محققان اسکاتلندی در جدیدترین یافتههای خود تغییرات مغزی مرتبط با احساسات را کشف کردهاند.
به گزارش ایسنا و به نقل از تی ای، محققان دانشگاه آبردین اسکاتلند در مطالعه اخیر خود تغییرات رخ داده در نواحی از مغز که مسئول کنترل قلب و احساسات هستند را شناسایی کردند.
کاردیومیوپاتی تاکوتسوبو یا سندرم بالونی آپیکال گذرا که با نام کاردیوپاتی ناشی از استرس و گاهی در زبان عامیانه "سندرم قلب شکسته" (broken heart syndrome) نیز شناخته میشود، شکل ناگهانی نارسایی حاد قلبی است. علت سندرم قلب شکسته به درستی درک و شناخته نشده است، اما معمولا با استرس عاطفی یا جسمی، مانند از دست دادن یک فرد مهم برای افراد در آنها رخ میدهد.
محققان دانشگاه آبردین در آخرین یافتههای خود تغییرات رخ داده در نواحی از مغز که با احساسات افراد مبتلا به سندرم قلب شکسته مرتبط است را شناسایی کردند. آنها همچنین تفاوتهایی را در سطح فعالیت مغز در مناطقی که برای کنترل ضربان قلب شناخته شده است، کشف کردند.
دکتر "هلال خان" (Hilal Khan) محقق دانشگاه آبردین در این باره گفت: سالها بود که از ارتباط میان مغز و قلب آگاه شده بودیم، اما نقشی که آنها در سندرم قلب شکسته ایفا میکردند را درک نکرده بودیم. در این مطالعه ما برای اولین بار، تغییراتی را در مناطقی از مغز که مسئول کنترل قلب و احساسات هستند، شناسایی کردیم. برای تعیین اینکه آیا این تغییرات باعث ایجاد سندرم قلب شکسته میشود یا خیر، بررسیهای بیشتری لازم است.
وی در ادامه افزود: ما امیدواریم که با تحقیقات بیشتر، بتوانیم تعیین کنیم که کدام درمانها موثرتر هستند. امیدواریم پس از سندرم قلب شکسته تاثیر توانبخشی قلبی و روان درمانی بر ساختار و عملکرد مغز پس از ابتلا به سندرم قلب شکسته را بررسی کنیم تا در نهایت روند مراقبت از این بیماران را بهبود بخشیم.
در این مطالعه، دانشمندان به بررسی مغز ۲۵ بیمار مبتلا به این سندرم پرداختند و با اسکن ام آر آی، حجم مغز، مساحت سطح و سیگنالهای ارتباطی بین مناطق مختلف مغز را اندازهگیری کردند. آنها سپس این نتایج را با یافتههای به دست آمده از بیماران کنترل شده که از نظر سن، جنسیت و سایر شرایط پزشکی با آن افراد همسان بودند، مقایسه کردند.
آنها دریافتند که اتصالات در تالاموس، آمیگدال، اینسولار و عقدههای قاعدهای در بیماران مبتلا به نشانگان قلب شکسته نسبت به افراد سالم، کاهش یافته است. این بخشهای مغز فعالیتهای سطح بالاتری مانند احساسات، استدلال، زبان، پاسخهای استرس و کنترل قلب را کنترل میکنند.
عقدههای قاعدهای (Basal ganglia) که هستههای قاعدهای نیز خوانده میشوند از پنج هسته زیرقشری مغز تشکیل شدهاند. عقدههای قاعدهای از این نظر دارای اهمیت هستند که نقش مهمی در عمل کنترل حرکتی ایفا میکنند. هستههای این ناحیه به دلیل ارتباطاتی که با هم و دیگر قسمتهای مغز دارند، در کنترل حرکت شرکت میکنند، اگرچه پیام مستقیم به طناب نخاعی جهت کنترل حرکتی نمیدهند. عقدههای قاعدهای پیامهای اولیه را از قشر مغز میگیرند و پیامهای خود را از راه تالاموس به قسمتهای مختلف قشر مغز میفرستند.
آنها همچنین دریافتند که ناحیه تالاموس و اینسولار مغز این افراد بزرگ شده است. در مقابل، حجم کل مغز از جمله آمیگدال و ساقه مغز، کمتر از افراد سالم بود.
دانشمندان اکنون اسکنهای ام آر آی مغزی را روی همان بیماران انجام خواهند داد تا پیشرفت طبیعی سندروم قلب شکسته در مغز را ردیابی کنند. آنها همچنین در حال اسکن مغز افراد دچار حمله قلبی هستند تا مشخص کنند که آیا سندرم قلب شکسته باعث تغییرات مغزی میشود یا این تغییرات باعث سندرم قلب شکسته میشود.
پروفسور "جیمز لیپر" (James Leiper) از محققان مطالعه گفت: سندرم قلب شکسته یک بیماری قلبی ناگهانی و فاجعهبار است که تنها در سالهای اخیر شناخته شده است. درک ما از این بیماری هنوز در مراحل ابتدایی است، بنابراین باید در مورد این سندرم نادیده گرفته شده قلب و عروق بیشتر بیاموزیم.
نتایج این تحقیق گامی مهم و رو به جلو در درک اینکه چگونه مغز و قلب در این شرایط به هم مرتبط هستند و چگونه یک رویداد عاطفی میتواند به نارسایی قلبی منجر شود، است.
سندرم قلب شکسته یکی از گونههای کاردیومیوپاتی ایسکمیک است که در آن یک ضعف ناگهانی در ماهیچه قلب اتفاق میافتد حتی طی سالهای گذشته محققان ارتباط میان سندرم قلب شکسته با سرطان را نیز کشف کردهاند. مطالعات پیشین گروهی از دانشمندان بینالمللی که در مجله "Journal of the American Heart Association" منتشر شده بود، نشان داده بود که از هر شش نفری که مبتلا به این سندرم هستند، یک نفر سرطان دارد.
از میان این سرطانها هم سرطان پستان شایعتر از بقیه است. به دنبال این سندرم تومور ایجاد میشود که دستگاه گوارش و سپس پوست و دیگر نواحی بدن را تحت تاثیر قرار میدهد.
محققان همچنین دریافتند اگرچه گروه افرادی که مبتلا به این سندرم هستند و سرطان دارند و چه آنهایی که سرطان ندارند، با احتمال یکسان ۳۰ روز پس از آغاز ابتلا به سندروم زنده میمانند، اما احتمال مرگ آنهایی که سرطان دارند بیشتر است و یا به قلب و تنفس مصنوعی نیاز پیدا میکنند. این افراد نیز احتمالا ظرف پنج سال پس از آغاز سندرم فوت میکنند.