حزب جمهوری خواه در مجلس نمایندگان امروز امریکا کمتر شبیه یک گروه حزبی و بیشتر شبیه یک نبرد سخت برای برتری جویی است.
فرارو- دانیل پلتکا یکی از اعضای ارشد در اندیشکده دست راستی امریکایی «امریکن اینترپرایز» و معاون ارشد «باراک اوباما» رئیس جمهوری اسبق امریکا در حوزه مطالعات سیاست خارجی و دفاعی بوده است. او هم چنین در مدرسه خدمات خارجی والش دانشگاه «جورج تاون» سیاست خاورمیانه ایالات متحده را تدریس میکند. پلتکا پیش از پیوستن به امریکن اینترپرایز یکی از کارکنان حرفهای ارشد کمیته روابط خارجی سنا در امور خاورمیانه و جنوب آسیا بود. او کتابهای متعددی نوشته است از جمله «امریکا در برابر ایران؛ رقابت برای آینده خاورمیانه» (چاپ انتشارات امریکن اینترپرایز، ۲۰۱۴ میلادی)، «نفوذ ایران در شام، مصر، عراق و افغانستان» (امریکن اینترپرایز، ۲۰۱۲ میلادی)، «مهار و بازدارندگی ایران هستهای» (امریکن اینترپرایز، ۲۰۱۱ میلادی) و «اختلاف و اصلاحات در جهان عرب: توانمندسازی دموکرات ها» (امریکن اینترپرایز، ۲۰۰۸ میلادی).
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، در ماه گذشته کنگره ایالات متحده با تخصیص ۴۰ میلیارد دلار کمک نظامی و بودجه اضافی به اوکراین باعث ایجاد شکافهایی در میان نمایندگان جمهوری خواه شد: ۱۱ نفر از ۵۰ سناتور جمهوری خواه سنا و ۵۷ نفر از ۲۰۸ نماینده جمهوری خواه مجلس نمایندگان به این طرح رای منفی دادند.
آیا رای به طرح مرتبط با اوکراین موضوع اصلی دعواهای جمهوری خواهان با یکدیگر در آینده در حوزه امنیت ملی خواهد بود؟ آیا این یک رای حزبی علیه هر چیزی بود که به «جو بایدن» رئیس جمهور فعلی امریکا مرتبط است؟ یا این که بازتاب دهنده پیشنویس بد نوشته شده یک طرح بود؟ مهمتر از همه آن که چه کسی افسار سیاست خارجی اکثریت احتمالی مجلس نمایندگان (و احتمالا سنا) را در سال ۲۰۲۳ در دست خواهد داشت انزواگرایان یا انترناسیونالیستها (بین الملل گرایان)؟
کارشناسان سیاسی بر این باورند که جمهوری خواهان احتمالا اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان را به دست خواهند آورد و در انتخابات میان دورهای نوامبر ۲۰۲۲ میلادی شانس خوبی برای برنده شدن در سنا را خواهند داشت.
این امر میتواند در صورت اجازه کنگره، «کوین مک کارتی» رهبر اقلیت مجلس نمایندگان را به عنوان رئیس مجلس و «میچ مک کانل» رهبر اقلیت سنا را به سوی سمت رهبری اکثریت سوق دهد. از میان آن دو، مک کانل سیاستمداری شناخته شده است. یک قانونگذار و نماینده مجلس باتجربه و یک انترناسیونالیست قدیمی که دیدگاههای سیاست خارجی او در دوران جنگ سرد شکل گرفت. در مقابل، مک کارتی چندان شناخته شده نیست. در واقع، احتمالا دقیقتر است که بگوییم سیاست خارجی او در دوران دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین امریکا شکل گرفته است.
حزب جمهوری خواه در مجلس نمایندگان امروز امریکا کمتر شبیه یک گروه حزبی و بیشتر شبیه یک نبرد سخت برای برتری جویی است. «جان بونر» رئیس سابق با شورشیان تی پارتی (جناح راست حزب جمهوری خواه) مبارزه کرد، جانشین او «پل رایان» نیز در حال مقابله با همان طیف بود و بعید است که مک کارتی نیز از این موضوع مستثنی باشد.
در زمان در اقلیت بودن حزب جمهوری خواه نمایندگان آن حزب تمایل دارند در کنار یکدیگر بایستند، زیرا رئیس مجلس و رئیس جمهور دموکرات در کاخ سفید دشمنان یک و دو آنان قلمداد میشوند. با این وجود، همین نمایندگان در زمان تبدیل شدن به اکثریت دچار نبرد درونی با یکدیگر برای اعمال کنترل و تعیین دستور کار حزب میشوند.
موضوعات مرتبط با سیاست داخلی احتمالا بر سیاست ورزی در کنگره غالب خواهند شد: تورم، جنایت، آموزش و وضعیت مرزها. با این وجود، تهاجم روسیه به اوکراین مانند بسیاری از درگیریهای پیش از آن ثابت کرده که به همان اندازه که سیاستمداران میخواهند بر «ملت سازی در اینجا در خانه» تمرکز کنند واقعیتهای جهانی خود را بر دستور کار سیاستگذاریها تحمیل میکنند.
اوکراین نوک کوه یخ است، اما جمهوری خواهان به بسیاری از موضوعات دیگر نیز توجه دارند از جمله روابط با چین، مسئله دفاع از تایوان، ادامه منزوی کردن روسیه، خاورمیانه (به موضوعاتی، چون انرژی، ایران و اسرائیل) و به طور گستردهتر هزینههای دفاعی. با این وجود، پیش از آن که ماهیت چالش سیاست خارجی به صحن مجلس نمایندگان و سنا برسد مسئله ایدئولوژیک شایسته بررسی است.
«کالین دوک» پژوهشگر موسسه «امریکن اینترپرایز» سیاست خارجی حزب جمهوری خواه را به سه مکتب تقسیم میکند: فعالان سیاست خارجی، تندروهای سیاست خارجی و غیر مداخله گرایان یا انزواطلبان در سیاست خارجی.
با نگاهی به گذشته، واضح است که فعالان به اصطلاح سیاست خارجی بر سیاستگذاری امنیت ملی جمهوری خواهان در بیشتر دوران پس از جنگ جهانی دوم تسلط داشته اند. آنان رهبرانی بودند که باور داشتند همان طور که «رونالد ریگان» و «جورج دابلیو بوش» دو رئیس جمهور اسبق امریکا به طور مرتب تاکید میکردند ایالات متحده صرفا یک ملت در میان بسیاری از کشورها نیست بلکه چراغی از آزادی برای جهان است «شهری درخشان بر روی یک تپه».
فعالان سیاست خارجی دکترین ریگان را تایید کردند این اصل که ایالات متحده باید به همه کسانی که امیدوارند پیشروی کمونیسم را در هر کجا که بودند از جمله در افغانستان، نیکاراگوئه، آنگولا، السالوادور و گرانادا، متوقف کند کمک نماید. بوش با چالشهای متفاوتی روبرو بود. با این وجود، اعتقاد اساسی او به قدرت و ارزشهای ایالات متحده مشابه با ریگان بود. به جای مبارزه با کمونیسم آن چه بوش آن را «برنامه آزادی» خود مینامید مقابله با ظلمهایی را که به اعتقاد او سلفی - جهادیها دامن میزدند در دستور کار قرار داد.
با این وجود، تلاشهای او نه به طور واضح مورد توجه قرار گرفت و نه منابع مناسبی در اختیار آن قرار گرفته بود. بدتر از آن، بوش نمیتوانست به طور قانع کنندهای استدلال کند که در هر موردی در حال پیشبرد منافع ملی ایالات متحده است. اگرچه جنگ عراق یک لحظه «من به شما گفتم» برای جناح انزواطلب حزب جمهوری خواه فراهم ساخت، اما ذینفعان فوری آن «باراک اوباما» رئیس جمهور دموکرات و جماعت طرفدار شعار «پایان دادن به جنگهای بیپایان» در حزب دموکرات بودند یا در ابتدا چنین به نظر میرسید که آنان برنده اصلی بودند.
با این وجود، سالیان بعد و میانی دوره اوباما به غیر مداخله گرایان (انزواطلبان) حزب جمهوری خواه خوراک فراوانی داد: جنگ فاجعه بار در لیبی و کشته شدن هولناک سفیر ایالات متحده در بنغازی، عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق و ظهور دولت داعش، جنگ داخلی در سوریه و فاجعه متعاقب آن.
«دوک» میگوید: «دستاورد سیاسی دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ میلادی این بود که احتمال یک ائتلاف جدید جمهوری خواه را که از پیش از جنگ جهانی دوم تا آن زمان دیده نشده بود را احساس کرد. او این کار را با تکرار ترجیحات سیاست خارجی آزادی خواهانه انجام نداد. در عوض، او انتقاد غیر مداخله گرایانه با شعار «نه به جنگهای بیپایان» را با موضع گیریهای تندروانه علیه چین، تروریسم جهادی، دیکتاتوریهای ضد آمریکایی در آمریکای لاتین و هزینههای دفاعی ایالات متحده ترکیب کرد.
این نقطه شیرینی برای سیاست خارجی جمهوری خواهان است و درک انترناسیونالیسم اکراهی اکثر رای دهندگان آن حزب، رد آمریکا ستیزی شرمآور جناح چپ افراطی حزب دمکرات و انترناسیونالیسم فعالی که تاکنون مشخصه رهبری حزب جمهوری خواه بوده است نکتهای کلیدی برای تعیین موقعیت جغرافیایی سیاست امنیت ملی ترجیحی کنگره جمهوریخواه جدید خواهد بود.
یک موضوع متحد کننده برای حزب جمهوری خواه چالشی است که چین ایجاد کرده است. در میان جمهوری خواهان این موضوع پایگاه فروش خوبی دارد و با آزادسازی تجاری در حال حاضر (برای هر دو طرف) مسئله چین احتمالا بهعدم مشارکت اقتصادی و تهدید پکن برای تایوان ختم خواهد شد.
یکی از نمونههای آن نامهای است که اخیرا توسط «جو مانچین» و «شلی مور کاپیتو» (به ترتیب سناتورهای دموکرات و جمهوری خواه از ویرجینیای غربی) نوشته شده است که در آن از بایدن خواسته شده تا تایوان را در چارچوب اقتصادی هند و اقیانوسیه پیشنهادی خود قرار دهند. جمهوری خواهان امضاکننده نامه شامل «جیمز ریش» رئیس احتمالی بعدی کمیته روابط خارجی سنا در سنای جدید تحت کنترل جمهوری خواهان، «راجر ویکر» رئیس احتمالی کمیته نیروهای مسلح سنا، «مارکو روبیو» رئیس احتمالی کمیته اطلاعاتی منتخب سنا، و اکثر اعضای جمهوری خواه کمیته تخصیص فعلی سنا را شامل میشود.
قابل ذکر است که چندین تن از حامیان سرسخت ترامپ از جمله «مارشا بلکبرن» و «کوین کرامر» نیز به امضا کنندگان این نامه پیوستند. هم چنین به تلاش مشابهی در مجلس نمایندگان آمریکا نیز چهرههای دیگری، چون «مایکل مک کال» رئیس احتمالی کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان و احتمالا از افراد مهم امنیت ملی آینده نیز پیوسته اند.
هزینههای دفاعی یکی دیگر از موضوعات کلیدی برای حزب جمهوری خواه خواهد بود. جمهوری خواهان مجلس نمایندگان و سنا بارها هزینههای دفاعی بایدن را برای رسیدگی به بسیاری از چالشهای مرتبط با حوزه امنیت ملی کشور ناکافی دانستهاند و از زمان حمله روسیه به اوکراین تنها طرح این اتهامات را شدت بخشیده اند.
مک کانل خواستار افزایش ۵ درصدی هزینههای دفاعی بالاتر از تورم شده است و مک کارتی نیز به همان اندازه پرانرژی بوده است. هر دوی آنان این موضوع را به خوبی درک کردهاند همان طور که ترامپ فهمیده بود که سرمایهگذاری در ارتش میتواند به عنوان یک عامل بازدارنده و عاملی برای پیروزی در هر درگیری احتمالی باشد. همین طور برای حوزه انرژی در حالی که یک اجماع دو حزبی برای دور شدن از خاورمیانه وجود دارد و مخالفت دو حزبی فزاینده با تمدید توافق هستهای ایران دیده میشود.
جمهوری خواهان کمتر بر مسائل تغییرات آب و هوا متمرکز هستند و بیشتر بر چالشهای اساسی در حوزه اقتصاد داخلی امریکا تمرکز دارند. این به معنای اشتیاق بیشتر برای احیای استقلال امریکا در حوزه انرژی، پرهیز از مشاجره غیر ضروری با عربستان سعودی (هنوز یکی از تولیدکنندگان عمده نفت) و کاهش مقررات تولید نفت و گاز ایالات متحده است.
با این وجود، اوکراین و موارد مشابه آن چه جایگاهی خواهند داشت؟ آن ۱۱ نفر در سنا و ۵۷ نفر در مجلس چطور؟ در مورد اندیشکده محافظه کار بنیاد هریتیج و کمیته اقدام سیاسی آن که بر روی بسته کمکی ۴۰ میلیارد دلاری به اوکراین خط میکشند چطور؟ سناتور «مایک براون» همانند بنیاد «هریتیج» مخالفت خود را نه بر اساس سیاست کمک به اوکراین بلکه بر اساس هزینه انجام این کار و بدهیهای ایالات متحده مطرح کرد.
سناتور «رند پل» یکی از مخالفان همیشگی مداخله ایالات متحده در خارج از کشور رای «نه» خود را به دلیل فقدان وجود بازرسی کل در این لایحه برای نظارت بر نحوه خرج کردن منابع مالی اعلام کرد. پیش بینی این که اکثریت جمهوری خواه به حمایت از تسلیح و کمک به اوکراین ادامه خواهد داد نسبتا آسان است، زیرا رای گیریای درباره آن پیشتر انجام شده است. اگرچه اقلیت قابل توجهی از اعضای حزب جمهوری خواه رای منفی دادند، اما در نهایت آنان در اقلیت هستند. با این وجود، موارد سختتری نیز وجود دارد (البته نه تنها برای جمهوری خواهان): برای مثال، تهدید چین علیه تایوان.
مطمئنا در هر دو مجلس با اکثریت جمهوری خواهان برای گنجاندن تایوان در ترتیبات تجاری امریکا اشتیاق وجود دارد و در هر دو مجلس طرفدارانی برای پایان دادن به سیاست «ابهام استراتژیک» ایالات متحده در قبال تایپه دیده میشود، اما در صورت حمله چین، حزب جمهوری خواه در دفاع از تایوان کجا خواهد ایستاد و چه موضعی خواهد داشت؟ آیا انزواگرایان در هر دو سوی جناح چپ و راست واقعا قدرت هدایت یک مسیر را خواهند داشت؟ در ظاهر، پاسخ منفی به نظر میرسد، اما طبق یک ضرب المثل معروف «شیطان در جزئیات است». تحریمهای چین به شدت به پایگاه جمهوری خواهان ضربه میزند و هزینههای کالاهای اساسی را حتی بیشتر از هزینههای فعلی خواهد ساخت.
مهمتر از آن، اکثریت حزب جمهوری خواه در واقع با انزواگرایان همسو نیستند. برای مثال، «تاکر کارلسون» مجری تلویزیونی و طرفدار ترامپ در ابتدا با محکومیت ناتو در مورد حمله «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه به اوکراین مخالفت کرد، اما به زودی وقتی مشخص شد که خود را با این موضع در حاشیه حزب قرار میدهد رویکردش را تعدیل کرد.
یک گروه جنگ طلب قوی در حزب جمهوری خواه وجود دارد که به خوبی در کنگره نمایندگانی از جمله سناتورها «تام کاتن»، «مارکو روبیو»، «تد کروز» «مایک گالاگر»، «الیز استفانیک» و «مایک ترنر» احتمالا رئیس بعدی کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان را دارد. اگرچه این اعضا ممکن است مداخلهگر به سبک «جورج دابلیو بوش» نباشند، اما تردیدی نیست که آنان شاهینهای حوزه امنیت ملی خواهند بود که مشتاق دفاع از منافع ایالات متحده و متحدان آن هستند. این تقریبا به معنای تلاش برای افزایش بودجه دفاعی است. فشار برای افزایش کیفیت، ثبات و سرعت تحویل تسلیحات به اوکراین و حتی یک خط سختتر در قبال چین به طور بالقوه شامل تحریمهای اضافی علیه پکن (علیرغم نارضایتی برخی از بخشها) است.
سیاست خارجی امریکا ربطی به ترامپ یا بایدن یا اوباما و دیگران ندارد بلکه استراتژی کلی امریکا و بستکی به شرایط متفات و مکان متفاوت و زمان متفاوت به پیش می رود و اجرا می شود مسله برجام یا اتمی ایران هم از این استراتژی امریکا متثنی نیست و ربطی به جمهوری خواه و دمکرات یا ترامپ یا بایدن ندارد و توسط کسان دیگر در پشت صحنه استراتژی امریکا را نسبت زمان و شرایط خود پیش می برند ترامپ یا بایذن فقط سخنگوی انها هستند
مقاله ای با منبعی خارج از بولتن های حزبی دموکرات ها منتشر کردید.
مقاله جالبی بود. ممنون!