متهم گفت: باید مخارج زندگی را نیز تامین میکردم بنابراین دوباره سرقت از خودروها را ادامه دادم چرا که همسرم باردار نمیشد و هزینههای درمان نیز بر دوشم سنگینی میکرد از سوی دیگر دوست داشتم فرزندی داشته باشم تا شاید به خاطر او دست از خلافکاری بردارم.
وقتی شنیدم همسرم باردار شده است از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم، تصمیم گرفتم دیگر سرقت را کنار بگذارم و راه درست زندگی را انتخاب کنم، اما باز وسوسه شدم و با خودم فکر کردم امشب برای آخرین بار سرقت میکنم و از فردا دیگر هیچ گاه به دنبال دزدی نمیروم، ولی ...
به گزارش خراسان، اینها بخشی از اظهارات جوان ۳۰ سالهای است که با تلاش ماموران کلانتری آبکوه مشهد و در یک عملیات ضربتی هنگام دستبرد به یک خودرو دستگیر شد.
این جوان در حالی که بیان میکرد هیچ دزدی مانند من بدشانس نیست درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدرم سرایدار یکی از مدارس مشهد بود، اما همواره با مادرم اختلاف داشت و من تنها شاهد درگیری و کتک کاری آنها بودم. خلاصه کار به جایی رسید که آنها از یکدیگر جدا شدند. آن زمان من ۹ سال بیشتر نداشتم و معنی کلمه خیانت را نمیفهمیدم، اما پدرم مدام تاکید میکرد که مادرت زنی خیانتکار بود. به همین دلیل من هیچ گاه حق ملاقات با مادرم را نداشتم.
وی ادامه داد: چند ماه بعد پدرم با زن دیگری ازدواج کرد و من و خواهر کوچکم در کنار نامادری به زندگی ادامه دادیم، اما نامادری ام همواره ما را تحقیر میکرد و گاهی جملات توهین آمیز به کار میبرد. هر بار از رفتارهای خواهر کوچک ترم عصبانی میشد فریاد میزد تو هم مانند مادرت هرزه هستی!
او ادامه داد: وقتی این جملات را میشنیدم دوست داشتم به او حمله کنم، اما میدانستم شب کتک مفصلی از پدرم میخورم به همین دلیل از خانه بیرون میرفتم و در پارک با دوستان بزرگتر از خودم معاشرت میکردم. ۱۱ سال بیشتر نداشتم که با تعارف دوستانم مصرف سیگار و بعد هم مواد مخدر صنعتی را شروع کردم، اما برای تهیه مواد مخدر چارهای جز سرقت نداشتم در این هنگام لوازمی را از دفتر مدرسه دزدیدم که پدرم متوجه ماجرا شد و مرا از خانه بیرون انداخت.
وی گفت: از آن روز به بعد ترک تحصیل کردم و آواره کوچه و خیابان شدم. دیگر به پاتوق خلافکاران رفت و آمد داشتم و با افراد بزرگتر از خودم نشست و برخاست میکردم تا این که برای اولین بار در ۲۰ سالگی به جرم حمل مقداری مواد مخدر دستگیر شدم و برای شش ماه به زندان رفتم بعد از آزادی از زندان تصمیم گرفتم خلافکاری را کنار بگذارم و درست زندگی کنم، اما این تصمیم فقط یک هفته دوام داشت چرا که بعد از آن دوباره مصرف مواد را شروع کردم و سپس برای تامین هزینههای اعتیادم به سرقت روی آوردم.
در ادامه این جوان گفت: با دو نفر از خلافکاران پاتوق که در باز کردن در خودروها مهارت خاصی داشتند همراه شدم و به راحتی اموال و قطعات داخل خودروها را سرقت میکردیم در همین زمان باز هم دستگیر شدم و به مدت ۲ سال تحمل کیفر کردم وقتی این بار از زندان آزاد شدم با خودم عهد کردم که دیگر دور خلاف را خط بکشم تا جوانی ام را پشت میلههای زندان نگذرانم، ولی باز هم دوستان خلافکار به سراغم آمدند و با وسوسههای شیطانی دوباره مسیر سرقت را در پیش گرفتم.
او گفت: اما به خودم قول دادم که فقط به اندازه مخارج ازدواجم سرقت کنم چرا که در همین روزها عاشق یکی از بستگان دور پدرم شده بودم او هم مرا دوست داشت و خیلی زیرکانه به من ابراز علاقه میکرد او دختری قانع بود، اما نمیدانست با یک دزد ازدواج میکند شهین فقط از اعتیادم خبر داشت که آن را هم جدی نمیگرفت چرا که پدر و مادر خودش نیز معتاد بودند و او دوست داشت هر چه زودتر ازدواج کند.
وی گفت: بالاخره بدون توجه به حرفهای دیگران من و شهین در حالی ازدواج کردیم که من به او قول دادم اعتیادم را ترک خواهم کرد، ولی خودم میدانستم که قول یک آدم معتاد هیچ اعتباری ندارد! البته همین طور شد و من به مصرف مواد ادامه دادم حالا دیگر بیکار هم بودم و باید مخارج زندگی را نیز تامین میکردم بنابراین دوباره سرقت از خودروها را ادامه دادم چرا که همسرم باردار نمیشد و هزینههای درمان نیز بر دوشم سنگینی میکرد از سوی دیگر دوست داشتم فرزندی داشته باشم تا شاید به خاطر او دست از خلافکاری بردارم.
او گفت: خلاصه روزها را تا بعد ازظهر میخوابیدم و سپس تا نیمه شب با دوستانم مواد مخدر مصرف میکردیم و از اوایل بامداد برای سرقت از خودروها بیرون میرفتیم. یکی از دوستانم که از سارقان حرفهای بود سرکردگی باند ما را به عهده داشت من هم با او در زندان آشنا شده بودم و میدانستم او تبحر خاصی در بازکردن در خودروها دارد. همچنان به سرقت ادامه میدادیم تا این که حدود یک هفته قبل آزمایش پزشکی مشخص کرد که همسرم یک ماهه باردار است خیلی خوشحال شده بودم و به قول معروف کبکم خروس میخواند.
وی ادامه داد: حالا دیگر به طور جدی تصمیم گرفتم از دوستانم فاصله بگیرم و سرقت را کنار بگذارم، اما باز هم وسوسههای شیطانی به سراغم آمد با خودم گفتم فقط امشب را که به دوستانم قول داده ام برای سرقت بیرون میروم و از فردا دیگر برای همیشه دستبرد به اموال مردم را کنار میگذارم، اما همان شب هنگامی که مشغول سرقت از داخل یک پراید بودیم ناگهان در محاصره ماموران انتظامی قرار گرفتیم و دستگیر شدیم...
گزارش حاکی است با دستورات ویژه سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) کنکاشهای پلیس درباره سرقتهای اعضای این باند آغاز شد.