صادق خرازی در روزنامه اطلاعات نوشت: در هشت ماهی که از استقرار تیم جدید مذاکرهکنندگان هستهای میگذرد، کماکان شاهد فشارهایی به آنها بودیم که در هشت سال تلاشهای تیم قبلی وجود داشت؛ بعضا ابزار و ادبیات نقد نیز همان است که بود.
انتظار این بود که منتقدان با در نظر گرفتن شرایط خطیر کشور و اعتماد رهبری نظام به مذاکرهکنندگان در تمام ادوار و ضرورت رفع تحریمها برای حل مشکلات، در جبهه پشتیبان، خط مقدم را یاری میدادند.
مساله تیم آقایان ظریف و امیرعبداللهیان یا مذاکره عراقچی و باقریکنی نیست؛ مذاکرهکنندگان برای خود مبارزه نمیکنند بلکه برای هدفی بزرگتر و ملی تلاش میکنند؛ پیش از آن هم که سکان مذاکرات در اختیار آقایان روحانی، لاریجانی و جلیلی بود، آنان طبق مصوبات کلان نظام و چارچوبها و خط قرمزهای تعیین شده پیش رفتند و هرگز رهبری نظام حمایتشان را از آنها دریغ نکردند. چون هر یک از این مذاکرهکنندگان، نه فرستادگان جناح سیاسی و دولت مستقر، که نمایندگان نظام و مردم در مصاف خارجی هستند.
با هر نقدی که به هر دولتی میتوان داشت، چه خاتمی، احمدینژاد، روحانی یا رئیسی، اما نمیتوان و نباید قوای مذاکرهکنندگان را تضعیف کرد و نقدها به اصول و روشهای مدیریت اجرایی را به عرصه سیاست خارجی و مذاکره ملی گره زد.
چه کسی باور میکند که مذاکرهکنندهای با تائید نظام بر سر مسالهای به اهمیت احیای برجام و لغو تحریمها با طرفین خارجی مبارزه کند و خطوط قرمز نظام را رعایت نکرده باشد و توافق هم حاصل شود؟
برخی منتقدان که علیه هر نوع مذاکره و مذاکرهکنندهای در پشت سر او در خط مقدم، جبهه میگیرند، کدام مصلحت عمومی یا منفعت ملی را تامین میکنند؟ چرا عدهای از بیم «دستاوردسازی» امکان هر نوع توافقی را میگیرند؟ مگر نه اینکه دستاورد مذاکرهای در چنین حد و توافقی در این سطح برای عموم مردم و جمیع جریانات سیاسی و اجتماعی است؟ مگر برجام فقط برای جناحی خاص دستاورد و برای جناحی دیگر خسران داشت که احیای آن چنین باشد؟
تضعیف مذاکرهکنندگان به هر بهانه، بهایی سنگین برای کل ملت ایران دارد؛ خصوصا در شرایط بینالمللی خاصی که در آن به سر میبریم، میتوان با پشتیبانی از تصمیمات نظام که وزارت خارجه مجری آن است و حمایت از تیم مذاکرهکننده، به کسب منافع حداکثری حاصل از مذاکرات و توافق پایداری که تامینکننده اهداف ملی است، کمک کرد.