bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۴۵۸۰

نگاهی اجمالی به شروح مثنوی مولوی

مهوش السادات علوی

تاریخ انتشار: ۱۸:۱۲ - ۲۸ مرداد ۱۳۸۹

تأثیر و نفوذ اندیشه های مولانا جلال الدین بلخی خراسانی بر جریانات فکری و عرفانی جهان، مورد اتفاق اندیشمندان و صاحب نظران حوزۀ عرفان و تصوف است‌. آثار حضرت مولانا، به ویژه مثنوی معنوی‌، تبلوری از شخصیت عرفانی اوست‌. مثنوی، اسفار عارفان و در حقیقت شرح احوال و مقامات معنوی اولیاست. مثنوی کتابی است تعلیمی، که حاصل دورۀ پختگی و صحو مولاناست، برخلاف غزلیات شمس، که حاصل بی خودی و محو اوست. مثنوی شرح سفرهای معنوی و تجربیات مولاناست؛ که عارفان را عقیده بر این است که مرید و مراد همچون آینه، تصویر یکدگر را انعکاس می دهند. “مثنوی یکی از بزرگ ترین کتب ادبی و عالی ‌ترین بیان و نظم عرفانی و خلاصه سیر فکری و آخرین نتیجۀ سلوک عقلانی امم اسلامی است‌”.۱

گرچه الفاظ و صورت حکایات مثنوی متعدد است؛ لیکن داستان اصلی، وحدت حق و یگانگی انسان کامل و عارفان است. افزون بر تصریح مولانا، شواهد تاریخی هم تأییدی است بر این که مثنوی حاصل الهامات ربانی است، نـه زاییدۀ تعقلات بشری. مولانا معانی الهامی را به جنینی تشبیه کرده که روحش از آن باردار می شده و ابیات مثنوی همان نوزاد تازه تولد یافته است. مظاهر تسامح، تساهل، دوستی، صمیمیت، صلح و صفا، چنان در آثار مولانا و به ویژه مثنوی انعکاس یافته که برای همۀ انسانها، فارغ از زبان و فرهنگ قابل درک است. بدین سان پرده های اختلاف فروافتاده، آثار مولانا حتی در مغرب زمین از پرفروش ترین کتب می شود. مولانا در آثار خویش، مثنوی را با القاب گوناگون از جمله “جامع اصول اصول اصول دین”، “فقه اکبر”، “طریق روشن” و “دلیل آشکار” توصیف کرده است.

موضوعات حکایات مثنوی معنوی از این قرار است:

۱٫ احوال اولیا و مشایخ؛ از قبیل احمد خضرویه، ذوالنون مصری، ابراهیم ادهم، بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و . . . .

۲٫ حکایات عامیانه مانند؛ کبودی زدن قزوینی، نحوی مغرور، صوفی، فقیه، سید و . . . .

۳٫ حکایات تاریخی مثل فتح سبزوار، وکیل صدر جهان، عماد الملک، ایاز و . . . .

۴٫ حکایات رمزی چون؛ حکایت نی، کنیزک و پادشاه، پیر چنگی، محمود و ایاز، باز پادشاه، رومیان و چینیان، شهری و روستایی، قلعه ذات الصور، طوطی و بازرگان و . . . .

۵٫ حکایاتِ فرهنگ های ملل مختلف جهان مانند (حکایت سه ماهی و قصه نخجیران و شیر، برگرفته از کلیله و دمنه، که اصل آن در منابع هندی بر اساس “پنچاتنترا” موسوم به “بید پای” وجود دارد یا بر اساس شرح استعلامی، برخی حکایات از قبیل قصه های “منم طاووس علیین شده” و حکایت لقمان، که در افسانه شخصی به نام “ازوب” در فرهنگ کهن یونانی وجود داشته است.

“مثنوی گذشته از اشتمال بر تبیین حقایق ادیان و اصولِ تصوف و شرح و رموز آیات قرآنی و اخبار نبوی‌، نموداری است از مراتب و مقامات مولانا و یاران برگزیدۀ او. بلکه غرض اصلی مولانا از نظم مثنوی، بیان احوال معنوی خود او و آن برگزیدگان در لباس امثال و حکایات و قصۀ موسی و عیسی و مشایخ طریقت و گفتن سِـرِّ دلبران در حدیث دیگران بوده است‌.”۲

پس از حضرت حسام‌الدین چلبی، سلطان ولد به عنوان شیخ طریقت مولویه، “کلام پدر خود را به فصاحت لسان و صاحب بیان تقریر می فرمود و در شرح اسرار و تفسیر اخبار، ید بیضا می نمود و تمامت ممالک روم را در خلفای کرام پر کرده‌، تحقیق اسرار خاندان صدیق را شایع گردانید.” ۳ این تلاش ها نظام فکری مولانا (عرفان عشق یا عرفان عملی) را فراتر از مرزهای روم در شرق و غرب گسترش داد. اندیشه های مولانا در همۀ جوامع فرهنگی جهان مورد استناد است؛ چرا که او در بند نام و نشان و زبان و بیان و گفت و صوت نیست. “یوگنی ادواردویچ بارتلس” (Evgeni Eduardovich Barthels) شرق شناس روس، در اثر خویش به نام “تصوف و ادبیات تصوفی” با درک این خصوصیت، با تأکید بر ارزش و آوازۀ جهانی مثنوی، آن را منظومه ای عبرت‌آموز در تصوف می ‌شمارد که بی نیاز از ستایش است.

ترکان آناتولی به واسطۀ قرابت مکانی، با مولانا و یاران و جانشینان او ارتباط معنوی برقرار کردند؛ چنان که حتی زبانِ فارسی (زبان مولانا) را مقدس شمرده، به منظور خواندن مثنوی و رضایت روان مولانا از خویش؛ به یادگیری زبان فارسی پرداختند. فرزندان مولانا نیز‌ زبان ترکی آموختند و طبق روایت، سلطان ولد اشعاری هم به ترکی سروده است‌.۴ در این دوره کتبی از قبیل “منطق الطیر گلشهری” (۱۳۱۷ م.‌) و غیب ‌نامه (۱۳۲۹ م‌.) در این موضوع تألیف شد.

آثار مولوی با برقراری ارتباطات فرهنگی، رشتۀ مودتی بین ممالک برقرار نمود. دانشمندان ترک، ادبای ایران‌، ماوراءالنهر و نیم ‌قاره هند، همه به سرود مولانا مترنم اند و به یک آهنگ، ترانۀ محبت و انسانیت می سرایند.۵ “یونس امره” شاعر ترک زبان که اشعاری هم به ترکی سروده؛ به ترویج مثنوی و طریقت مولویه در مجامع فرهنگی و عرفانی هنـد پرداخت. در اواخر دورۀ امپراتوری عثمانی، “طاهر المولوی” شرحی به زبان ترکی در دوازده مجلد، بر مثنوی نوشت. سپس یک محقق کرد، به نام “شفیق جان” به همان شیوه، شرح او را تکمیل نمود و شرح مثنوی خویش را از مجلد سیزدهم تا هجدهم به چاپ رسانید. در مصر نیز “دسوقی شتاء”، مثنوی را به عربی ترجمه و شرح نمود و شارح دیگر “محمد کفافی”، دفترهای اول و دوم مثنوی را در دو مجلد به زبان عربی شرح کرد که با مرگ او ناتمام ماند.

با بروز فتنۀ مغول‌ و ایجاد گسست در نظام فکری، سیاسی و اجتماعی خراسان و عراق، شماری از عرفا مهاجرت کرده؛ در روم از جمله قونیه سکنی گزیدند. این رویداد در انتقال فرهنگ و معارف خراسان به آسیای صغیر و سواحل شرقی مدیترانه تأثیری شگرف داشت‌. برجسته ‌ترین شاعر سنــد “شاه عبداللطیف”، تحت تأثیر نفوذ معنوی مثنوی است. پیوند معنوی اندیشه های مولانا در مثنوی با “ودانتــا” هنــد، نشان دیگری از ابعاد دربرگیرندۀ تأثیر مولانا در آن سرزمین است. “ودانتــا” (Vedanta)، تعلیمات عرفانی وداها و به عبارت دیگر “اوپـانیشــادها” (Upanishads) است‌. در تفسیر حقایق وابسته به “وداها” (Vedas)؛ “ونتــادا” (Vedanta) بُعد عرفانی و راه اشراق و فرزانگی آن را دربرمی گیرد.۶

در حوزۀ فرهنگی خراسان و ماوراءالنهر، مثنوی مورد توجه خاصِّ صاحب نظران این عرصه واقع شد‌. شرح “کمال‌الدین حسین خوارزمی” بر مثنوی و توجه ویژۀ “محمد پارسا” رهبر سلسله نقشبندیه به دیوان شمس، مثال هایی از این گونه است. “یعقوب چرخی” از خلفای نیرومند و سومین سجاده ‌نشین حضرت شاه نقشبند، “رساله نائیـه” را در شرح مثنوی نگاشت. “عبدالرحمن جامی” نیز که مثنوی را “قرآن به زبان پارسی” نامیده؛ در “نــی نامـه” دو بیت آغازین مثنوی را به نظم شرح کرده است.

گزارش های پیروان طریقت کبرویه بر مثنوی (از قبیل جواهرالاسرار حسین خوارزمی) و گزارش های مختصر نقشبندیه، (همچون نائیه خواجه یعقوب چرخی و نــی نامه عبد الرحمن جامی) از قرن دهم به بعد مورد توجه مثنوی خوانان شبه قاره هندوستان قرار گرفت و به استقرار بنیادِ سنت فرهنگی خاصی، در عرصۀ مثنوی شناسی در آن سرزمین انجامید. پس از سالها فترت در هنــد “شبلــی نعمانی” با اعتقاد به تأثیر ابن عربی بر مکتب مولانا؛ مجددا طریقی جهت نفوذ آراء و اندیشه های مولانا بین مسلمانان هند فراهم نمود. “اشعار مولانا از برازندگی درخورتوجهی برخوردار است و در این هنر، تا آنجا جلو رفته که سخنوران هم ‌روزگارش مجال رسیدن به آن چکاد را ندارند.۷

“جورجیوس دی هانگریا” ( D. Hungria) 1422)- 1502 ) نخستین اروپایی بود که در سفرنامۀ خویش به “آداب مولویه” اشاره کرد. “هانس کریستین آندرسن” (Hans Christian Anderson) در سال ۱۸۴۲ م. مشاهدات خویش از مراسم سماع درویشان در ترکیه را؛ در کتابی به نام “بازار شاعر” (Poet’s Bazaar) به نگارش درآورد. “جولیا پاردو” (Julia Pardoe / 1806 – 1862)، با مطالعۀ خانقاه طریقت مولویه در استانبول، مشاهدات خویش را در کتاب “شهر سلطان‌” (The City of the Sultan / 1837 م.) منتشر کرد. “جان پورتر براوان” (John porter Bravan) شرق ‌شناس امریکایی، با مطالعۀ آثار کلاسیک عرفانی و بازدید از حلقه های صوفیان آناتولی‌، در سال ۱۸۶۸ م. یافته های خویش را با عنوان “کتاب مفید درویشان یا معنویت‌گرایی شرقی” منتشر و به تفصیل، به معرفی دراویش مولویه وَ تبیین اسرار و رموز این طریقت پرداخت. “جان پی دربین” (John P. Durbin) در اثر خویش؛ “مشاهدات شرق” (Observations in the East) از مراسم سماع مولویه با شگفتی یاد کرده، به داوری بین درویشان خاموش و خروشان می پردازد‌.

در قرن اخیر نیز “رینولد الین نیکلسون” (Reynold Alleyne Nicholson) و آرتور جان آربری” (Arthur John Arberry) نقش شاخصی در معرفی مولانا و مثنوی به جهان غرب ایفا کردند. نیکلسون علاوه بر ترجمه و شرح “منتخبی از غزلیات عارفانۀ مولانا” (A Selection of Divan e Shams) متن کامل “مثنوی جلال الدین رومی” (Rumi’s Masnavi / 1925 – ۱۹۴۰) را در هشت مجلد به انگلیسی ترجمه و اکثر ابیات را شرح نمود. “آرتور آربری” نیز “گزیده ای از مثنوی” (A Selection of Rumi’s Masnavi) و “فیـه ‌ما فیـه” (Discourses of Rumi) را به انگلیسی ترجمه کرد. دیگر مولوی ‌شناس غرب، “آنا ماری شیمل”( Anna Marie Schimmel) شرق‌شناس آلمانی، در کتاب “من چـو بادم تو چـو آتش”Ich bin wind und bist feuer)) ترجمه “فیـه ما فیـه” به آلمانی؛ به بررسی حیات و شخصیت مولانا و تحلیل عظمت مثنوی معنوی می پردازد. نظر مولانا دربارۀ خدا و جهان، هبوط آدم، عروج مخلوق، مناجات، آتش عشق وَ رقص و سماع عناوین فصول دیگر کتاب اند. “شکـوه شمس “؛The Triumphal Sun ) (، سیری در آثار و اندیشه های مولانا و “گزیده دیوان شمس” (A Selection of Divan e Shams) به زبان آلمانی؛ مجموعه ای از غزلیات و رباعیات مولانا، دیگر آثار او در عرصۀ مولوی شناسی است. “ویلیام چیتیک” (William chittick) از اسلام شناسان و متخصصان عرفان، مولوی و ابن عربی در آمریکاست. “راه عرفانی عشق، تعالیم معنوی مولوی” (The Sufi Path of Love: The Spiritual Teachings of Rumi)، “من و مولانا، زندگانی شمس تبریزی” (Shams al-Din Tabrizi, Me and Rumi: The Autobiography of Shams-i Tabrizi) و “آموزه‏های صوفیانه مولوی” (The Sufi Doctrine of Rumi)؛ از جمله آثار او در بررسی و تحلیل آراء و اندیشه های مولاناست.

در ایران، شارحان مثنوی را به ترتیب تقدم زمانی از قرن هشتم به بعد، می توان چنین برشمرد: در آثاری از “علاءالدوله سمنانی”، “شیخ نصیرالدین چراغ دهلوی”، “میرسید علی همدانی”، “قوام الدین سنجابی”، “شاه قاسم انوار” و “خواجه ابوالوفا خوارزمی” به مولانا یا اشعاری از او اشاره شده است. نخستین تفسیر مثنوی، نگارش “کمال الدین حسین خوارزمی” است. “نظام الدین محمود شیرازی” (شاه داعی)، “یعقوب چرخی” (از مشایخ طریقت نقشبندیه)، “عبدالرحمن جامی”، “اسیری لاهیجی” و “علاءالدین علی بن محمد بن محمد شاهرودی”، بر بخشی از مثنوی یا برخی از ابیات شرح نگاشته اند. “حسین واعظ کاشفی” علاوه بر “لب المعنوی” (گزیدۀ مثنوی)، در گزیدۀ دیگری به نام “لب اللباب”، مثنوی را به قریب پانصد موضوع تقسیم کرده و اشعار مربوط به هر موضوع را ذیل آن قرار داده است. فروزانفر این کتاب را “از مرغوب ترین شروح” می داند.۸ تألیف این کتاب، نمایانگر ارزش بنیادین مثنوی در طریقت نقشبندیه است. ملامحسن فیض کاشانی فیلسوف قرن یازدهم با نگرش فلسفی، منتخبی از مثنوی را به نام “سراج السالکین” فراهم آورده است. ملامحمدصالح قزوینی، قطب الدین محمد لاهیجی اشکوری، علی گیلانی فومنی، حاج ملامحمدعلی نوری و میرزا حسن بن محمدصادق خان، شروحی بر بخش یا ابیاتی از مثنوی به نگارش درآورده اند. تفسیر عرفانی – فلسفیِ حاج ملا هادی سبزواری (بر اساس فلسفۀ صدرایی)، در قرن سیزدهم، از شاخص ترین تفاسیر مثنوی است. در اواخر این قرن، محمدطاهر مستوفی کاشانی، “فهرست کشف الابیات مثنوی” را تنظیم نمود. در قرن حاضر نیز بدیع الزمان فروزانفر، علامه محمدتقی جعفری، جلال الدین همایی، عبدالحسین زرین کوب، محمد استعلامی، سیدعبدالکریم سروش (تصحیح مثنوی بر اساس نسخۀ قونیه و تفسیر بخش اعظم مثنوی، به صورت CD)، سیدجعفر شهیدی، کریم زمانی و . . . تفاسیری با رویکردهای گوناگون بر مثنوی نگاشته اند.

“انتقادی که بر همۀ شارحان مثنوی می توان برشمرد، آن است که اغلب از روی معلومات و به میزان افکار خود، عقاید مولانا را سنجیده، توضیح می دهند و برخی هم برای ایضاح مبهمات مثنوی، دست به دامان کتب حکمت و فلسفه زده، به طریقۀ حکما، مثنوی را شرح کرده اند. در صورتی که اگر به جای این زحمت، در همان کتاب تتبع و مطالعۀ دقیقی به کار می بستند، بهتر از عهدۀ شرح برمی آمدند.”۹

تقسیم بندی تفاسیر و شروح مثنوی

۱٫ از نظر رویکرد: عرفانی، ادبی، فلسفی، مقایسه ای

۲٫ از نظر حوزۀ جغرافیایی: ایران، ترکیه، شبه قاره، غرب

۳٫ از نظر کمّـی: شرح دیباچه، شرح گزیده، شرح بیت به بیت، شرح موضوعی و شرح کامل

۴٫ از نظر موضوعی

۵٫ از نظر صوری: شرح منظوم، شرح منثور

بررسی برخی از مهم ترین شروح مثنوی معنوی، بر اساس تقدم و تأخر و زمانیِ نگارش:

شرح جواهر الاسرار و زواهر الانوار، کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی:

کمال الدین خوارزمی، از نویسندگان و شاعران و عارفان قرن نهم هجری، از مشایخ سلسله کبرویه و از شاگردان خواجه ابوالوفا خوارزمی ملقب به “پیر فرشته” بود. (خواجه عارفی شاعر و موسیقیدان و از شیفتگان حضرت مولانا بوده است). “وی نخست بر مثنوی، شرحی منظوم به بحر متقارب سروده و آن را “کنوز الحقایق فی رموز الدقایق” نامیده است.” شرح “جواهرالاسرار و زواهرالانوار”، قدیمی ترین شرح مثنوی و شامل مقدمه ای جامع و شرح سه دفتر از دفاتر شش گانۀ مثنوی است. از دیدگاه خوارزمی، مثنوی “بیان اجمالی کلمات حضرت امیرالمؤمنین . . . و شرح این کلمات است.”۱۰ استناد شارح به اقوال و آرای حکمای یونان، ابوعلی سینا و تفاسیر معتبر قرآنی، حاکی از آشنایی شارح با این آثار است. مقدمه، شامل ده مقاله است که حاوی مباحث تاریخی در احوال مشایخ طریقت (به سبک رساله قشیریه)، مبانی و مفاهیم عرفان نظری، اصول و آداب و اصطلاحات تصوف، ذکر فضائل امامان شیعه (تا امام صادق (ع) به سبک تذکرة الاولیا)، بحث اسماء و صفات الهی وَ شرح مقامات عرفانی (اصول الاصول) است.

استشهاد به آیات و اخبار و احادیث، استفاده از تمثیلات و حکایات، آراستن متن به اشعاری از خودِ شارح (اعم از قصیده، غزل و مثنوی) و استناد به اشعار فارسی (کلیات شمس، دیوان عراقی و خاقانی، حلاج، آثار عطار و . . .) و آثار ابن عربی ( فتوحات، فصوص الحکم، شرح قیصری و . . .)، شرح اندیشه های مولانا با تطبیق آنها با آراء و اندیشه های بزرگان و مشایخ عرفان، بیان خلاصه ای از حکایات و امثال وَ شرح احوال مولانا از مهاجرت از بلخ تا . . . از جمله ویژگی های این شرح است. عدم شرح برخی از ابیات مشکل و پاره ای از لغات و اصطلاحات )عرفانی، فلسفی، . . . )، استناد به نسخۀ غیرمعتبر وَ عدم شماره گذاری ابیات از جمله کاستی های این شرح است. 

شرح کبیر آنقروی بر مثنوی معنوی (فاتح الابیات)، رسوخ الدین اسماعیل آنقروی:

اسماعیل آنقروی (معروف به اسماعیل دده و شیخ شارح)، شارح مثنوی معنوی به زبان ترکی، درقرن دهم هجری، از مشایخ طریقت بیرامیه (شاخه ای از فرقۀ خلوتیه) و شیخ و مرشد خانقاه (غلطه سرای) بود. شرح او به نام “فاتح الابیات”، کامل ترین شرح بر مثنوی معنوی است. استاد فروزانفر این شرح را “فاضلانه و محققانه” می خواند.۱۱ این کتاب در معرفی شاهکار حضرت مولانا در مراکز مثنوی پژوهی غرب، نقش به سزایی داشته است. نیکلسون، که ترجمه و تفسیر او معتبرترین منبع مولانا شناسی در دانشگاههای غرب است؛ شرح آنقروی را “بهترین تفسیر شرقی مثنوی”۱۲ خوانده، اساس تفسیر خویش را بر آن نهاده است. بخش اعظم شرح عربی “المنهج القوی لطلاب المثنوی” اثر شیخ یوسف بن احمد مولوی (که سبب آشنایی اندیشمندان عرب زبان با مثنوی معنوی گردید) نیز مأخوذ از این شرح است. آنقروی در شرح اندیشه های مولانا، از آثاری مثل “کشاف زمخشری”، “اشعار ابن فارض”، “نهایه ابن اثیر”، “آراءِ سعدالدین فرغانی” و سخنان مشایخ عرفان از قبیل “جنید بغدادی” و “بایزید بسطامی” بهره جسته است. وی در شرح و تبیین اندیشه های مولانا، به تقلید از ظاهر متن مثنوی، از آیات قرآن، اخبار و احادیث وَ قوانین فقهی در قالب عرفان آمیخته با علم کلام اسلامی بهره جسته، اصول و معارف تصوف و عرفان را، با رمز و اشاره بیان کرده است. ارائۀ منابع و مآخذ به تناسب موضوعات مطروحه، شرح دیباچۀ هر دفتر، کشف برخی از سمبل ها در امثال و حکایات ، از دیگر ویژگی های این شرح است.

آنقروی با وجودی که از مشایخ مولویه است؛ لیک مثنوی را، نـه بر مبنای اندیشه های مولوی؛ که بر اساس آراء و حکمت نظری ابن عربی شرح کرده است. از این رو منتقدانش او را “بی خبر از اسلوب کار و فلسفه مولانا” خوانده اند.۱۳

متن ترکی شرح، شامل ترجمه و تفسیر ابیات مثنوی است؛ گرچه در مورد برخی از ابیات، به ترجمه اکتفا شده، همچنین مآخذ آیات، احادیث، حکایات و امثال نیز ذکر نشده است. آنقروی تنها شارحی است که وجودِ جلد هفتمِ مجعولی را بر مثنوی، پذیرفته و خشم مولویان زمان خویش را برانگیخته، مثنوی شناسان ایرانی، در مورد انتساب جلد هفتم به مثنوی معتقدند؛ “آن را یکی از مردمان آسیای صغیر که از مریدان و معتقدان مولانا بوده و به زبان فارسی آشنایی چندان نداشته؛ به قصد تقلید به هم پیوسته و از فرط ناهوشیاری . . . حتی یک بیت هم که متضمن فکری لطیف یا لفظی شریف باشد؛ نظم نداده است.”۱۴ افلاکی معتبرترین تذکره نویس دربارۀ مولانا نیز، اشاره ای به هفتمین دفتر مثنوی ندارد؛ “روزی از حضرت مولینا پرسـیدند؛ مجلدات مثنوی را با همدیگر تفصیلی و ترجیحی هسـت؟ فرمود: ثانی را بر اول، فضیلت چنان اسـت که؛ آسـمان دوم بر اول وَ سـوم بر دوم وَ چهارم بر سـوم وَ شـشم بر پنجم؛ چنانچه تفصیل ملکوت بر عالم مُلک وَ تفصیل جبروت بر ملکوت.”۱۵

ارائۀ فهرست منابع در موضوعات مختلف، شرح ابیات مشکل و بسط معانی ابیات غیر مشکل، شرح مثنوی بر اساس آراء و اندیشه های ابن عربی (به خصوص با اسناد به فصوص الحکم و فتوحات مکیه)، بررسی و شرح جامع مقدمۀ دفتر دوم، بیان وجوه عرفانی یا ادبی برخی ابیات و استفاده از ضرب المثل، شعر یا عبارت (به فارسی، عربی یا ترکی) تأویل عرفانی برخی از قصص و تقسیر عارفانۀ آیات قرآنی مورد استناد مولانا از جمله ویژگی های این شرح است. آنقروی علاوه بر این که نسخۀ تحریف شده ای را مرجع قرار داده؛ با سایر آثار مولانا آشنایی نداشته، یا با نگرش تحقیقی با آنها مواجه نشده است؛ چرا که هیچ اشاره ای به تفسیر برخی از ابیات در “فیه ما فیه” و یا انتخاب برخی مضامین از “دیوان شمس” نکرده است. عدم نقد و حتی اشاره به مآخذ حکایات و امثال وَ نقش و تأثیر بزرگان پارسی گوی از قبیل سنایی و عطار، در ساختار اندیشه ای مولانا وَ تفاسیر مورد استناد شارح وَ عدم شماره گذاری ابیات از دیگر کاستی های این شرح به شمار می رود.

مکاشفات رضوی، مولوی محمدرضا ملتای لاهوری:

“مکاشفات رضوی” اثر محمد رضا ملتای لاهوری، که در قرن یازدهم به نگارش درآمده است. مؤلف این شرح را به تبرک امام رضا (ع) انتخاب نموده است. این شرح،از قدیمی ترین شرح های شبه قاره هند و از معدود شروحی است که از دید پارسی زبانان هند به مولانا و مثنوی پرداخته است. محمدرضا ابیات مشکل هر شش دفتر مثنوی معنوی را بررسی و شرح کرده است. شرح ابیات؛ سلیس و دارای غنای معنایی است. وی ‌پس از نقدی کوتاه از داستان،با تبیین هدف مولانا از طرح حکایت، به شرح ابیات می پردازد. ذکر اغلب آیات و اخبار و احادیث // ذکر سخنان قصار و روایاتی از امامان شیعه، کشف الایات، کشف الاحادیث وَ فهرست اعلام از دیگر ویژگی های این شرح است. عدم توضیح برخی از لغات و اصطلاحات، عدم استفاده از نسخۀ معتبر، عدم اشاره به برخی از آیات و اخبار و احادیث وَ نقل عبارات عربی بدون ذکر منبع، از کاستی های این شرح است.

اسرارالغیوب، خواجه ایوب پارسا:

“اسرار الغیوب” تالیف خواجه ایوب پارسای لاهوری، در قرن دوازدهم در پاکستان به نگارش درآمد. استاد فروزانفر، خواجه ایوب را در زمرۀ “صوفیان نکته هوشمند و نکته دان” می خوانَـد.۱۶ خواجه ایوب در این شرح ازشروح دیگر مثنوی (تألیف قرن یازدهم)، از قبیل شرح لطایف معنوی من حقایق المثنوی اثر شیخ عبداللطیف عباسی گجراتی، مکاشفات رضوی اثر مولوی محمد رضا ملتای لاهوری، شرح میرمحمد نورالله احراری وَ جواهرالاسرار و زواهرالانوار (قرن نهم) استفاده کرده، نظرات مفسران دیگر را نیز نقد می کند. خواجه ایوب از پیروان مکتب ابن عربی بوده، در شرح خویش او را می ستاید. بیان معانی هر لغت از لغات مشکل هر بیت و حتی تلفظ و قرائت صحیح آنها، ذکر آیات و اخبار و احادیث وَ نقل کرامات و سخنان و حکایاتی از حضرت مولانا از تذکره هایی از قبیل “مناقب العارفین”، عدم شرح کثیری از ابیات و استفاده از نسخه ای غیر معتبر از جمله ویژگی ها و کاستی های این شرح است.

مخزن الاسرار، ولی محمد اکبرآبادی:

“مخزن الاسرار” در شرح دفاتر شش گانۀ مثنوی مولوی، تألیف ولی محمد بن شیخ رحم الله اکبرآبادی، در قرن دوازدهم در هندوستان به نگارش درآمد؛ که “بالنسبه کتابی مفید و متضمن دقایق بسیار است.”۱۷ این شرح، شباهتی آشکار به شرح بحرالعلوم دارد و بر تطبیق گفته های مولانا با طریقت ابن عربی تطبیق دارد. شارح، شروح پیشین (تألیف قرن یازدهم) از قبیل: شرح مثنوی اثر شاه میرمحمد نورالله احراری، مکاشفات رضوی (شارح از نظر گرایش کلامی، توجه ویژه ای بدان داشته و در شرح برخی ابیات، نقدهای شدیدی بر آن نگاشته است)، شرح عبداللطیف* وَ جواهرالاسرار اثر مولانا حسین بن حسن سبزواری را نیز مورد نقد و نظر قرار داده است. شرح مخزن الاسرار، افزون بر مثنوی‏شناسی، گرایش‏های کلامی – سیاسی و تأثیرات آنها در حوزۀ‏ مثنوی ‏شناسی شبه قاره ر ا آشکار می سازد. شارحانی از قبیل نیکلسون، فروزانفر و زمانی در شروح خویش از این اثر بهره جسته اند.

ذکر اکثر آیات و احادیث مستند در مثنوی، توضیح اصلاحات عرفانی و بررسی ارتباط حکایات مثنوی (در برخی موارد) از جمله ویژگی های این شرح است. علاوه بر عدم شرح برخی از ابیات، شارح (همچون دیگر سالکان طریقت عرفانیِ شبه قاره، در آن ایام) به سبب تأثیر عمیق اندیشه ها ی ابن عربی ( بدون توجه به اختلاط دو مکتب عرفانی متفاوت) برخی از ابیات مثنوی را با استناد به فصوص الحکم و فتوحات مکیه، شرح کرده؛ گرچه مولانا را “مرشد حقیقی” خویش خوانده؛ ” اگر مرشد حقیقی حضرت مولوی (رضی الله عنه) معنی این بیت القا نمی‏فرمودند و بر دلالات الفاظ آگاه ‏نمی‏نمودند؛ من هم مثل سایرالناس، خطا را از صواب ندانستمی و فرق میان مقصود این نتوانستمی.”۱۸

*عبداللطیف بن عبدالله عباسی گجراتی، اولین فردی است که در شبه قاره به مقابله و تصحیح مثنوی پرداخته، دیباچه ای بر مثنوی نگاشته است. پس از آن، ضمن مقابله و تصحیح مثنوی، به تدوین فرهنگ واژه‏های مثنوی، ‏موسوم به “لطایف اللغات” در جنب تهیه نسخۀ خویش پرداخته است (که به قولی همان نسخۀ همراه دیباچۀ عبداللطیف است). وی پس از سالها تدریس و تحقیق پیرامون مثنوی معنوی، یادداشت‏های‏ خویش را بر ابیات مشکل مثنوی، به نام “لطایف المعنوی فی‏حقایق المثنوی” تدوین کرد. بسیاری از مثنوی شناسان شبه قاره، از جمله ولی محمد اکبرآبادی، همین نسخۀ مثنوی را، اساس تحقیق و شرح خویش قرار داده‏اند. اثر دیگر عبداللطیف، “مرآة المثنوی” است. وی شرحی هم بر “حدیقة الحقایق” سنایی نگاشته است.

فـتــوحات معـنـوی، بحــرالعـلــوم:

“فتوحات معنوی” تألیف عبدالعلی محمدبن نظام الدین محمد سهالوی، معروف به “بحرالعلوم”، بر دفاتر شش گانۀ مثنوی معنوی، در قرن چهاردهم در هندوستان، به نگارش درآمد. این شرح مبتنی بر تطبیق اقوال مولانا با طریقت محی الدین عربی است. وی همچون اکبرآبادی، ضمن بهره از “شرح عبداللطیف”، تحت تأثیر آرای ابن عربی، در شرح معانی ابیات، به فتوحات مکیه و فصوص الحکم نیز استناد کرده است. “هر دو شارح (اکبرآبادی و بحرالعلوم) کوشیده اند؛ افکار مولانا را بر عقاید محی الدین عربی تطبیق کنند و بدین سبب، غالبا از مقاصد مولانا به دور افتاده اند.”۱۹ بحرالعلوم با استناد به آیات و اصلاحات قرآنی و احادیث، به شرح ابیات مورد نظر می پردازد؛ ذکر منابع امثال و حکایات، از دیگر ویژگی های این شرح است. “دانشمندان مغرب زمین، این شرح را بهترین دیباچه و راهنمای الهیات مولوی دانسته اند.”۲۰

شرح اسرار، حاج ملاهادی سبزواری:

شرح اسرار، تألیف حکیم بزرگوار حاج ملاهادی سبزواری، در قرن سیزدهم، در ایران به نگارش درآمد. وی “تا آنجا که امکان داشته، مثنوی را با آراء و نظریات حکما، به ویژه صدرالدین شیرازی، تطبیق فرموده است.”۲۱ وی با بینش شیعی، ابیات مشکل مثنوی معنوی را بر اساس حکمت و شریعت تفسیر کرده است. حکیم، مثنوی را تفسیر منظوم قرآن می خواند؛ “این مقالات مولوی، اصول دین و علم تأویل است.”۲۲

تفسیر ابیات مشکل با استناد به آیات قرآنی و اخبار و احادیث و حکایات اسلامی، همچنین تفسیر و تأویل آیات قرآن با ابیات مثنوی، تشریح برخی مباحث فلسفی و حِکـمی و عرفانی، توجه به آرای ابن عربی و پیروان او، تفسیر پاره ای ابیات به وسیلۀ ابیات دیگری از مثنوی، شرح برخی ابیات توسط ابیاتی از دیگر شعرا، تصحیح انتقادی یا اجتهادی برخی از ابیات، اشاره به نکات ادبی وَ ضبط صحیح برخی کلمات از ویژگی های این تفسیر حکیمانه است. شرح گزیدۀ ابیات، اشاره به کلمه یا بخشی از یک بیت، عدم ذکر مأخذ برخی از اشعار وَ عدم شماره گذاری ابیات از کاستی های این شرح عرفانی بر مثنوی معنوی است.

شرح مثنوی معنوی، پروفسور رینولد الین نیکلسون:

“شرح مثنوی معنوی” تألیف رینولد الین نیلکسون، در سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ در انگلستان، در شمار بهترین متون مثنوی است که پس از مقابله با ده نسخۀ خطیِّ قرن هفتم و هشتم، به نگارش درآمد. برترین ویژگی مثنوی تصحیح نیکلسون بر دیگر نسخه های مثنوی، حذف ابیات الحاقی، استناد به نزدیک ترین نسخ خطی به عصر مولانا وَ حفظ نسخ بدل وَ ثبت اختلافات نسخه هاست؛ از این رو نسخه ای کامل و قابل اعتماد است. “مثنوی تصحیح نیکلسون فقید، بی شک، بهترین متن مثنوی است . . . ترجمۀ وی یکی از بهترین راهنماها در فهم مثنوی مولاناست.”۲۳ نیکلسون کلیۀ ابیات دفاتر شش گانۀ مثنوی را با تسلط بر اصطلاحات، تعبیرات، استعارات، امثال و الفاظ فنیِ عرفانی و فلسفی، به زبان انگلیسی ترجمه کرد. قبل از او، ویلسون شرحی بر دفتر دوم مثنوی نگاشته؛ که مورد استناد نیکلسون قرار گرفته است. سید جلال الدین آشتیانی در پیشگفتاری بر ترجمۀ فارسی شرح مثنوی نیکلسون می نویسد: “در قرن اخیر، توفیق، دانشمندِ محقق و پرتلاشی را رفیق گشت؛ که در امر شرح دقیق مثنوی . . . صحیح ترین نسخه از مثنوی را بر طالبان معرفت عرضه داشت . . . و از ناحیۀ شرح خود بر مثنوی، در بین طالبان معرفت، از شهرتی عظیم برخوردار شد و می توان او را بزرگترین مثنوی شناس در مغرب زمین دانست.”۲۴

اهمِّ ویژگی های شرح نیکلسون بر مثنوی بدین قرار است:

“۱٫ رعایت کمال ایجاز و پرهیز از اطناب سخن
۲٫ رعایت امانت در نقل اقوال و آراء و پرهیز از هر گونه تعصب

۳٫ اتکا بر روش صحیح تحقیق علمی۱۰
۴٫ اتکا بر منابع موثق و دست اول فارسی و عربی
۵٫ ارجاع به منابع و مآخذ عربی و نقل نظایر و مشترکات از آنها
۶٫ مراجعه به شروح دیگر مثنوی (فارسی, عربی، انگلیسی)
۷٫ اتکا بر آثار مولانا جلال الدین، خصوصا مثنوی برای توضیح مشکلات
۸٫ بیان وقایع تاریخی، مآخذ قصص، امثال و حکم، ضرب المثل ها، اقوال و اعلام
۹. بیان شواهد قرآنی، آیات، احادیث، اخبار و روایات
۱۰٫ توضیح نکات ضروری لغوی و دستوری
۱۱٫ توضیح تعبیرات، تأویلات و استعارات دشوار
۱۲. شرح دقایق عرفانی، فلسفی و فقهی
۱۳٫ تجدید نظر در ترجمۀ انگلیسی برخی از ابیات مثنوی
۱۴٫ تجدید نظر در تصحیح چندین بیت مثنوی و نقل انتخاب مستدل و جدید آنها
۱۵٫ نقل نسخه بدل هایی که به هر علت در متن مثنوی مصحح انتقادی وی نیامده است
۱۶٫ تصحیح بعضی نظرات شارحان دیگر که برای نوشتن شرح خود به آنها مراجعه کرده است.”۲۵
۱۷٫ تفسیر مثنوی با استناد به مثنوی و یا دیگر آثار مولانا
۱۸٫ عدم شرح اغلب ابیات عربی
۱۹٫ استناد به آراء و اندیشه های ابن عربی (با وجود انتقاد از دیگر شارحان؛ از تفسیر مثنوی بر اساس مکتب “وحدت وجود”)
۲۰٫ معرفی منابع مورد استفاده در موضوعات مختلف ( فارسی، عربی، انگلیسی)
۲۱٫ توضیحاتی دربارۀ نکات دستوری در زبان فارسی
۲۲٫ استناد به دیوان شمس و اشعاری از سنایی، عطار، حافظ، حلاج، ابن فارض و . . .
۲۳٫ استفاده از منابع ادبیات فارسی از قبیل: تذکرة الاولیاء، گلستان، بهارستان، مرصادالعباد، کلیله و دمنه، قابوس نامه، جوامع الحکایات و .  .
۲۴٫ مقایسۀ برخی از ابیات و کنایات و اصطلاحات و آیات قرآنی با اقوال و کنایات و اصطلاحات و آیات عهد جدید
۲۵٫ تفسیر و تأویل عرفانی برخی از قصص (در برخی موارد با استناد به آرای شارحان دیگر به خصوص آنقروی

بهره گیری از اراء و اندیشه های بزرگان حکمت و عرفان از قبیل: اللمع، فصوص الحکم، قوت القلوب، رساله قشیریه، کشف المحجوب، احیاء العلوم، مشکوة الانوار، اخوان الصفا، الملل و النحل و . . . بدیع الزمان فروزانفر در مقدمه شرح ناتمام خویش بر مثنوی، می نویسد :”شرح استاد فقید رینولد الین نیکلسون بر مثنوی . . . بی گمان، دقیق ترین شروح بر مثنوی است؛ که بر اصول صحیح انتقادی و با ذکر مآخذ و اسناد، تدوین شده و برای کشف اسرار و حل رموز مثنوی، مرجعی قابل اعتماد است.”۲۶ 

شرح مثنوی شریف، استاد بدیع الزمان فروزانفر:

“شرح مثنوی شریف” تألیف بدیع الزمان فروزانفردر دهۀ پنجاه قرن چهاردهم در ایران، بدون شک از برترین شروح است؛ هر چند عمر ایشان کفاف نداد شرح بیش از سه دفتر را به نگارش درآوَرَد. سید جعفر شهیدی، با همان سبک و سیاق فروزانفر، به شرح دفاتر دیگر مثنوی پرداخت.

توفیق سبحانی، مولوی پژوه بزرگ معاصر (مصحح مکتوبات و مجالس سبعه، که دیوان شمس و مثنوی را بر اساس نسخ خطی قونیه تنظیم کرد، برای نخستین بار با ترجمۀ آثار مثنوی شناسان ترک زبان، فارسی زبانان را با این آثار آشنا نمود) معتقد است؛ اگر کسی ۳۰۱۲ بیت شرح شده توسط مرحوم فروزانفر را با دقت بخواند، از دیگر شروح بی نیاز است؛ زیرا مولوی در دفتر اول، بیشتر سخنان خود را گفته و حتی مولویه معتقدند که همان هیجده بیت اول، عصاره مثنوی معنوی است.

فروزانفر همچون نیکلسون، از شروح گذشته را بیش از سایر شارحان بهره برده است. وی تأثیر امام محمد غزالی بر مولانا را، بیش از سایر اندیشمندان می داند؛ “طرز و شیوۀ بحث و افکار و اطلاعات حجة الاسلام در احیاءالعلوم، اثری عمیق در فکر مولانا به جای گذاشته است.”۲۷ با وجود شرح برخی از ابیات بر مبنای آراء و اندیشه های ابن عربی، بر خلاف بسیاری از شارحان مثنوی؛ تأثیر مولانا از ابن عربی را قطعی نمی داند؛ “فهرست جامعی در مورد فتوحات مکیه تألیف ابن عربی و از متون مهم عرفان نیز به انجام رسانیده ام، ولی از آن طرفی نبسته ام.”۲۸

انتخاب نسخۀ قونیه (موثق ترین نسخه)، بهره از شروح گذشته و نقد آراء و نظریات شارحان، توضیح لغات و اصطلاحات مشکل قبل از شرح، نگارش مقدمه ای در آغاز هر داستان، ذکر فهرستی از لغات و تعبیرات مصطلحات فلسفی، عرفانی، فقهی و کلامی در آغاز هر حکایت، تهیۀ فهرستی از مباحث کلی و اصول اندیشۀ مولانا، استفاده از سخنان و اشعار سنایی و عطار “آثار منظوم این دو بزرگوار خاصه “حدیقة الحقیقه”، “تذکرة الاولیاء” و “منطق الطیر” مورد توجه حضرت مولانا بوده . . . مثنوی را بر وزن منطق الطیر و در بحرِ رملِ مسدسِ مقصور سروده است.”۲۹ کامل ترین تحقیق پیرامون اعلام مثنوی، تفسیر لغات و اصطلاحات فنی هر بیت و نقل امثال فارسی و عربی به نظم و نثر، تعیین موضع هر آیه و مأخذ هر حدیث شرح اجمالی از فردی که در بیت یا حکایت نام برده شده // شرح و تفسیر ابیات به زبان ساده و بر مبنای دیگر آثار مولانا، بهاء ولد، برهان الدین محقق ترمذی، مقالات شمس، و آثار سلطان ولد، استناد به آرای متقدمان، با ذکر سند وَ بررسی زمینه های تاریخی، اجتماعی و فکری سرایش برخی از ابیات از جمله ویزگی های این شرح است. عدم ذکر همه ابیات، ناکافی بودن توضیحات اصطلاحات در شرح برخی از ابیات وَ عدم صحت برخی از نکات دستوری از کاستی های این شرح است.

نثر و شرح مثنوی شریف، عبدالباقی گولپینارلی:

نثر و شرح مثنوی شریف تألیف عبدالباقی گولپینارلی، در دهه های اخیر به زبان ترکی تألیف و توسط استاد توفیق سبحانی به فارسی ترجمه شد. اعتقاد عبدالباقی به معنویتی که جوهر و هستۀ اصلی سخن مولاناست، سبب شد اکثر عمر خویش را صرف تحقیق دربارۀ مولانا، مثنوی و طریقت مولویه نماید. وی آخرین مرشد طریقت مذکور بود.

گولپینارلی در این شرح، ابتدا متن مثنوی، سپس ترجمۀ ترکی و پس از آن، شرح خویش را نگاشته است. انتخاب نسخۀ قونیه (که تحت نظارت حسام الدین و سلطان ولد به نگارش درآمده) به عنوان صحیح ترین نسخه، شرح مثنوی بر اساس آراء و اندیشه های حضرت مولانا (به علاوۀ تسلط شارح بر آثار شمس تبریزی و سلطان ولد) و همچنین پای بندی به مشرب صوفیانۀ مولانا؛ که تصوفی واقع گراست، در شرح مثنوی (در قبال شروحی که بر اساس اندیشه های ابن عربی نگارش شده) از جمله انگیزه های او از شرح مثنوی است. بهره مندی از تفاسیر پیشینیان از قبیل: انقروی، نیکلسون و فروزانفر؛ به خصوص در بیان مآخذ امثال و حکایات وَ استناد به ابیات دیگر در شرح یک بیت، بررسی پیشینۀ تاریخی قصص پیامبران و مشایخ در کتب ادیان دیگر و استناد به متون آنها، ذکر اغلب آیات و احادیث وَ عدم شرح بسیاری از ابیات، از جمله ویژگی ها و کاستی های این شرح به شمار می رود.

نقد، تفسیر و تحلیل مثنوی معنوی، علامـه محمدتقی جعفری:

“تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی” تألیف علامه محمدتقی جعفری در ۱۵ جلد، مقدمه‌ای است در شناخت و تفسیر “نهج البلاغه” امام علی (ع)). علامه افزون بر توجه به ابعاد عرفانی و جنبه های فلسفی، علمی و تربیتی طرح شده در مثنوی، با نگرشی نقادانه به تفسیر آن پرداخته است. از منظر وی گرچه شعر مولانا به ویژه از نظر هنری در حد اشعار حافظ و سعدی نیست؛ لیکن معارف و علوم طرح شده در این اثر کم نظیر است و اندیشه های مولانا در باب جهان شناسی، الهیات و انسان شناسی مبتنی بر اصول و مبانی اسلام است.

علامه جعفری بر این باور است که در کل مثنوی یا دیوان شمس، با یک مولوی که جامع همۀ مولوی های نهان در این دو اثر باشد رو به رو نیستیم؛ چنان که خود می سراید:

هـر نفس نـو می شـود دنیــا و مــا بــی خبــــــر از نــو شــدن انـــــدر بقــــــا

(مثنوی معنوی؛ دفتر اول؛ بیت ۱۱۴۵)

روز نـو شام نـو، باغ نـو و دام نـو هر نفس اندیشه نـو، نـوخوشی و نـوغناست

(دیوان شمس؛ غزل ۴۶۲)

تفسیر مثنوی علامه جعفری در حکم دایرة المعارفی از دانش ها و مباحث متنوع است. وی در این اثر خویش پس از شرح ابیات به روش مقارنه ای به بررسی اندیشه های بلند مولانا در گفتمان با دیگر اندیشمندان، بالاخص معاصرین پرداخته است.

علامه طی مقاله ای مبسوط تحت عنوان “عوامل جذابیت سخنان جلال الدین محد مولوی” به توضیح و تفسیر عوامل جذابیت سخنان مولوی از دیدگاه حاج ملاهادی سبزواری می پردازد. از جملۀ این عوامل عبارتند از:

استناد به آیات قرآن کریم: آیات مورد استناد یا تفسیر به طور صریح؛ دفتر اول: ۲۳۱ – دفتر دوم: ۲۲۷ – دفتر سوم: ۲۸۹ – دفتر چهارم: ۳۵۹ – دفتر پنجم: ۹۱ – دفتر ششم: ۲۲۵ آیه. آیاتی که صریحا ابیات مثنوی برآنها منطبق است؛ دفتر اول: ۷۱ – دفتر دوم: ۳۰۵ – دفتر سوم: ۹۵ – دفتر چهارم: ۱۱۱ – دفتر پنجم: ۷۱ – دفتر ششم: ۶۷ آیه.
توجه، استشهاد و استناد به روایات اسلامی: روایات مورد استناد یا تفسیر به طور صریح؛ دفتر اول: ۷۱ – دفتر دوم: ۸۰ – دفتر سوم: ۶۷ – دفتر چهارم: ۲۸ – دفتر پنجم: ۷۱ – دفتر ششم: ۴۱۱ روایت. روایاتی که صریحا ابیات مثنوی بر آنها منطبق است؛ دفتر اول: ۶۰ – دفتر دوم: ۹۰ – دفتر سوم: ۷۲ – دفتر چهارم: ۴۰ – دفتر پنجم: ۳۷ – دفتر ششم: ۴۶ روایت.
گستردگی اطلاعات مولانا نسبت به علوم و معارف بشری و الهی. البته مولانا معارف مورد اشارۀ خویش را حاکی از عنایات الهی می خواند:
آب حیات آمد سخن کاید ز علم من لـدن جان را از او خالی مکن تا بردهد اعمال ها

(دیوان شمس؛ غزل ۲)

مولانا بیان حقایق را حرفۀ خویش قرار نداده؛ چنان که خود تصریح داشته که شاعر نبوده است:
قافیه اندیشم و دلدار من گویدم مندیش جز دیدار من

(دفتر اول؛ بیت ۱۷۲۸)

قابل فهم ساختن دریافت های شهودی در قالب مثل ها و حکایات؛ وی در تشویق آدمیان به آزادگی می سراید:
بنـد بگســـل بـاش آزاد ای پســـر چنـد بـاشـی بنــد سیـم و بنـد زر

گـر بریزی بحـر را در کوزه ای چند گنجـد قسمت یک روزه ای

کـوزۀ چشــم حـریصـان پُـر نشـد تا صدف قانـع نشـد پُـر دُر نشـد

(دفتر اول؛ ابیات ۲۱ – ۱۹)

سخن گفتن از عمق جان. مولانا در وصف حال عارفی که زمانی “خرقه دَر” بوده و اینک “خرقه دوز” است گوید:
انـدک انـدک راه زد سیــم و زرش مرگ و جسک نـو فتــاد اندر سرش

عشـق گــردانـیـــد بـا او پـوستیـــن می گریزد خواجه از شور و شرش

اندک اندک گشت صوفی خرقه دوز رفت وجــد حـالت خـرقــــه درش

عشـق داد و دل بـر این عالــم نهــاد در بـرش زیـن پس نیــاید دلبــرش

(دیوان شمس؛ غزل ۱۲۵۵)

شور و هیجان مولانا در دریافت و بیان حقایق شهودی:
دوست دارد یــار ایـن آشفتـــگــــــی کوشش بیـهوده بـه از خفتگــی

(دفتر اول؛ بیت ۱۸۲۰)

اندر این ره می تراش و می خراش تـا دم آخــر دمـی فـارغ مبـاش

(دفتر اول؛ بیت ۱۸۲۳)

پیش چوگـان های حکــم کـان فکـان می دویم اندر مکـان و لامکان

(دفتر اول؛ بیت ۲۴۶۷)

“از دریا به دریا” کشف الابیات مثنوی در چهار جلد و “مولوی و جهان بینی ها” از جمله آثار علامه در زمینۀ بررسی و مقایسۀ اندیشه های مولانا با دیگر مکاتب بشری و دیدگاه های مولانا در مثنوی و دیوان شمس است.

مولوی نامه (مولوی چه می گوید)، استاد جلال الدین همایی:

“مولوی نامه” تالیف جلال الدین همایی در سه دهۀ اخیر از کیفی ترین آثاری است که در بارۀ مثنوی و اسرار و حقایق عرفانی، فلسفی و اجتماعی به نگارش درآمده است. وی در اثر خویش، به بررسی حیات مولانا طی سه دورۀ شخصیتی می پردازد: دوران خامی (از کودکی تا ۲۵ سالگی)، دوران پختگی (از ۲۵ تا ۳۹ سالگی) و دوران سوختگی (از دیدار شمس تا پایان عمر). “غرض و مقصد اصلی من از این عنوان، بیان عقاید و افکار مولوی بود؛ چونان که از گفته‏های خود او به ویژه مثنوی شریف، که روشنگر همه احوال و جوهر صافی خالص و لب لباب جمیع افکار و عقاید اوست؛ مستفاد می‏شود.”۳۰

استاد همایی، با استناد به آیات و اخبار و احادیث وَ بهره از آراء، افکار، اقوال و اشعار حکما و مشایخ عرفان و شعرا، به تبیین و تفسیر دیدگاههای مولانا پرداخته، آراء و اندیشه های او را طی دو بخش، در چهار مقاله تنظیم کرده است:

۱٫ عقاید و افکار مولوی در آداب و رسوم اخلاقی و اجتماعی
۲٫ عقاید و افکار مولوی در معتقدات مذهبی و مسائل فقهی شرعی
۳٫ عقاید و افکار کلامی و فلسفی مولوی
۴٫ عقاید عرفانی یا عشق و عرفان در مسلک مولوی

“مطالب مثنوی و گفته های مولانا در این تصنیف شریف، به طور کلی سه قسم یا سه بخش است که آن را بخش عامّ و خاصّ و اخص؛ یا محکمات و متشابهات و آنچه حدِّ فاصل یا حدِّ مشترک و برزخ مابین محکم و متشابه باشد، نامیده ایم.”۳۱ وی با کشف ارتباط داستان “قلعۀ دژ هوش ربا” با داستان “شاه و کنیزک” در دفتر اول مثنوی، پاراللیسم ساختاری این دو دفتر را نشان می دهد.

شــرح مثنــوی، دکتر محمــد استعــلامـی:

شرح مثنوی تألیف محمد استعلامی در سال ۱۹۹۶ ، در هفت مجلد تألیف شد. در مجلدات ۱ تا ۶، ابتدا متن مثنوی بر اساس معتبرترین نسخ و پس از آن توضیحات آن دفتر تنظیم شده است. جلد هفتم شامل “فهرست مطالب و موضوعات، اسامی خاص، اسامی کتب، اسم شهرها، اصطلاحات فلسفی، آیه های قرآن، حدیث ها و قصه ها است.”۳۲

مفسر، اثر خویش را بر این اساس اجرا کرده است:

۱٫ فهم معنی هر بیت و منظور مولانا ازمجموع هر قسمت
۲٫ توضیحات، ساده و رسا و تا حدّی امکان، عاری از اصطلاحات
۳٫ خودداری از حاشیه رفتن، نمایش معلومات و زیاده گویی
۴٫ ممانعت از درآمیختن ذهنیات و اندیشه های مفسر با سخن مولانا
۵٫ ارائۀ توضیحات، از معنی کردن یک واژه یا یک اصطلاح، تا نشان دادن رابطۀ سخن مولانا با معانی قرآنی، احادیث، روایات مذهبی و تاریخی و بسیاری از مباحث دیگر؛ در حدِّ نیاز خواننده ای با زمینۀ ذهنی از این معانی
۶٫ معنا کردن مثنوی با مثنوی؛ زیرا مضامین، تشبیهات و یا یک اندیشه، بارها در مثنوی تکرار شده است.

متن موردشرح، بر اساس چهار نسخۀ مثنوی (نسخۀ دست نویس ۶۶۸ // نسخۀ دست نویس ۶۷۷ // نسخه ای در موزۀ مولانا، که در حیات او یا اندکی پس از آن نگارش یافته وَ نسخۀ ۷۱۵ هجری) که آنها را “درست تر، کامل تر و قابل اعتمادتر”۳۳ یافته؛ تنظیم و در تصحیح نهایی با مثنوی نیکلسون، مقابله شده است.

استفاده از شروح پیشین به ویژه شرح نیکلسون و فروزانفر، شرح کلی و اجمالی ابیات، با در نظر داشتن مفهوم کلیِّ ابیات مرتبط با یکدیگر از نظر مفهومی، ذکر مآخذ حکایات و آیات از “احادیث مثنوی” و “مأخذ قصص” فروزانفر، توضیح اعلام و اصطلاحات بدون ذکر منبع، بررسی لغات و اشارات و اصطلاحات عرفانی وَ افزودن علائم نقطه گذاری، اِعراب عبارات عربی و رسم الخط هماهنگ وَ اختصار، حتی در مواردی که توضیحات بیشتر نیاز بوده؛ از جمله ویژگی ها و کاستی های این شرح است.

سِـرِّ نــی (نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی)، دکتر عبدالحسین زرین کوب:

سِـرِّ نــی تألیف عبدالحسین زرین کوب در اوائل دهۀ هفتاد، نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی معنوی است. شارح در آغازین فصل، به تبیین تحلیل انگیزۀ مولانا در سرایش مثنوی، وجوه افتراق آن از دیگر آثار مولانا و همچنین مثنوی های دیگر، موقعیت مثنوی در عالم عرفان و تصوف، شیوه و اسلوب مولانا در سرایش و تنظیم آن، بازتاب حوادث و شرایط اجتماعی در مثنوی وَ تفسیر و تأویل برخی از حکایات و ارتباط آنها با یکدیگر می پردازد. در فصل دوم، با نقد و بررسی آرای پیشینیان، بر اساس منابع معتبر؛ دوران حیات مولانا بررسی می شود. در فصل سوم، به بررسی سبک کلام مولانا پرداخته، همچون “مجالس سبعه”، مثنوی را نیز نمونه ای شاخص از “سبک منبری”۳۴ می داند، که عنصر اصلی آن قیاسات تمثیلی است. در فصل چهارم، فرهنگ و لغات عامیانه وَ معانی و تعبیرات عالمانه را عناصر اصلی زبان خوانده، به تحلیل محتوای این زبان می پردازد. پس از آن با بیان برخی از اصطلاحات و تعبیرات صوفیانه، به “استغراق ذهن مولانا در حدیث و سنت”۳۵ اشاره کرده، وجود لغات و تعبیرات بدیع وَ کاربردِ الفاظ و تعبیرات مناسب با مضمون حکایات را، از دیگر ویژگی های مثنوی عنوان می کند. در فصل پنجم، با اشاره به آشنایی مولانا با آثار و اشعار شاعران پارسی گوی از قبیل سنایی و عطار و مشایخ عرفان، کلام مولانا را نمونه ای از شیوۀ بیان سهل و ممتنع خوانده، “وحدت، جامعیت و تمامیت”۳۶ مثنوی را نشانۀ هندسۀ ذهنی دقیق و حساسِ شاعر می داند. در فصل ششم “قصۀ نــی”، با اشاره به برخی از منابع حکایات و تمثیلات مثنوی، آنها را از نظر ساختار و محتوا تحلیل می کند. در فصل هفتم، استفادۀ مولانا از آیات، امثال و حکم و تعبیرات قرآنی را، نشان بارزی از استغراق تام در کلام الهی و احاطه بر اسرار و دقایق قرآنی وَ مثنوی را “نوعی تفسیر عرفانی از قرآن” می خواند. در فصل هشتم، نحوۀ استفادۀ مولانا از اخبار و احادیث و تأثیر آنها را در مثنوی بررسی و تحلیل می کند، که شامل برخی از روایات صوفیه نیز می شود. البته احادیث مورد استناد مثنوی، در مباحث حکمت و معرفت، مبدأ و معاد، اخلاق و تربیت، اوصاف امت محمد (ص)، احکام شریعت یا آداب سنت؛ غالبا به تفسیر صوفیانه یا توجیه تعالیم متصوفه نظر دارد. در فصل نهم، تأثیر علم کلام و متکلمین اسلامی، به ویژه امام محمد غزالی و حکمت یونانی بر آراء و اندیشه های مولانا بررسی و تحلیل می شود. شارح ضمن اشاره به وقوف مولانا بر آرای ابن عربی، عدم توافق مشرب مولانا با طریقت ابن عربی (با توجه به طعن شمس بر ابن عربی) را امری محتمل می داند. “بعضی از اصحاب در باب کتاب “فتوحات مکی” چیزی می گفتند که عجب کتابی است که اصلا مقصودش نامعلوم است. از ناگاه زکــیِ قوال از در درآمد. حضرت مولانا فرمود که حالیا فتوحات زکی بـه از فتوحات مکی است و به سماع شروع فرمود.”۳۷ استناد مولانا به “معارف” بهاء ولـد و “معارف” سید برهان محقق ترمذی و “مقالات” شمس؛ از دیگر مواردی است که توسط شارح بررسی و تحلیل شده است. در فصل دهم، گرایش و کشش کائنات را، اعم از انسان و حیوان و جماد؛ عشق خوانده، عشق انسان را ناشی از ماهیت انسانی او و مبتنی بر شناخت می داند. البته عشق را نـه موقوف به حس صورت؛ که بر مبنای انسی روحانی و نفی خودی و بیگانگی می خواند؛ که با تزکیۀ آدمی، موجبات کمال او را فراهم می آورد. “آنچه صوفیه آن را حبِّ الهی و عشق حق می خوانند؛ در واقع تجربه ای وجدانی است که پایان خط سیر چنین عشقی ممکن است به آن منتهی شود.”۳۸ در فصل یازدهم تا پانزدهم، به بررسی رابطۀ متقابل عالم و انسان پرداخته؛ مولانا انسان را از نظر معنا، عالم اکبر و حتی فراتر از عالم کبیر می داند. برخی از عرفا، عالم را “نمودگار صورت حق”۳۹ می دانند. تنها طریق وصول به حقیقت، سیر و سلوک در طریقت، با تکیه بر شریعت، تحت هدایت انسان کامل؛ حقیقت عقل کل و حکمت الهی است.

شــرح جامــع مثنــوی معنــوی، استاد کـریــم زمـانــی:

شرح جامع مثنوی معنوی، شرح موضوعی مثنوی تإلیف کریم زمانی در سال ۱۹۹۴ است. در این شرح، پس از معرفی اجمالی حکایت کلی، شرح ابیات مربوط (با اهتمام به تفاسیر دیگر مثنوی، به ویژه شرح کبیر آنقروی) ذکر شده است. از منظر زمانی دو بیت ذیل اساس مثنوى معنوی مولوی است:

گفتمش پوشیده خوش تر سِـرِّ یـار خود تو در ضمن حکایت گوش دار

خوش تر آن باشد که سِـرِّ دلبــران گفتــه آیــد در حـدیث دیـگـــــــران

(دفتر اول؛ ابیات ۱۳۶ – ۱۳۵)

به باور مؤلف مثنوى سه نوع مخاطب دارد: عام، متوسط و خاص.

۱٫ابیات شامل سخنان پندآموز مولانا در مجالس وعظ و خطابه در سطح فهم عوام:

این جهان کوه است و فعل ما ندا ســـوى ما آیــد نــداهــا را صــــدا

(دفتر اول؛ بیت ۲۱۵)

از خــدا جـویـیــــم تـوفـیــق ادب بى ادب محروم ماند از لطف رب

(دفتر اول؛ بیت ۷۸)

۲٫ ابیات شامل دقایقى براى راه رفتگان و پویندگان عرصۀ اندیشه و تجارب باطنى؛ شامل قسمت اعظم ابیات مثنوی:

وصف صورت نیست اندر خامه ها عالــم و عــادل بـود در نـامــه ها

عالم و عادل همه معنى است و بس کش نیابى در مکـان و پیش و پس

مى‏ زنـد بر تـن ز سـوى لا مـکـــان مى‏نگـنجـد در فلک خورشید جان

(دفتر اول؛ ابیات ۱۰۲۷ – ۱۰۲۵)

۳٫ ابیات اندک و نهان از فهم و درک اغیار؛ خاصِّ مخاطبان صاحب دل دارای قابلیت دریافت حقیقت رازگویی های مولانا (در واقع حدیث نفس مولانا در حال شور و عشق و جذبه و استغراق).

“نی نامه”، “میناگر عشق” شرح موضوعی مثنوی معنوی، “بر لب دریای مثنوی معنوی” در دو جلد و
“متن کامل مثنوی معنوی” همراه با بیان مقاصد از دیگر آثار مؤلف است.

ساختــار معنــایــی مثنــوی معنــوی، دکتر سیــد سلمان صفــوی:

ساختار معنایی مثنوی معنوی (The Structure of Rumi’s Mathnawi) تألیف سید قهرمان صفـوی در سال ۲۰۰۶ به زبان انگلیسی با مقدمه عمیق پروفسور سید حسین نصر در لندن منتشر شد و در سال ۲۰۰۹ ترجمه فارسی آن به قلم مهوش السادات علوی در تهران منتشر گردید.۴۰ این اثر با تأکید بر خلاقیت مولانا و بینش باطنی او و مبانی عرفان نظری، پس از هفت صد سال عدم ساختار در مثنوی معنوی مولوی که هماره مورد اتفاق اندیشمندان این حوزه بوده را به نقد کشید و با رویکردی کل نگرSynoptic به متن و استفاده از روش هرمنوتیکی و ساختار شناسی و تطبیق دو اصل نقد ادبی پاراللیسم parallelism و انعکاس متقاطع chiasmusو رویکرد کل ‌نگر به متن، ساختار بدیع، پیوسته و منسجم مثنوی را برای اولین باردر قالب شانزده دیاگرام اثبات نمود.

مؤلف با رویکرد فلسفی به متن بر این باور است که زبان مثنوی سمبلیک است، نـه تمثیلی. در زبان سمبلیک یک کلمه گاه به چندین معنا ارجاع دارد و بر مفسر است که معنای واقعی هر کلمه از هر بخش یا داستان را بر اساس روح کلی و بافت متن دریابد. از منظر دکتر صفوی روش متداول خواندن ابیات به شیوۀ “متــوالی” به تنهایی برای درک معنای کلی کفایت نمی کند و صرفا در فهم تک تک ابیات و اصطلاحات مؤثر است؛ لذا از این طریق نمی توان به درک جامع متن دست یافت. در این شیوه برای فهم هر داستان ابتدا با جداسازی شخصیت ها و مشخص نمودن مفهوم هر یک، می توان هدف گفتمان را دریافت. در نظر گرفتن بافت متن(Context) از دیگر کلیدهای نگرش کل نگر است. برای مثال جداسازی ابیات مربوط به عشق در دفاتر شش گانۀ مثنوی و تفسیر آنها بدون در نظر گرفتن زمینۀ ابیات هر دفتر، مانع دریافت پیام اصلی می گردد؛ چراکه مفهوم عشق در دفتر اول مثنوی با در دفتر ششم متفاوت است و در هر دفتر عشق، نشانگر مرتبه و مرحله ای خاص است. لذا ابیات تنها در زمینۀ خود قابل فهم و درک هستند. مثنوی مجموعه ای است از تعالیم و حکایاتی که آغاز و انجام حکایات با رویکرد قرائت متوالی نامشخص است؛ لیکن با رویکرد کل نگر و توجه به ساختار، انسجام حکایات آشکار شده؛ مفهوم و پیام کلی متن قابل درک می گردد. این کتاب راه نوینی را در تفسیر مثنوی بطور اخص و ادبیات عرفانی و فلسفی بطور اعم گشوده است و انقلابی است در تفسیر متون کلاسیک فارسی.

پروفسور در باره اهمیت این کتاب نوشته است: “کتاب حاضر رویدادی بزرگ در مورد مطالعات ادبیات عرفانی به طور کلی و اثر مولانا به طور خاص می باشد”.۴۱

راه نو تفسیر نوین مثنــوی، دکتر سیــد سلمان صفــوی:

کناب راه نو در سیصد و پانزده صفحه در سال ۲۰۱۰ در لندن بوسیله آکادمی مطالعات ایرانی لندن منتشر گردید۴۲. این کتاب با رویکرد کل نگر – نه جزء نگر – تحلیل پیوسته و منسجمی از کل هر حکایت مثنوی معنوی با روش تأویلی و تکنیک سیکل هرمنیوتیکی ارائه کرده؛ به نحوی که با توجه به معنای اجزاء بدون غرق شدن در آنها، ماحصل مفهوم و پیام مرکزی شش داستان دفتر اول مثنوی به وضوح تبیین شده است. در این تحقیق آیات قرآنی تضمین شده و الهام بخش مثنوی نیز مشخص شده است. ویژگی کتاب مذکور ارائه روشی نوین در تفسیر مثنوی است و نمونۀ موفقی از گفت و گوی سازندۀ اندیشه ای بین روش شناسی غربی و معرفت اسلامی به شمار می رود. تفاوت عمدۀ کتاب “راه نــو” با کتاب “ساختار معنایی مثنوی مثنوی این است که تأکید مؤلف در “راه نــو”، ارائه یک تأویل منسجم و سیستماتیک از داستان های مثنوی است؛ در حالی که در کتاب “ساختار معنایی مثنوی” بر ارائه ساختار و نشان دادن سازمان مند بودن داستان های مثنوی تأکید شده و بیشتر مورد استفادۀ اندیشمندان در حوزۀ عرفان اسلامی است درحالی که “راه نــو” قابل فهم و استفادۀ عموم علاقه مندان به ادبیات عرفانی است.
لندن
رمضان ۲۰۱۰
-------------------
پی نوشت ها:

فروزانفر؛ شرح حال مولانا؛ چاپ چهارم‌؛ سال ۱۳۶۱؛ تهران‌؛ ص ۱۶۱٫
همان، ص ۱۶۳٫
نجیب مایل هروی‌؛ معارف سلطان ولد؛ تهران‌؛ ۱۳۷۷؛ ص ۱۶٫
اقتباس از: مولانا از دیدگاه ترکان و ایرانیان‌، به قلم جمعی از نویسندگان؛ تهران‌؛ ۱۳۶۹؛ ص ۱۲۰٫
اقتباس از مقاله “محمد انس“؛ مجموعه مقالات مجلس مولانا؛ کابل‌؛ ۱۳۵۳؛ ص ۱۴٫
اقتباس از: داریوش شایگان‌؛ ادیان و مکتبهای فلسفی هند؛ تهران‌؛ ۱۳۴۶؛ ج ۲؛ ص ۷۶۵ – ۷۶۶٫
شبلی نعمانی‌؛ زندگینامه مولانا جلال‌الدین‌؛ ترجمه توفیق سبحانی؛ طبع تهران‌؛ سال ۱۳۸۲؛ ص ۵۸٫
فروزانفر؛ زندگانی مولانا جلال الدین؛ ص ۱۶۵٫
فروزانفر؛ زندگانی مولانا جلال الدین محمد؛ ص ۱۶۵٫
جواهرالاسرار؛ ج ۱؛ ص ۴۱٫
شرح مثنوی؛ ج ۱؛ ص ۱۲٫
نیکلسون؛ تفسیر مثنوی؛ ج ۱؛ ص ۳٫
گولپینارلی؛ مولویه بعد از مولانا؛ ص ۱۸۷٫
فروزانفر؛ زندگانی مولانا جلال الدین محمد؛ ص ۱۶۱٫
مناقب العارفین؛ ج ۱؛ ص ۲۷۵٫
فروزانفر؛ مقدمه شرح مثنوی شریف؛ ج ۱؛ ص ۱۱٫
فروزانفر؛ مقدمه شرح مثنوی شریف؛ ج ۱؛ ص ۱۲٫
مخزن الاسرار؛ ج ۳؛ ص ۱۲۱۳٫
فروزانفر؛ مقدمه شرح مثنوی شریف؛ ج ۱؛ ص ۱۲٫
شِـکوه شمس؛ ص ۵۲۶٫
فروزانفر؛ مقدمه شرح شریف مثنوی؛ ج ۱؛ ص ۱۲٫
مقدمه شرح اسرار؛ ج ۱؛ ص ۹٫
شفیعی کدکنی؛ تصوف اسلامی و رابطۀ انسان با خـدا؛ ص ۱۷٫
پیشگفتار شرح مثنوی نیکلسون؛ ج ۱؛ ص۹۷٫
شرح مثنوی نیکلسون؛ ج ۱؛ ص ۱۰۵؛ سخن مترجم.
فروزانفر؛ مقدمه شرح مثنوی شریف؛ ج ۱؛ ص ۱۳٫
همان؛ ص ۵٫
همان؛ ص ۵٫
همان؛ ص ۶٫
همایی؛ پیشگفتار مولوی نامه؛ ج ۱؛ ص ۱۸٫
همایی؛ پیشگفتار تفسیر مثنوی مولوی؛ ص ۲۷٫
استعلامی؛ پیشگفتار تفسیر مثنوی مولوی ؛ ص ۸۵٫
استعلامی؛ پیشگفتار تفسیر مثنوی مولوی؛ ص ۸۶).
سر نی؛ ج ۱؛ ص ۱۳۲.
همان؛ ۱۸۶.
همان ۲۶۸.
مناقب العارفین؛ ج ۱؛ ص ۴۷۰.
سر نی؛ ج ۱؛ ص ۵۰۴.
فتوحات مکیه؛ باب ۲۴۲؛ ج ۲؛ ص ۵۴۲.
صفوی، سید سلمان، ساختار معنایی مثنوی معنوی، ترجمه مهوش السدات علوی، تهران، انتشارات میراث مکتوب، ۱۳۸۸٫
همان، ص ۱۳٫
صفوی، سید سلمان، راه نو- تفسیر نوین مثنوی، آکادمی مطالعات ایرانی لندن، لندن، ۲۰۱۰٫

bato-adv
bato-adv
bato-adv