۴۶درصد طلاقها در کمتر از ۵ سال اتفاق میافتد. دلیل مهم طلاقها عدمشناخت کافی طرفین است و مولفه اول جدایی، اقتصادی نیست؛ مهم است، اما تعیینکننده نیست. ۲۷درصد طلاقها بهعلت دخالت مستقیم و غیرمستقیم خانوادهها رخ میدهد که درصد دخالت غیرمستقیم آنها بیشتر است.
هدف از ازدواج چیست؟ بهترین زندگی مشترکی که دیدهاید کی و کجا بوده؟ آیا ازدواج خوب یعنی ازدواج بدون مشکل؟ کدام مرحله از زندگی آدمی بدون مشکل است؟ اگر در زندگی هیچ مانع و مشکلی نباشد چه چیزی شما را به جلو خواهد راند؟ آیا نیافتن جفت مناسب بهانه نیست؟
به گزارش همشهری، اگر دلایلی که ارائه میکنیم اصیل باشد، رد و ابطال آن سخت است، و اگر در ابطال دلایلمان آرای فراوانی وجود داشت، بهتر است در تفکر خود تجدیدنظر کنیم یا دلایل محکمتر و قابلدفاعتری ارائه کنیم.
آنچه در اینجا حائز اهمیت است این است که مشاورههای پیش از ازدواج و پس از آن یعنی زوجدرمانی تا چه میزان ما را به پاسخ درستی از این پرسشها رسانده و چقدر مانع از انتخاب نادرست فرد میشود.
گفته میشود که مولفه اول جدایی میان زوجها پول نیست و ۴۶ درصد طلاقها هم در ۵ ساله اول زندگی مشترک رخ میدهد. آیا این جداییها دلیلی بر شناخت ناکافی ما از یکدیگر است؟ آیا مشاوران و روانشناسان میتوانند در اینباره به ما کمک کنند؟ چه عواملی مانع از این کمک گرفتن شده است؟
افراد تحصیلکرده خود را همه چیزدان میدانند و برای مشاوره پیش از ازدواج نمیروند. این را حسن مولادوست، مشاور خانواده میگوید و معتقد است: دانشجویان درسخوان و بچه مثبت تضاد و ناسازگاری بیشتری با بقیه دارند چراکه فرصتی برای کارهای حاشیهای نداشتند و همیشه درس خواندهاند و مهارت زندگی را یاد نگرفتهاند. درحالیکه افراد تحصیلنکرده اینگونه نیستند و به مشاور مراجعه میکنند.
او همچنین روی این نکته تأکید کرده است که ۴۶درصد طلاقها در کمتر از ۵ سال اتفاق میافتد. دلیل مهم طلاقها عدمشناخت کافی طرفین است و مولفه اول جدایی، اقتصادی نیست؛ مهم است، اما تعیینکننده نیست. ۲۷درصد طلاقها بهعلت دخالت مستقیم و غیرمستقیم خانوادهها رخ میدهد که درصد دخالت غیرمستقیم آنها بیشتر است؛ بخش زیادی از تعارضات بهعلت عدمشناخت عمیق نسبت به شغل و تحصیلات طرف است و وقتی فرد وارد زندگی میشود و میفهمد که طرف همانگونه که درنظر داشت، نبود، احساس بدی میکند. اما برای گیر نکردن در این دست مشکلات راه چاره وجود دارد. معمولا مشاورههای پیش از ازدواج و پس از آنکه به زوجدرمانی معروف است برای رفع این معضلات درنظر گرفته شده است.
مشاور پیش از ازدواج مشمول حال کسانی میشود که برای راهنمایی و کمک قبل از ازدواج کردن و هر اقدام جدی دیگری مراجعه میکنند. این افراد در نهایت میخواهند خانواده تشکیل دهند. از چالشهایی که امروزه در کشورمان، زوجهای جوان ممکن است با آن روبهرو باشند تغییر سبک متداول و گذر از سنتی به مدرن و تأثیرات مشکلساز این تعارض در ازدواج است.
مسئله این است که در کشورهای غربی آدمها با هم ازدواج میکنند، اما در مشرق زمین و بهخصوص در کشور ما ایران این خانوادهها هستند که با هم پیوند میخورند و در واقع دو ایل با هم ازدواج میکنند و فقط بحث دو نفر و مسئله دوست داشتن تنها دو نفر کافی نیست؛ بنابراین مشاور قبل از ازدواج، هر فرد را جداگانه در جلسات فردی و در مصاحبههای حرفهای روانپزشکی و روانشناختی ارزیابی میکند. مشاور فقط بهدنبال پیدا کردن تفاوتها نیست تا افراد را از ازدواج با یکدیگر منع کند.
در واقع تفاوتها مانعی برای ازدواج محسوب نمیشود، چون تفاوتها زمانی در ازدواج مسئلهساز میشود که افراد بهدلیل آسیبپذیریهای روانشناختی ناخودآگاه و عدمآگاهی از الگوهای مخرب رفتاری خود و به کارگیری ناخودآگاه مکانیسمهای دفاعی نابالغ، همچنین نداشتن مهارتهای ارتباط مؤثر و ناپختگی و انعطافناپذیری نمیتوانند به درستی اختلافات را مدیریت کنند.
نباید از مشاور پیش از ازدواج انتظار داشت تا به جای شما تصمیم بگیرد. او فقط توجه دوطرف را به سمت علائم هشدار در رابطهشان برمیگرداند و با نشان دادن موارد تعارضبرانگیز و چالشزا در زندگی مشترک آینده آنها، چشمان دوطرف را باز میکند تا با چشمان باز خودشان تصمیم بگیرند.
زوج درمانی و مشاوره زوجین از روشهای مؤثر در زمینه حل مشکلات زوجهای جوان است. این شیوه درمانی با ایجاد تعامل دوطرفه با زوج، امکان ریشهیابی و تشخیص علل مشکلات و اختلافات را سادهتر میکند.
در بعضی از موارد زوجین به دلایل مختلف مانند ناتوانی در گفتوگوی همدلانه، عدمابراز صحیح هیجانات، نداشتن مهارتهای حل مسئله، قدرتطلبی، اشتباه در معیارهای انتخاب همسر و... نمیتوانند اختلافات زناشویی خود را به خوبی مدیریت و رفع کنند. در این شرایط بهتر است از مشاوره روانشناسی تخصصی و خدمات زوج درمانی استفاده کرد.
مشارکت زوجها برای روشن شدن منشا اختلافات و شفاف شدن موضوع در موفقیت درمانی حائزاهمیت است. در واقع باید نگاهی واقعبینانه برای درک مشکل داشت، نه قصد پیروز شدن بر طرف مقابل. این شاخه از رواندرمانی رابطه، به زوجهایی پیشنهاد میشود که بهدلیل کوتاهی در شناخت پیش از ازدواج دچار سردی و بیاعتمادی در رابطه شدهاند.
مشکلات متداولی که میتوان از رواندرمانی برای حل آنها استفاده کرد شامل نارضایتی جنسی دوطرف، ناتوانی در مدیریت خشم و روابط با همسر و فرزندان، بازسازی رابطهای که دچار آسیب خیانت شده و جلب اعتماد همسر بعد از خیانت، عدمتفاهم و درک متقابل از همسر، اختلافات خانوادگی، تنفر و قطع رابطه با خانواده همسر، راهبردهای ارتقای سطح کیفی زندگی مشترک و برطرف کردن مشکلاتی مثل دروغگویی، عصبانیت و عدمدرک متقابل میشود.
ساز و کار مشاوره قبل از ازدواج با مشاوره زوجدرمانی تقریبا یکی است، ولی در مشاوره قبل از ازدواج محور جلسه روی شناخت زوج استوار شده و در زوجدرمانی به شناخت مشکل، بر پایه شناخت زوج پرداخته میشود. بسیاری از مشکلات زوجها، از عدمشناخت کافی یکدیگر نشات میگیرد. بهترین زمان برای مراجعه به زوج درمانی، در همان آغاز اختلاف با همسر است؛ زیرا با پیشرفت اختلافات امکان برگشت به حالت عادی مشکلتر میشود.
در رواندرمانی رابطه زوجین، با آموزش مهارتهای لازم برای ازدواج، به ایجاد صمیمیت بیشتر زوجین، بهبود رابطه و افزایش همدلی یا درک متقابل میان زوجین کمک میشود. در واقع منشا بسیاری از اختلافات بهدلیل سوءتفاهمهای بین زوج ایجاد میشود. بهتدریج زوجها قادر خواهند شد مشکلاتشان را بهراحتی بین خودشان حل کنند.
تعداد جلسات درمانی بسته به عمق اختلافات بین زوج و نیاز آنها متفاوت است. حداقل زمان برای بررسی و درمان مشکلات زوجین در هر جلسه چیزی بین ۶۰ تا ۹۰ دقیقه است. در نتیجه هزینه جلسات هم نسبت به رواندرمانی فردی که اغلب بهصورت ۴۵ دقیقهای برگزار میشود، بیشتر خواهد بود.
مراحل زوج درمانی شامل تمرکز و توجه به مشکلات زوج، مشاوره و درمان همزمان، درمان بهصورت راهکارهای عملی و تغییر رفتاری تدریجی زوج و تعیین هدفهای درمانی است. انواع رویکردهای زوجدرمانی نیز شامل زوج درمانی شناختی رفتاری، روانپویشی، رفتاری و هیجان مدار است.
زوجها در ۵ سال نخست زندگی مشترک، ممکن است نیاز فراوانی به کسب مهارتهای زندگی و آموزشهای لازم برای رفع مشکلات خود داشته باشند. بهرهگیری از مشاوران آگاه و کارآمد و به کارگیری توصیههای آنان میتواند در رابطه با بهبود نگرش فرد از زندگی مشترک، انتخاب صحیح همسر، پیشگیری از اختلافات زناشویی، مدیریت صحیح تعارضات زندگی مشترک و در نتیجه کاهش آمار طلاق بسیار مؤثر باشد.
شهیده جهانیان، فعال حوزه خانواده و جمعیت با تأکید بر لزوم تحت پوشش بیمه قرار گرفتن خدمات روانشناسی و مشاوره، گفت: درحالی ارائه خدمات انواع بیمهها برای بیماریهای مختلف جسمی در حال اجراست و گاه تا صددرصد هزینههای مشاورههای پزشکی، بررسیهای تشخیصی و درمانی بیماران از طریق بیمهها پرداخت میشود که متأسفانه برای مسائل روانشناختی درون خانواده و فردی که میتواند منجر به بیماریهای روحی و روانی و تربیتی فراوانی شود و هزینههای بسیار سنگینتر و غیرقابلجبرانی را به کشور تحمیل کند، مغفول مانده است.
در سال۱۴۰۱، تعرفه مشاوره روانشناسی نسبت به سال ۱۴۰۰، ۳۰ درصد افزایش یافته است که با درنظر گرفتن آن، تعرفه روانشناسی سال۱۴۰۰ برای ۴۵دقیقه مشاوره توسط دکتر روانشناس ۲۰۰ هزار تومان و برای روانشناس با مدرک کارشناسی ارشد ۱۴۰هزار تومان بود، بهترتیب به ۲۶۰ هزار تومان و ۱۸۲ هزار تومان رسیده است.
تعرفه روانشناسی در سال۱۴۰۱ براساس نوع مشاوره و مدرک روانشناس و تخصص و شهرت او میتواند متفاوت باشد؛ برای مثال هزینه مشاوره خانواده با هزینه مشاوره قبل از ازدواج، روان درمانی یا... کمی متفاوت است. از طرفی قیمت مشاوره فردی و زوجدرمانی برای ۴۵دقیقه، ۲۴۰ تا ۲۶۰ هزار تومان شده است.
میانگین قیمت جلسات مشاوره و قیمت دکتر روانشناس و مشاوره ازدواج با مدرک دکتری نیز ۲۴۰ تا ۲۶۰ هزار تومان و قیمت زوج درمانی، روانشناس با مدرک کارشناسی ارشد ۱۶۸ هزار تومان است. قیمت هر جلسه روانکاوی نیز بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان است.
این در حالی است که در بند ۸ سیاستهای کلی تأمیناجتماعی درباره «ارائه خدمات لازم بهمنظور تحکیم نهاد خانواده و فرزندآوری» صحبت شده است.
شهیده جهانیان میگوید: زوجهای جوان گاهی بهعلت هزینههای بالای خدمات روانشناسی از مراجعه به روانشناس پشیمان میشوند. یکی از راههای صیانت از نهاد خانواده این است که خدمات روانشناسی و مشاوره را تحتپوشش بیمه قرار دهیم. در بسیاری از موارد نیاز به مراجعه مداوم زوجین وجود دارد و با یک یا دو جلسه مراجعه، مشکلات قابلشناسایی و برطرف شدن نیست.
با هزینههای سنگین مشاوره که هر خانوادهای قادر به پرداخت آن نیست، زوجها از همان ابتدا از ادامه مسیر مشاوره بازمیمانند و وقتی که مشکلات بین زن و شوهر شدت و عمق بیشتری پیدا کرد، ممکن است درمانهای بعدی نتواند مانع تداوم سردی روابط زناشویی و حتی جدایی بین آنها شود و این موضوع مهمی است که باید در برنامهها و سیاستگذاریهای حوزه خانواده بیشتر موردتوجه مسئولان کشوری قرار گیرد.
شاید لازم باشد به سمت بیمه شدن مشاورههای ازدواج و خانواده حرکت کنیم، زیرا با فعالیت بیمهها برای خدمات روانشناسی و مشاوره، هزینه کمتری از سبد مالی خانوادهها پرداخت میشود. همچنین با توجه به تأکید مقام معظم رهبری درباره تحکیم نهاد خانواده، لازم است این بعد از ابعاد تأثیرگذار در استحکام خانواده و سلامت جامعه موردپشتیبانی و حمایت دولت قرار گیرد. بهنظر میرسد اگر بحث بیمهای برای خدمات روانشناسی و مشاوره فعال شود، ناخودآگاه زوجها و خانوادهها پیش از بروز آسیبهای جبرانناپذیری نظیر طلاقهای پنهان و آشکار، به فکر درمان مشکلات خود افتاده و اینگونه میتوان برای اجرایی شدن بند ۸ سیاستهای کلی تامین اجتماعی که اختصاص به «تحکیم خانواده و فرزندآوری» دارد، قدم مثبتی برداشت.
چرا در این آمار آن دسته که یک تا ۵ سال از شروع زندگی مشترکشان گذشته، در صدر آمار طلاق قرار گرفتهاند؟ ساناز فلاحزاده، روانشناس، معتقد است: «سالهای ابتدایی ازدواج نیازمند توان مواجهه و مقابله با امور زیادی است. ازدواج میان انسانها، تنها پیوند میان دو فرد نیست، بلکه پیوند میان دو خانواده، دو فرهنگ و عقیده، دو جایگاه اجتماعی و اقتصادی نیز محسوب میشود. هر چه تفاوت میان این ابعاد بیشتر و آشکارتر باشد، احتمال توانایی کنار آمدن افراد (خصوصا هنگامی که آموزشهای کافی درباره سواد رابطه به آنها داده نشده باشد)، کمتر و نامحتملتر خواهد بود.»
از سوی دیگر باید به این نکته توجه کرد که طبق دیدگاه عقلانی-هیجانی، باورهای مرکزی افراد، جزو ارکان اصلی شخصیت و رفتار آنهاست که بهوجود فرد قوام و دوام میبخشد.
این روانشناس میگوید: «در سالهای ابتدایی ازدواج به دلایل مختلفی که ذکر شد، باورهای فرد بهطور مداوم در معرض تعدی و آسیب قرار میگیرد و (جدای از درست و غلط بودن یا یادگیرانه بودن) همه تلاش فرد حفظ این باورها و ارزشهاست. همین امر فرد را وادار به مقاومت و حفظ ارزشهایی میکند که تا پیش از آن با آن زیسته. این موضوع میتواند یکی از دلایل طلاق زود هنگام باشد.»
در واقع از نظر او در سالهای ابتدایی ازدواج، صیانت از ذات منجر به جنگ و نهایتا جدایی خواهد شد. همچنین میتوان به این نکته توجه کرد که در چند دهه اخیر با توجه به پیشرفت در فناوری اطلاعات و فراگیر شدن شیوههای آموزشی، همچنین غیاب متولی مناسبی برای چگونگی آموزشها باعث شده آموزشهای غلط به والدین داده شود و منجر به پرورش افراد در ظاهر بالغی باشد که صفاتی، چون خودشیفتگی و نمایشگری تا حد اختلال درگیرشان کرده است.
بهگونهای که همین امر میتواند یکی از دلایل افزایش نرخ طلاق در ازدواجهای جدید و با سن کمتر از ۵ سال باشد. به قول معروف فرد دیگر طاقت ندارد کسی به او بگوید بالای چشمش ابرو است!
فلاحزاده با بسط این موضوع به صفت دیگری اشاره میکند که بعضی والدین و فرزندان آنها با افتخار از آن یاد میکنند، و از دلایل شکست زندگی زوجها محسوب میشود؛ وابستگی.
او میگوید: «هنگامی که محبت با وابستگی اشتباه گرفته شود، شکل سلب مسئولیت، دخالت و نهایتا احساس ناتوانی از امور شخصی را به فرد میدهد. والدینی که فرزندان خود را با شیوههای بهاصطلاح نوین که سرشار از محبت کلامی و عملی (بیشک غیرعاقلانه) برای زندگی مشترک آماده میکنند، متأسفانه مسیری غلط برای رسیدن به هدف را برگزیدهاند.
همانها که میگویند فرزندمان نازکتر ازگل نشنیده و سنگینتر از قاشق بلند نکرده! بنابراین با چنین تربیتی انتظار تسلیم، طلاق و بازگشت به زندگی وابسته و اغناکننده نیازهای خودشیفتهوار فرد، آنچنان هم دور از انتظار نخواهد بود.»