متهم گفت: وقتی مقتول روی زمین افتاد، ترسیدم و فرار کردم. شبانه وسایلم را جمع کردم و به زادگاه پدریام در یکی از شهرهای استان گلستان رفتم و با اجاره کردن یک کلبه در وسط جنگل در آنجا مخفی شدم تا اینکه پلیس مرا دستگیر کرد.
پسر جوان فقط ۲۰ روز مانده به جشن عروسیاش مرتکب جنایت شد و به جنگل گریخت.
به گزارش همشهری، شامگاه ششم اردیبهشت امسال به قاضی ساسان غلامی بازپرس جنایی تهران خبر رسید که پسری جوان در جریان یک درگیری به قتل رسیده است. محل حادثه جنوب تهران بود و تحقیقات نشان میداد که درگیری میان ۳جوان مقابل سوپرمارکتی رخ داده است.
آنطور که شاهدان میگفتند قاتل بههمراه یکی از دوستانش بود و مقتول نیز در حال گذر از آن منطقه بود که با قاتل چشم در چشم شد و پس از آن درگیری میان آنها آغاز شد. قاتل که جوانی ۲۷ساله بود با چاقو به سمت مقتول هجوم برد و ضرباتی به او زد و همراه دوستش پا به فرار گذاشت. پسر مجروح نیز به بیمارستان منتقل شد، اما جانش را از دست داد.
با این اطلاعات قاتل و دوستش تحت تعقیب قرار گرفتند تا اینکه دوست وی دستگیر شد. او گفت: روز حادثه دوستم مهران (متهم به قتل) بهدنبال من آمد تا با هم در محل چرخی بزنیم. در حال قدم زدن بودیم که مقابل سوپرمارکت محل با مقتول مواجه شدیم. مقتول از بچههای محل بود و تا جایی که میدانم او و مهران از مدتها قبل برای یکدیگر کری میخواندند. اختلاف آنها خیلی جدی نبود، اما وقتی برای خرید سیگار به داخل مغازه سوپرمارکت رفتم، ظاهرا آنها درگیر شده بودند. وقتی بیرون آمدم و دیدیم مقتول غرق در خون روی زمین افتاده از ترس به همراه مهران فرار کردم.
تیمی از مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را برای بازداشت قاتل فراری که پس از جنایت از محل سکونت خود متواری شده بود ادامه دادند تا اینکه متوجه شدند او به یکی از شهرهای استان گلستان فرار کرده و در کلبهای در جنگل مخفی شده است.
با این سرنخ مأموران راهی استان گلستان شدند و قاتل را در مخفیگاهش دستگیر کردند. او پس از انتقال به دادسرای جنایی تهران و اعتراف به قتل با قرار قانونی بازداشت شد و گفت: اختلاف من و مقتول خیلی جدی نبود؛ در حد یک کریخوانی. اما روز حادثه دعوای ما بهخاطر تنهزدن شروع شد. آن روز به همراه دوستم قصد رفتن به بنگاه املاک را داشتم. ۲۰روز مانده بود به جشن عروسی من و دختر موردعلاقهام و میخواستم یک خانه کوچک اجاره کنم. همان موقع مقتول را دیدم و با هم چشم در چشم شدیم. توجهی نکردم و دوستم به مغازه رفت تا سیگار بخرد.
وی ادامه داد: من هم میخواستم به داخل بنگاهی که کنار سوپرمارکت قرار داشت بروم که شانههایم با شانههای مقتول برخورد کرد و وقتی هردو به هم اعتراض کردیم دعوا شروع شد. ما به خاطر تنه زدن درگیر شدیم و اصلا نمیدانم چه شد که چاقو به او برخورد کرد. راستش چاقو همراه او بود که ابتدا با چاقو شیشه ساعتم را شکست و من درحالیکه میخواستم چاقو را از دستش بگیرم نمیدانم چه شد که به او برخورد کرد و به قیمت جانش تمام شد.
متهم گفت: وقتی مقتول روی زمین افتاد، ترسیدم و فرار کردم. شبانه وسایلم را جمع کردم و به زادگاه پدریام در یکی از شهرهای استان گلستان رفتم و با اجاره کردن یک کلبه در وسط جنگل در آنجا مخفی شدم تا اینکه پلیس مرا دستگیر کرد. پس از اعترافات قاتل، برای او قرار بازداشت صادر شد و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.