی از شهرها و حمله به کشتیها و اماکن نظامی از مرزهای ایران عبور کردند و با اشغال شهرها، پیشروی خود را به سمت تهران آغاز کردند.
با این اتفاق رجبعلی منصور از نخستوزیری کنارهگیری کرد و محمدعلی فروغی که در ۱۳۰۴ اولین نخستوزیر رضاشاه بود، در ۵ شهریور ۱۳۲۰ به نخستوزیری برگزیده شد.
رضاشاه که از پیشروی قوای متفقین به خصوص ارتش سرخ شوروی به سمت تهران نگران بود و سرنوشتی مثل نیکلای دوم آخرین تزار روسیه را در انتظار خود میدید، به پیشنهاد فروغی و برای حفظ سلطنت در خاندان پهلوی در ۲۵ شهریور به نفع پسرش محمدرضا پهلوی از سلطنت کنارهگیری کرد و راهی اصفهان شد.
با این وجود فردای آن روز متفقین تهران را اشغال کرده و قدرت را عملا در دست گرفتند. رضاشاه در ۳۰ شهریور از طریق بندرعباس با یک کشتی انگلیسی به جزیره موریس در آفریقای جنوبی تبعید شد.
از ۱۲۸۰ که ویلیام ناکس دارسی بریتانیایی حق اکتشاف و استخراج نفت ایران را در دربار مظفرالدین شاه قاجار به دست گرفت تا سال ۱۳۲۹، موضوع نفت و عواید حاصل از آن یکی از موضوعات مناقشهبرانگیز میان ایران و بریتانیا بود.
از الغای قرارداد دارسی در سال ۱۳۱۲ توسط رضاشاه و قرارداد جدید شرکت نفت ایران و انگلیس تا قرارداد الحاقی گس-گلشاییان در ۲۶ تیر ۱۳۲۸، که در هیچ کدام حقوق عادلانهای برای ایران در نظر گرفته نشده بود، همواره بسیاری از سیاستمداران ایرانی که سابقه ملی یا مذهبی داشتند به دنبال ملی کردن صنعت نفت و گرفتن حق ایران بودند.
با تشکیل مجلس شانزدهم و حضور اقلیت جبهه ملی به ریاست محمد مصدق، تلاشها برای ملی کردن صنعت نفت و مخالفت با سپهبد حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت که قصد مصالحه با انگلیس را داشت بالا گرفت.
رزمآرا معتقد بود که ایران توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را ندارد. در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ رزمآرا توسط خلیل طهماسبی از اعضای گروه فداییان اسلام سید مجتبی نوابصفوی، در مسجد شاه ترور شد. فردای آن روز کمیسیون نفت مجلس پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و این متن پیشنهادی را اعلام کرد: «بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد.»
این متن در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی تصویب شد و در ۲۹ اسفند همان سال با تصویب توسط مجلس سنا، صنعت نفت ایران ملی شد. اتفاقی که به رهبری محمد مصدق و جبهه ملی و با همکاری آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و بخش مذهبی رخ داد و مقدمات نخستوزیری مصدق را فراهم کرد.
در ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰ و پس از ملی شدن صنعت نفت، محمد مصدق به عنوان رهبر این جریان به نخستوزیری رسید. در این میان محمدرضاشاه از یک سو و دولت انگلیس از سوی دیگر به عنوان مخالفان اصلی دولت ملی مصدق، فشارهای مختلفی را به وی و دولتش وارد کردند.
در تیر ۱۳۳۱ و به دنبال درخواست مصدق برای تعیین وزارت جنگ از سوی نخستوزیر، دعوای ملیگراها با سلطنتطلبان که از دولت مصدق هراس داشتند بالا گرفت و مصدق در اعتراض از نخستوزیری کنارهگیری کرد.
محمدرضاشاه با پذیرش استعفای مصدق به سرعت احمد قوامالسلطنه را به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی کرد، اما با حضور طرفداران مصدق در خیابان و حمایت آیتالله کاشانی و اعتصاب اصناف مختلف، پس از پنج روز کشمکش و کشته شدن شماری از معترضان، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ شاه و ارتش عقبنشینی کرده و مصدق به نخستوزیری بازگشت.
واقعهای که به قیام ۳۰ تیر معروف شد یک سال بعد و در مرداد ۱۳۳۲، به دنبال جدایی مصدق و کاشانی، نگرانی آمریکا از نفوذ کمونیسم در دولت ایران، کوتاه ماندن دست انگلیس از نفت ایران، و ترس شاه از براندازی سلطنت توسط مصدق و ایجاد جمهوری، با کودتای ۲۸ مرداد شکست خورد. مصدق که انحلال مجلس هفدهم را به همهپرسی گذاشته بود با انحلال مجلس عملا به شاه این اجازه را داد که وی را از نخستوزیری برکنار کند.
از طرفی با همکاری سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس طرح کودتا علیه مصدق موسوم به عملیات آژاکس شکل گرفته بود. ابتدا در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ محمدرضاشاه با برکناری مصدق، ژنرال فضلالله زاهدی را به نخستوزیری برگزید، اما مصدق که از کودتا علیه دولتش باخبر شده بود مقاومت کرده و عزل خود را خلاف روح قانون اساسی مشروطه دانست و با بازداشت برخی از افسران جلوی کودتا را گرفت. شاه که در کلاردشت بود به بغداد و پس از آن به رم گریخت و برخی گروهها از جمله حزب توده با برگزاری تظاهرات و پخش شایعات از سرنگونی حکومت پهلوی و برقرای جمهوری سخن میگفتند.
اما سه روز بعد و در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با بالا گرفتن درگیری میان طرفداران و مخالفان مصدق، عوامل کودتا از نظامیان وفادار به شاه تا برخی اوباش و جریاناتی که با دلارهای آمریکایی به مخالفت با مصدق میپرداختند کنترل تهران را در دست گرفته و با حمله نیروهای نظامی به خانه مصدق، کودتا به پیروزی رسید.
زاهدی نخستوزیر شد، محمدرضاشاه پیروزمندانه به ایران بازگشت و با دستگیری و محاکمه مصدق، دولت ملی او پس از دو سال، سقوط کرد تا فصل جدیدی در تاریخ سلطنت پهلوی رقم بخورد.
در ۲۱ دی ۱۳۴۱ محمدرضا شاه در کنگره ملی کشاورزان در تهران خبر اصلاحات و همهپرسی را برای پذیرش یا رد آن به کشاورزان و عموم مردم ارائه داد. پس از آن در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ عموم مردم نیز در یک همهپرسی سراسری، به اصلاحات رأی مثبت دادند.
شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نامید. انقلاب سفید نام یک سلسله تغییرات اقتصادی و اجتماعی شامل اصول نوزدهگانه بود. همچنین انجمنهای ایالتی و ولایتی مصوب مجلس اول شورای ملی که در ۱۴ مهر ۱۳۴۱ با ۹۲ ماده و ۱۷ تبصره از تصویب کابینه امیر اسدالله علم گذشت.
به موجب این مصوبه که در غیاب مجلس، حکم قانون را داشت، به زنان حق رأی داده میشد و زنان به خدمت سربازی فرستاده میشدند و همچنین شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن مجید از شرایط انتخاب شوندگان حذف شد.
امام خمینی (ره) از جمله مخالفان سرسخت این قوانین بود و در سخنرانیها و اعلامیههایی با آن به مخالفت پرداخت. در ۲ فروردین ۱۳۴۲ و در سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع)، نیروهای ساواک با حضور در قم تلاش کردند مجلس عزاداری و سخنرانیها را به اغتشاش بکشانند.
عصر همان روز به دعوت آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی، مجلسی در مدرسه فیضیه برگزار شد. مأموران امنیتی در اواسط سخنرانی، وارد شدند و طلاب را مورد حمله قرار دادند. زد و خورد بین طلاب و مأمورین مخفی شدت گرفت. در این هنگام، نیروهای مسلح وارد درگیری شدند و گروه بسیاری از طلاب را زخمی و مجروح کردند و چند نفر به شهادت رسیدند. امام خمینی در آن روز در سخنرانی خود به شدت شاه را مورد انتقاد قرار داد و به انتشار اعلامیههایی علیه شاه و اصلاحاتش اقدام کرد.
امام خمینی (ره) همچنین در سخنرانی روز عاشورای آن سال (۱۳ فروردین ۱۳۴۲) پس از اشاره به واقعه کربلا، حادثه مدرسه فیضیه را به کربلا تشبیه کرد و با حمله به شاه گفت: «آقای شاه من به شما نصیحت میکنم دست از این اعمال بردار. من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی مردم شکرگزاری کنند. من نمیخواهم تو اینطور باشی من میل ندارم تو مثل پدرت بشوی، نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را میخواهند، اینها صلاح مملکت را میخواهند، از اسراییل نشنو، اسراییل به درد تو نمیخورد، قرآن به درد تو میخورد.»
در این روز تعدادی از اهالی تهران هم با حضور در مقابل کاخ مرمر شعار "مرگ بر دیکتاتور" سر دادند. پس از این اتفاقات، در بامداد ۱۵ خرداد، چند مأمور پس از محاصره خانه امام خمینی، به درون خانه ریختند و ایشان را دستگیر کردند و ابتدا به بازداشتگاه باشگاه افسران و سپس غروب روز بعد، به زندان قصر تهران بردند.
با انتشار خبر دستگیری امام خمینی، مردم در تهران، قم، شیراز، مشهد و ورامین و پیشوا به خیابانها ریختند و شعارهایی مثل "یا مرگ یا خمینی" سردادند. این تجمعات با واکنش نیروهای امنیتی و ارتش همراه شد و تعدادی از مردم در این تظاهرات به شهادت رسیدند.
این حوادث باعث شد تا آوازه مبارزات امام خمینی (ره) علیه شاه بیشتر شود و با تایید مرجعیت ایشان توسط مراجع وقت آن زمان، نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) از سال ۱۳۴۲ قوت بیشتری گرفت.
با اوجگیری اقدامات انقلابی مردم به رهبری امام خمینی (ره) که پس از تبعید ۱۵ ساله به ترکیه و عراق، راهی نوفللوشاتو در پاریس شده بود، محمدرضا شاه دست به دامن نیروهای جبهه ملی شد تا شاید بتواند آتش خشم مردم انقلابی علیه حکومت خود را خاموش کند.
شاه پس از برکناری و زندانی کردن هویدا، ابتدا جعفر شریفامامی و سپس ارتشبد غلامرضا ازهاری را به نخستوزیری رساند، اما با سقوط دولتهای آنها شاپور بختیار که از اعضای جبهه ملی بود به نخستوزیری رسید و تلاش کرد دست به اصلاحاتی بزند.
در این میان شاه که از خشم عمومی نسبت به خود هراسان شده بود، در ۲۶ دی ۱۳۵۷ کشور را به مقصد آسوان مصر و به بهانه استراحت و معالجه ترک کرد تا شاید بختیار بتواند اوضاع را کنترل کند و یا با کودتایی مثل سال ۱۳۳۲، شاه دوباره پیروزمندانه به کشور بازگردد. اما هیچ کدام از این اتفاقات نیفتاد و با فرار شاه، رژیم پهلوی عملا سقوط کرده تلقی شد.
۱۷ روز پس از فرار شاه، امام خمینی (ره) که در پاریس انقلابیون را رهبری میکرد تصمیم گرفت به ایران بازگردد. دولت بختیار ابتدا با بستن فرودگاهها اجازه بازگشت نداد، اما سرانجام در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پرواز انقلاب در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و امام خمینی (ره) با استقبال بینظیر مردم وارد کشور شد.
امام در سخنرانی خود در بهشت زهرا عملا با عنوان کردن اینکه دولت تعیین میکند، دولت بختیار را غیرقانونی دانست و با پیشنهاد شورای انقلاب، در ۱۵ بهمن، مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت از سوی امام معرفی شد.
در این میان تظاهرات مردم در شهرهای مختلف علیه شاه و دولت بختیار ادامه داشت. پیوستن همافران ارتش در ۱۹ بهمن به انقلابیون و بیعت آنان با امام، ضربه دیگری به رژیم پهلوی وارد کرد.
در ۲۰ بهمن گارد شاهنشاهی تلاش کرد با حمله به پایگاه نظامی تکنیسینها و همافران نیروی هوایی، آنها را سرکوب کند، اما با حضور مردم مسلح در اطراف پادگان و کمک به همافران محاصرهشده پس از شش ساعت درگیری، گارد شاهنشاهی عقبنشینی کرد.
ظهر روز ۲۲ بهمن در حالی که همچنان درگیریها در نقاط مختلف تهران ادامه داشت، اعلامیه بیطرفی ارتش که شاه حساب ویژهای روی آن باز کرده بود منتشر شد و با کنار کشیدن نیروهای نظامی، نقاط کلیدی تهران به دست انقلابیون افتاد.
با تسخیر صداوسیما، در ساعت ۱۸ صدایی در رادیو اعلام کرد: «اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، این صدای انقلاب ایران است که میشنوید». در این روز انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و نظام شاهنشاهی پس از بیش از ۲۵۰۰ سال از ایران برچیده شد و مهمترین اتفاق سیاسی قرن ۱۴ در ایران رقم خورد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، صدام حسین رئیس جمهوری عراق که پیش از انقلاب هم تنشهایی را با ایران تجربه کرده بود، با این ذهنیت که ایران انقلابی دچار هرج و مرج است و با ادعای رسیدن به تهران و هدف حداقلی جدا کردن خوزستان از ایران، در ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ با استفاده از عنصر غافلگیری تهاجم همهجانبه خود را علیه ایران آغاز کرد و به بمباران فرودگاههای چند شهر بزرگ از جمله تهران پرداخت.
با این اقدام صدام ناقوس جنگ بین ایران و عراق رسما به صدا درآمد. جنگی که هشت سال به طول انجامید. در ابتدای جنگ، رژیم بعث عراق توانست شهرها و مناطقی را به اشغال خود دربیاورد، اما از سال ۱۳۶۱ و پس از آزادسازی خرمشهر، کم کم مناطق اشغال شده پس گرفته شد و ایران حتی بخشهایی از خاک عراق را به تصرف درآورد. در این جنگ بارها مناطق مرزی میان دو کشور دست به دست شد، اما نهایتا در پایان جنگ، نیروهای ایران و عراق به مرزهای بینالمللی پیش از جنگ بازگشتند.
اولین انتخابات ریات جمهوری ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۵ بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد و سید ابوالحسن بنیصدر با کسب بیش از ۱۰ میلیون رای (۷۶.۵ درصد) به عنوان اولین رئیسجمهور تاریخ ایران انتخاب شد.
بنیصدر پس از رسیدن به قدرت کم کم از سران انقلاب فاصله گرفت و با رسیدن به فرماندهی کل قوا خود را حاکم مطلق ایران میدانست. نوع فرماندهی او در جنگ عراق علیه ایران و شکستهای نیروهای ایرانی و از دست دادن مناطق مرزی، انتقادات زیادی را به نوع فرماندهی او وارد کرد. ضمن اینکه دعواهای سیاسی او به انقلابیون و برخی نهادهای انقلابی، وضعیت آشفتهای را در کشور ایجاد کرده بود.
از طرفی سازمان مجاهدین خلق خود را به بنیصدر نزدیک کردند و رئیسجمهور عملا به اپوزیسیونی درون نظام بدل شده بود که هر روز به یکی از انقلابیون یا نهادهای انقلاب حمله و یا به زعم خود علیه آنان افشاگری میکرد.
اختلافات بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی، محمدعلی رجایی نخستوزیرش و سید محمد بهشتی رئیس دیوان عالی کشور با تحریکات و سخنرانیها و مقالات بنیصدر در روزنامهاش (انقلاب اسلامی) هر روز بیشتر میشد.
غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران و سخنرانی تند بنیصدر، آتش اختلافات سیاسی را بیشتر کرد تا جایی که در اوایل خرداد ۱۳۶۰، امام خمینیبا تقبیح اقدامات بنیصدر، او را شخصی خواند که خود را بالاتر از قانون میبیند و به مصوبات مجلس بیاعتنا است. چند روز بعد روزنامه انقلاب اسلامی توقیف شد و امام (ره)، بنیصدر را از سمت فرماندهی کل قوا برکنار کرد.
این اتفاقات مقدمه بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر را در مجلس اول مهیا کرد و نمایندگان به ریاست اکبر هاشمیرفسنجانی که اکثریت مجلس را از طریق حزب جمهوری اسلامی در دست داشتند، سرانجام در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ با ۱۷۷ رای موافق، نفر در مقابل ۱۲ رأی ممتنع و یک رأی مخالف به عدم کفایت سیاسی بنیصدر برای ریاست جمهوری رای مثبت دادند تا اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران پس از ۱۶ ماه از ریاست جمهوری عزل و از کشور متواری شود.
پس از برکناری بنیصدر، سازمان مجاهدین خلق که خود را به رئیسجمهور معزول نزدیک کرده بود، اقدامات مسلحانه پنهانی خود را کنار گذاشت و رسما با جمهوری اسلامی وارد جنگ مسلحانه شد.
در تابستان سال ۱۳۶۰ اعضای سزمان مجاهدین خلق علاوه بر بمبگذاری در تجمعات مردمی و ترور مردم انقلابی، اقداماتی را علیه سران نظام انجام دادند. ابتدا در هفتم تیر ۱۳۶۰ با بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، آیتالله سید محمد بهشتی رئیس دیوان عالی کشور (قوه قضاییه وقت) و ۷۲ نفر از همراهانش که تعدادی وزیر و نماینده مجلس هم در میان آنان بود به شهادت رسیدند.
ترور نافرجام آیتالله سید علی خامنهای امام جمعه موقت تهران از دیگر اقدامات صورت گرفته علیه سران انقلاب بود. ضمن اینکه ترور امام خمینی (ره) هم در برنامه سازمان بود که به سرانجام نرسید.
پس از بنیصدر، محمدعلی رجایی به ریاست جمهوری رسید و محمدجواد باهنر نخستوزیر دولت وی شد، اما سازمان مجاهدین خلق با بمبگذاری در دفتر نخستوزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰، این دو مقام ارشد و سه نفر از اعضای شورای امنیت را به شهادت رساندند.
ترور برخی دیگر از مقامات از جمله آیتالله قدوسی دادستان کل انقلاب، آیتالله مدنی امام جمعه موقت تبریز، حجتالاسلام بهشتینژاد جانشین امام جمعه اصفهان، محمد کچویی مدیر زندان اوین، سید رضا کامیاب نماینده مشهد، حسن آیت نماینده تهران، حجتالاسلام خدادادی نماینده امام در جهاد سازندگی انزلی، علی انصاری استاندار گیلان و معاونش علیرضا نورائی از جمله ترورهای دیگر توسط سازمان مجاهدین خلق و گروههای چریکی ضدانقلاب بود که در سال ۱۳۶۰ اتفاق افتاد و این سال را به عنوان سال ترور در انقلاب ثبت کرد.
جنگ هشت ساله عراق علیه ایران در سال ۱۳۶۷ به پایان رسید. سازمان ملل متحد در ۲۷ تیر ۱۳۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق قطعنامه ۵۹۸ را در ۱۰ بند صادر کرد و رژیم عراق بلافاصله آن را پذیرفت.
ایران به قطعنامه انتقاداتی داشت، اما نهایتا یک سال بعد، فرسوده شدن نیروهای ایرانی و نبود امکانات کافی برای ادامه جنگ و نگرانی از اینکه عراق با هجومی گسترده، دوباره بخشهایی از خاک ایران را اشغال کند از یک سو و از سوی دیگر نامه برخی سران جنگ به امام (ره) درباره نبود امکان ادامه جنگ با وضع موجود، سرانجام سبب شد تا در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ امام خمینی (ره) علیرغم میل باطنی و با عنوان کردن اینکه با پذیرش قطعنامه، جام زهر مینوشد، قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران پذیرفته شد و جنگ هشت سال عراق علیه ایران در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ رسما به پایان رسید.
بمباران شیمیایی و استفاده از سلاحهای نامتعارف از جمله اقدامات رژیم صدام در این جنگ بود. در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، بیش از ۱۵۰ هزار ایرانی به شهادت رسیدند، نزدیک به ۶۰ هزار نفر مفقود و حدود ۵۰۰ هزار نفر دچار مجروحیت و معلولیت شدند و نزدیک به ۶۳۰ میلیارد دلار خسارت مالی به ایران وارد شد.
این جنگ از جمله جنگهای ۲۰۰ سال اخیر ایران بود که در پایان آن هیچ بخشی از خاک کشور در دست دشمن باقی نماند و از ایران جدا نشد.
شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که در بیمارستان بستری بود درگذشت. انتشار این خبر صبح روز بعد، مردم ایران را در شوک و غم فرو برد و بزرگترین تشییع پیکر تاریخ ایران توسط میلیونها ایرانی صورت گرفت. رهبر فقید جمهوری اسلامی بزرگترین اتفاق قرن ۱۴ ایران یعنی انقلاب اسلامی را رقم زده بود و حالا فقدانش ضایعهای بزرگ برای مردم ایران به حساب میآمد.
از طرفی موضوع جانشینی امام راحل و درگیر نشدن کشور با بحرانی سیاسی، باعث شد تا اعضای مجلس خبرگان رهبری به سرعت در همان روز جلسهای فوقالعاده تشکیل دهند و پس از بحث و گفتگوهای مفصل، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری به ریاست آیتالله علی مشکینی، ابتدا با قبول استعفای آیتالله حسینعلی منتظری از قائممقامی رهبری، با رای ۶۰ نفر از ۷۴ نماینده حاضر، آیتالله سید علی خامنهای به عنوان جانشین امام و دومین رهبر جمهوری اسلامی برگزیده شد.
این انتخاب به صورت موقت انجام شد تا پس از بازنگری قانون اساسی شکل دائمی به خود بگیرد. بعد از همهپرسی تغییر قانون اساسی، در ۶ مرداد ۱۳۶۸، ۱۳۶۸، جلسه بعدی مجلس خبرگان برای دائمی کردن دوران رهبری آیتالله خامنهای، در ۱۵ مرداد ۱۳۶۸، تشکیل و ایشان به صورت دائمی و با درصدی بیشتر از دفعه قبل از سوی نمایندگان مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی انتخاب شد.
شاید بتوان تاریخ جمهوری اسلامی را به قبل و بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ تقسیم کرد. دستهبندیهای سیاسی درون جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ به دو جناح چپ و راست در دهه ۷۰ شدت بیشتری پیدا کرد.
در حالی که در دهه ۶۰ بیشتر نهادها در دست جناح چپ بود این اتفاق در دهه ۷۰ برعکس شد و با ریاست اکبر هاشمیرفسنجانی بر قوه مجریه، علیاکبر ناطقنوری بر قوه مقننه و محمد یزدی بر قوه قضاییه، این راستیها بودند که قدرت را در دست داشتند.
با نزدیک شدن به روزهای پایانی ریاست جمهوری هاشمیرفسنجانی، خیلیها بر این باور بودند که دولت او با ریاست ناطقنوری ادامه پیدا خواهد کرد.
در این زمان جناح چپ که در دهه ۶۰ با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز به منتقدی قابل توجه در درون نظام تبدیل شده بود، سید محمد خاتمی را به عنوان کاندیدای خود در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ معرفی کرد. خاتمی و یارانش برای محک زدن خود و ایجاد جناحی منتقد، اما قدرتمند و کسب سرمایه اجتماعی وارد عرصه انتخابات شدند و چندان به پیروزی امیدوار نبودند.
اما موجی که در جامعه حول محور حمایت از خاتمی شکل گرفت، طوفانی سیاسی در کشور ایجاد کرد و خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ با ۲۰ میلیون رای (۶۹.۹ درصد) توانست به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود و رهبر انقلاب از این روز با عنوان حماسه دوم خرداد یاد کردند.
رئیسیجمهوری که با رویکردی متفاوت بر ریاست قوه مجریه تکیه زد و از آن پس جناح چپ با عنوان اصلاحطلبان شناخته شدند. صحبت از جامعه مدنی، آزادیهای فردی و اجتماعی، حقوق بشر، آزادی مطبوعات و احزاب، انتقاد علنی از حاکمان و رشد اقتصادی از جمله دستاوردهای انتخابات ۱۳۷۶ بود که باعث شد فضای بسته پیش از آن شکسته شود.
هرچند شدت گرفتن اختلافات سیاسی و نبود رشد کافی در این زمینه، کشور را در مقاطعی با بحرانهایی مثل ۱۸ تیر ۱۳۷۸ یا انتخابات مناقشهبرانگیز ۱۳۸۸ مواجه کرد.
پرونده هستهای ایران موضوعی است که در ۲۰ سال پایانی قرن ۱۴، زندگی همه ایرانیان را تحت تاثیر خود قرار داده است. برنامه هستهای ایران که از سال ۱۳۲۹ آغاز شده بود در ۱۳۵۳ به صورت جدیتری دنبال شد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ به حاشیه رفت.
در دهه ۷۰ فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران رشد پیدا کرد تا اینکه در ۲۰ بهمن ۱۳۸۱ سید محمد خاتمی رئیسجمهور وقت، خبر از تهیه سوخت هستهای توسط متخصصین ایرانی برای نیروگاههای هستهای ایران داد.
از طرفی حساسیت جامعه جهانی روی ایران و اطلاعات گمراهکننده برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق درباره صلحآمیز نبودن برنامه هستهای ایران کم کم تنشهایی را بین ایران و غرب در این زمینه ایجاد کرد.
ایران که عضو آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود تلاش کرد ثابت کند که فعالیتهای هستهای صلحآمیز انجام میدهد و اولین مذاکرات تیم ایرانی به ریاتس حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و وزرای خارجه سه کشور اروژایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) در مهر ۱۳۸۲ در سعدآباد تهران صورت گرفت و نهایتا ایران با عضویت در NPT (پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی)، پذیرفت برای شفافسازی، غنیسازی اورانیوم را برای مدتی در ایران متوقف کند و فعالیتهای خود را زیر نظر آژانس ادامه دهد و اروپاییها تعهد کردند علاوه بر گسترش فعالیتهای تجاری با ایران، از فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل خودداری کنند.
پایبند نبودن طرف غربی به تعهداتش و معطل ماندن برنامه هستهای ایران باعث شد که ایران با فک پلمپ تاسیسات هستهای نطنز دوباره با اخطار شورای امنیت مواجه شود. با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد مسئولیت مذاکرات ابتدا به علی لاریجانی و سپس به سعید جلیلی دبیران وقت شورای عالی امنیت ملی سپرده شد، اما مذاکرات چندگانه جلیلی با گروهی که این بار ۵+۱ (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین + آلمان) در ژنو، بغداد، استانبول، مسکو و آلماتی به نتیجه خاصی نرسید و در طول آن سالها شش قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت تصویب و تحریمهای مختلفی علیه ایران وضع شد که فشار اقتصادی آن روی زندگی ایرانیان تاثیرات منفی گستردهای ایجاد کرد.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و وعده او برای حل پرونده هستهای، ریاست تیم مذاکرهکننده ایران به محمدجواد ظریف وزیر وقت امور خارجه سپرده شد و پس از چند دور مذاکره در وین، لوزان و ژنو سرانجام در ۲۳ تیر ۱۳۹۴ توافقنامهای که به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) موسوم شد میان ایران و ۵+۱ منعقد شد و سایه رفتن پرونده ایران ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل و احتمال جنگ علیه ایران از سر کشور برداشته شد. کم کم تحریمهای بینالمللی و تحریمهای آمریکا علیه ایران در حال رفع شدن بود که با ریاست جمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده و مخالفتش با برجام، آمریکا در اردیبهشت ۱۳۹۷ به صورت یکجانبه از توافق خارج شد و تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کرد. با پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا در سال ۱۳۹۹ و تلاش این کشور برای بازگشت به برجام، مذاکرات هستهای در ماههای پایانی دولت روحانی از سر گرفته شد که در دولت سید ابراهیم رئیسی و به ریاست علی باقریکنی در تیم ایرانی همچنان ادامه دارد و هنوز مشخص نیست که آیا باز هم عوامل بیرونی میتوانند پرونده هستهای ایران را به معضلی در قرن ۱۵ تبدیل کنند یا خیر.