ماجرای قتلهای سریالی زنان خیابانی که از مرداد سال ۷۹ در مشهد آغاز و تا مرداد سال ۸۰ ادامه یافت همچنان با گذشت ۲۲ سال از این حادثه تلخ بازتابهای گوناگونی در جامعه دارد و تجزیه و تحلیلهای متفاوت و گاه تحریف شدهای درباره این پروژه با اغراض مختلف سیاسی و اجتماعی بازنشر میشود.
به گزارش خراسان، به تازگی نیز تولید فیلمهایی درباره این ماجرا موجب شده است تا دوباره قتل زنان خیابانی در رسانهها مطرح شود.
به همین دلیل در گفتگو با سیدخلیل سجادپور خبرنگار پیش کسوت روزنامه خراسان به کالبدشکافی قتلهای عنکبوتی پرداخته ایم که برای اولین بار ماجرای قتلهای مذکور را در صفحه حوادث درج کرد و سپس لقب «قاتل عنکبوتی» را برای این پرونده برگزید.
آن چه میخوانید قسمت سوم و پایانی این گفت وگوی جذاب با این فعال رسانهای است.
آقای سجادپور این را که حنایی به صحنه جرم بازمی گشت، تایید میکنید؟
بله! او اولین جسدی را که در جاده فرعی و خاکی خین عرب رها کرده بود در همان اطراف با موتورسیکلت دور میزد تا ببیند بالاخره سرنوشت این جسد چه میشود. وقتی قاضی و نیروهای انتظامی به محل آمدند او نورافکن را از دست سرباز تشخیص هویت گرفت تا به ماموران کمک کند. البته بعد از دستگیری مدعی بود که پشت سر آمبولانس حمل جسد تا میدان ۱۷ شهریور هم رفته است. البته یک بار هم ادعا کرد درون آمبولانس در کنار جسد نشسته بود. اینها را با غرور و حالت خودنمایی بازگو میکرد. حتی در سومین صحنه جنایت در خیابان بزرگمهر، نوار زرد رنگ «ورود به صحنه جرم ممنوع) را به دست گرفته و دور درختان و تیرچراغ برق حلقه میزد تا شهروندان مزاحم کار نیروهای انتظامی نشوند. او در بازرسی از صحنه همین جرم به یکی از فرماندهان ارشد نیروی انتظامی گفت: آن روز که شما در سر صحنه به من گفتید آقا چرا خلاف میآیی، بازگرد! من تازه جسد را انداخته بودم!
او حتی یک بار حدود ساعت ۲۰ به در روزنامه خراسان آمد و گفت که جسد یک زن را درون کال (رودخانه کنار بولوار خیام) انداخته اند و مردم هم جمع شده اند!...
همان طور که گفتم سعید حنایی شخصیتی ماجراجویانه داشت و از این که توجه عده زیادی را به این ماجرا جلب کرده بود، لذت میبرد!
نظر شما درباره روایتهای سینمایی از این قتلها چیست؟
ببینید، باز هم تاکید میکنم این قتلها هیچ رنگ و بوی مذهبی نداشت البته من فقط فیلم عنکبوت ساخته آقای ایرج زاد را دیده ام و از عنکبوت مقدس هم تنها بخشهای کوتاهی را که در شبکههای اجتماعی وجود دارد نگاه کرده ام، ولی به هیچ وجه هدف او پاک سازی جامعه با دید مذهبی نبود و او بعدها راه گریز از اعدام را در این ادعای کذب میدانست.
کارگردان فیلم «عنکبوت» با شما هم تماس گرفت؟
بله! آقای ایرج زاد اتفاقا از اهالی خراسان شمالی هم بود و از من خواست که اطلاعاتی از قتلهای عنکبوتی را در اختیارش بگذارم، ولی با عذرخواهی و شرمندگی گفتم که قصد دارم خاطراتم را در یک کتاب به نگارش درآورم به همین دلیل فقط یکی دو سوال پرسید مانند این که برخی روایت میکنند سعید حنایی هر صبح در اطراف زندان وکیل آباد میدوید و ورزش میکرد که پاسخ دادم این موضوع دروغ است و....
نظر شما درباره این فیلم چیست؟
حقیقت آن است که متاسفانه اطلاعات فیلم در حد همان اخبار رسانهها و به ویژه یک فیلم مستند بود. اگر میتوانستند آن را مانند «گاندو» یا هوش سیاه، پلیسی – جنایی کنند به نظر شخصی من شاید حرفها و نکتهها بهتر بیان میشد.
خاطرهای از این قتلها دارید؟
کشف هر جسد خاطره تلخی بود که در ذهنم باقی مانده است. اما وحشتناکترین و زجرآورترین خاطره این قتلها آن است که یکی از آخرین قربانیان سعید حنایی درون آلونکی در خیابانهای اطراف «کشف» به همراه پدر و دو فرزند خردسالش زندگی میکرد. به خاطر این که ۳ روز قبل این زن جوان به دست حنایی کشته شده بود، پدر پیر او از شدت خماری سر در گریبان برده و کف از دهانش خارج میشد و دو کودک خردسال هم هر کدام گوشهای از پلاستیک ضخیمی را میخوردند که به عنوان در آلونک آویزان شده بود! این ماجرا را بارها در یادداشتها و نکتههای روزنامه خراسان تاکید کردم اما...
آیا به جز سعید حنایی افراد دیگری هم به اتهام «قتلهای عنکبوتی» دستگیر شدند؟
البته به عنوان مظنون که تعداد زیادی دستگیرشدند و مورد بازجویی قرار گرفتند، اما دو مورد از آنها با اتهام جدی روبه رو بودند که یکی را در پاسخ به سوالات قبلی مطرح کردم. او فردی به نام رسول بود که پس از قتل یک زن در بولوار امامت مشهد در تهران دستگیر شد. او را به عنوان یکی از عاملان قتلهای عنکبوتی معرفی کردند نفر دوم که خیلی ماجرای جذابی داشت جوانی به نام «محسن» بود که از دکه تلفن عمومی با پلیس تماس گرفت و بیان کرد که عامل قتلهای عنکبوتی است به خاطر اهمیت ویژهای که این قتلها بعد از درج خبر یازدهمین قتل در روزنامه خراسان پیدا کرده بود بلافاصله کارآگاهان با به کارگیری همه امکانات پلیسی بسیج شدند و او را که کارگر یک شرکت در جاده سیمان (رسالت فعلی) بود دستگیر کردند. آن زمان و در تاریخ بیست و پنجم فروردین سال ۸۰ خبر دستگیری او را با تیتر «مظنون به قتلهای عنکبوتی ۱۱ زن در مشهد دستگیر شد» در صفحه حوادث چاپ کردم، اما او وقتی فهمید در چه مخمصه بزرگی افتاده است فریاد میزد غلط کردم من فقط میخواستم شهرت کسب کنم! و مطرح شوم! البته با قتل این زنان هم موافق هستم، ولی من هیچ گاه حتی یک مورچه را هم نکشته ام!
بالاخره در حالی که کارآگاهان مشغول تحقیق درباره گرایشهای فکری یا وابستگی این جوان ۲۲ ساله به گروههای خاص بودند دوازدهمین قتل اتفاق افتاد و آن جوان هم پس از اثبات بی گناهی آزاد شد.
آیا با اعدام عامل این قتلها همه چیز پایان یافت؟
بلاخره سعید حنایی که تصور نمیکرد روزی تاوان سنگینی برای قتل هایش میپردازد و همچنان خونسردی خود را حفظ میکرد، در آخرین لحظه وقتی فهمید که همه چیز برای پایان یک جانی فراهم شده است بسیار بر آشفت و در حالی که زبان به دشنام گشوده بود ۲۸ فروردین ۱۳۸۱ به دار مجازات آویخته شد، اما این ماجرا پایان همه چیز نبود.
قتلهای عنکبوتی مشهد درسهای عبرت آموز زیادی داشت که اولین درس آن برای خود پلیس بود که نقاط ضعف و قوت خودش را شناخت و تجزیه و تحلیل کرد.
دومین نکته مهم توجه به حاشیه شهرها و اشتغال زایی برای زنان مطلقه و بدسرپرست و به ویژه حمایتهای هنری و کارآموزی برای معتادان بهبود یافته است که متاسفانه باز هم از آن غافل شده ایم و هر روز در زیر پوست این شهر حوادث تکان دهندهای رخ میدهد که انسان حیرت زده میشود.
موضوع دیگر هم آن است که زنان خیابانی همچنان وجود دارند و خانوادههای زیادی متلاشی میشوند، اما شکل آن از کنار جاده و خیابان به فضای مجازی تغییر یافته است.