"عطا بهرامی"، کارشناس حوزه اقتصادی در گفتگو با فرارو معتقد است: «به نظر من با وجود سفارتخانه های کنونی کشورمان که صرفا کار اداری می کنند، و البته سیستم بازرگانی ضعیف، و یا سازمان توسعه تجارت کشورمان که در مورد دستورکارهای اصلی خود سردرگم است، اساسا توافقاتی که مثلا با کشوری نظیر روسیه حاصل می شود، لزوما به حیطه عمل وارد نمی گردد و عملیاتی نمی شود. با این حال، من نسبت به سفر پوتین به ایران و انعقاد احتمالی توافقات اقتصادی میان ایران و روسیه، با دیده مثبت مینگرم.»
فرارو-به تازگی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی کشورمان "محمد رضا پورابراهیمی" در موضعگیری، از سفر هفته آتی "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه به ایران خبر داده است. سفری که به گفته پورابراهیمی با دستورکار اصلی و مهمِ توسعه روابط اقتصادی میان تهران و مسکو انجام می شود. وی به طور خاص به این نکته نیز اشاره کرده که روس ها بیش از هر زمان دیگری نسبت به توسعه روابط اقتصادی با ایران جدیت دارند.
اهمیت دستورکارهای اقتصادی در جریان سفر پوتین به تهران از آنجا معلوم می شود که تنها چند روز قبل، "علی صالح آبادی" رئیس کل بانک مرکزی ایران نیز در سفر به روسیه، به انجام رایزنی های گسترده با همتای روسی خود و دیگر مقام های مرتبط این کشور پرداخته بود و به طور خاص دو طرف در جریان این سفر، جدای از توسعه روابط پولی و بانکی، بر ضرورت جایگزین کردن ارزهای ملی خود یعنی روبل و ریال به جای دلار و یورو در روابط دوجانبه، تاکید داشتند.
از چشم اندازی کلی اینطور به نظر می رسد که به تدریج و با عمیق تر شدنِ شکاف میان جبهه شرق و غرب جهان همزمان با آغاز جنگ اوکراین، ایران و روسیه عزم جدی تری را جهت توسعه روابط اقتصادی و مقابله با فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب علیه یکدیگر پیدا کرده اند. با این همه، ناظران و و تحلیلگران در مورد نتیجه بخش بودن سفرِ پوتین به ایران به ویژه در بُعد اقتصادی و اینکه این سفر پس از رایزنی های اقتصادی گسترده دو طرف، به نتایح عینی و ملموسی برسد، شک و تردیدهای فراوانی را ابراز می کنند.
افرادی که در این رابطه بدبین هستند، معتقدند که این نخستین باری نیست که ایران و روسیه نسبت به توسعه روابط اقتصادی با یکدیگر ابراز تمایل می کنند. با این حال، حداقل در مساله سطح و حجم مراودات اقتصادی، هنوز نمی توان اوج گیری قابل ملاحظه ای را در روابط اقتصادی دو کشور مشاهده کرد و اینطور به نظر می رسد که موانع در این زمینه کم نیستند.
با این حال، درجبهه مقابل، طیف دیگری که نسبت به توسعه روابط اقتصادیِ دو کشور خوش بین هستند بر این باورند که در شرایط کنونی نظام بین الملل که صف بندی های سیاسی و ایدئولوژیک عمیق تر شده، امکان و ظرفیت های تحکیم و توسعه روابط اقتصادی تهران و مسکو نیز افزایش زیادی را از خود نشان می دهد.
از این رو، فرارو در گفتگو با "عطا بهرامی"، اقتصاددان و استاد دانشگاه، به بررسی این سوال بنیادین پرداخته که آیا سفر پوتین به تهران نقطه عطفِ اوج گیری روابط اقتصادی ایران و روسیه خواهد بود؟
مشروح گفتگو با عطا بهرامی در این رابطه را در ادامه مطالعه فرمایید.
همانطور که می دانید "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه هفته آتی به تهران سفر خواهد کرد. سفری که به نقل از منابع آگاه با محوریت توسعه روابط اقتصادی با ایران انجام می شود. پیش از این سفر نیز شاهد سفر رئیس کل بانک مرکزی کشورمان به روسیه و انعقاد برخی توافقات با طرف روسی بودیم. به طور کلی اینطور به نظر میرسد که در شرایط فعلی، روس ها تمایلی زیادی جهت توسعه روابط اقتصادی با ایران بویژه در بحبوحه جنگ اوکراین و تشدید شکاف های ایدئولوژیک و سیاسی در عرصه بین المللی دارند. به نظر شما با در نظر گرفتن این شرایط، آیا سفر پوتین به تهران می توان نقطه عطفی در اوجگیری روابط اقتصادی ایران و روسیه باشد؟
جهت پاسخ به پرسش شما ابتدا باید نگاهی کلی به اقتصادهای ایران و روسیه از چشم انداز محصولات و ظرفیتهای تولیدی آن ها بیندازیم. روسیه تامین کننده بزرگ گندم و نهاده های دامی است. این دو محصول همواره در زمره نیازهای اساسی کشورمان بوده اند که در تامین آن ها بعضا با چالش هایی نیز رو به رو بوده ایم. در این راستا، روس ها همچنین با ایران در مورد کِشت فراسرزمینی نیز رایزنی هایی داشته اند و به طور خاص از در اختیار قرار دادنِ 100 هزار هکتار به کشورمان در این چهارچوب خبر داده اند.
جدای از این ها روسیه تاکید داشته که ایران را در اولویتِ فروش محصولاتی نظیر گندم و نهاده های دامی نیز قرار می دهد و عملا در برهه زمانی کنونی نیز چنین می کنند. از طرفی باید توجه داشت که روسیه نیاز قابل ملاحظه ای را به مواد غذایی دارد. زیرا اساسا آب و هوای این کشور به گونه ای است که در آن هر چیزی کشت نمی شود و به عمل نمی آید. در نقطه مقابل، ایران آب و هوای خوبی دارد و در آن میوه جات و صیفی جات به خوبی به عمل می آیند. این مسائل در کنار هم به این معنا هستند که ایران و روسیه از ظرفیت های تهاترِ قابل ملاحظه و مناسبی برخوردار هستند.
در همین راستا، ایران منابع نفت و گاز فراوانی دارد که از مشکل فقدان سرمایه گذاری کافی و همچنین فناوری رنج می برند. این در حالی که شرکت "گاز پروم" روسیه عملا یک غول انرژی است و ظرفیت های فراوانی را نیز جهت همکاری با ایران دارد. روس ها تاکنون بارها به ایران آمده اند اما متاسفانه بی رغبتی عجیبی در میان برخی مسوولان ما جهت همکاری با روسیه وجود داشته است.
این مساله حتی در دولت جدید کشورمان نیز قابل ملاحظه است و دیدیم که هیاتی از روسیه در سطح وزیر به ایران آمدند اما استقبال چندانی از آن ها انجام نشد و باعث دلخوری هیات روسی نیز شد. از سوی دیگر، بحث ترانسفر و ترانزیت نیز از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار است. ایران از جایگاه ترانزیتی بسیار مهم و راهبردی برخوردار است و برای روسیه هم فرصت سوآپ گازی و هم انتقال کالا از بندر چابهار را فراهم می سازد. از این رو، ایران فرصت های ترانزیتی قابل ملاحظه ای را نیز برای روسیه فراهم می سازد.
جدای از این ها، ایران کالاهای صنعتی خوبی را نیز تولید می کند. به عنوان مثال لوازم خانگی خوبی را تولید میکند و حدی از استانداردها را در این تولیدات خود نیز رعایت می کند و در خودرو سازی و قطعه سازی نیز نسبت به روس ها وضعیت بهتری دارد(کما اینکه آن ها در مدت اخیر و همزمان با خروج شرکت های غربی از خاک روسیه، از ایران درخواست هایی را نیز در این حوزه داشته اند). از این رو، اقتصادهای ایران و روسیه بر خلاف آنچه که به ظاهر به نظر می رسد، چندان رقیب یکدیگر نیستند و بخش مکملِ اقتصادهایشان نیز پُررنگ است. ایران با یک کشور که ساختار و بافت اقتصادی شبیه به خودِ آن را دارد، شاید نتواند چندان خوب کار کند. ولی ایران و روسیه به واسطه اینکه اقتصادهایشان ظرفیت های مکمل دارند، می توانند منافع قابل ملاحظه ای را کسب کنند. از این رو، فرصت های همکاری زیادی میان دو طرف وجود دارد.
پیش از این نیز بارها صحبت از توسعه قابل توجه مراودات اقتصادی ایران و روسیه و عزم جدی دو طرف در این رابطه شده بود. با این حال، ما در سال های اخیر تحول قابل ملاحظه ای را در این رابطه مشاهده نکرده ایم. به نظر شما اکنون چه چیزی تغییر کرده که در نوع خود بتواند ناظران و تحلیلگران را نسبت به دستاوردهای اقتصادی سفر پوتین به تهران و به طور کلی توسعه روابط اقتصادی دو طرف در برهه زمانی کنونی امیدوار کند؟
از طرفِ روس ها همواره استقبال جهت توسعه روابط اقتصادی با ایران وجود داشته است. از این رو، مشکل اساسی این بوده که سیاست خارجی کشور ما ثبات نداشته است. منظور من در این چهارچوب، اشاره به شعار و حرف نیست، من از سیاست های اِعمالی کشورمان سخن می گویم. کافی است به این نکته توجه کنیم که ما بیش از 40 سفارتخانه در اروپا داریم.
این در حالی است که کلِ مراوات اقتصادی ما با قاره اروپا، دو میلیارد دلار هم نمیشود. به مدت یک و نیم سال و در اوج تحریم هایی که ترامپ پس از خارج کردن آمریکا از برجام علیه کشورمان برقرار ساخت، ما در چین سفارتخانه نداشتیم. این در حالی است که در آن برهه زمانی تنها روزنه خارجی اقتصاد ما چین بود و آن ها همان کشوری بودند که کف فروشِ نفت ما یعنی 180 هزار بشکه در روز را در قالب قراردادهایی که قبل از دولت "حسن روحانی" بسته شده بود، خریداری می کردند.
روس ها و چینی ها می گویند که ایرانی ها غرب زده هستند و نگاه به غرب دارند. با این حال، منافع آن ها در اردوگاه شرق تعریف می شود. این موضوع را آن ها بارها در متون علمی و رسانه ای خود مورد اشاره قرار داده اند. با این حال، به این دلیل که زبان های چینی و روسی، در کشورمان چندان رواج ندارد، کسی هم به آن ها توجهی نمی کند. در این راستا، آن ها ظرفیت های قابل ملاحظه ای داشته اند اما به طور خاص پس از انعقاد برجام(2015)، ایران بار دیگر به سراغ شرکت های مطرح غربی رفت. مثلا ما سراغ "توتال" رفتیم و اطلاعات فنی میدان گازی پارس جنوبی را در اختیار آن ها قرار دادیم و متاسفانه آن ها نیز این اطلاعات را در اختیار قطری ها قرار دادند. موضوعی که نمودی عینی از خیانت در امانت است.
در عین حال ما چینی ها را از پروژه های نفت و گازمان بیرون کردیم و روس ها را هم که، هرگز به نحوی جدی وارد بازی نکرده ایم. حتی در ماجرای معروف نیروگاه بوشهر نیز روایت های زیادی دال بر این مساله وجود دارد که از طرف ایران سنگ اندازی شد. در این راستا، سفارتخانه ها نیز این مسائل را رصد می کنند. از این رو، اساسا روند تاریخی نشان می دهد که ما رغبتی جهت توسعه روابط با روس ها نشان نداده ایم. ما فکر می کردیم که در عمل می توانیم با غرب همکاری کنیم و همین فضای کلی بوده که تا اکنون بر فضای ذهنیِ نخبگان سیاسی و اقتصادی کشورمان حاکم بوده است. البته که طیف قابل توجهی از نخبگان ما نیز نوعی گرایش به غرب را در ذهن دارند.
از این ر و به صورت کلی عدم رغبت جهت توسعه روابط دوجانبه(میان ایران و روسیه)، بیشتر از جانب ایران بوده است. حتی در این رابطه جالب است که "ویتالی چورتکین" دیپلمات برجسته روسی زمانی در موضع گیری گفته بود که "سفیر ایران در روسیه به زبانِ انگلیسی صحبت می کند". مساله ای که نمودی عینی از ذهنیت غربی این افراد است. از این رو، به نظر من هنوز هم جهت گیریِ سیاست های اِعمالی ما به سمت غرب است. این بدان معناست که ما در کشورهای اطراف خود (که ایران جز پُرهمسایه ترین کشورهای جهان است)، 40 سفارتخانه نداریم اما در اروپایی که کمترین مراودات تجاری را با آن داریم، بیش از 40 سفارتخانه فعال داریم. عجیب است که در دانمارک سفارتخانه و سفیر داریم اما مثلا در سوریه و پاکستان، رایزن اقتصادی نداریم. این ها ضعفهای ما هستند و الا رغبت از سوی دیگر طرف ها نظیر روسیه جهت توسعه روابط با ایران وجود داشته است.
با این همه به دلیل اینکه اکنون ما عملا از غرب ناامید شده ایم و هرکاری جهت برقراری و عادی سازی روابطمان با آنها انجام داده ایم و این مساله محقق نشده، به تدریج روندهای شرقی را در سیاست خارجی و اقتصادی خود برجسته کرده ایم. البته که هنوز هم از غرب ناامید نیستیم. نمود عینی این موضوع نیز این است که ایران هنوز هم در مذاکرات خود با چین و روسیه به ویژه در ابعاد اقتصادی و سیاسی، جدیت نشان نمی دهد.
این در حالی است که روس ها راهِ ما را در اوراسیا باز کرده اند و عملا موجب جهش تجارت خارجی ما دراین حوزه شده اند. اکنون نیز کشورهای این منطقه به شدت روی خوش به ایران نشان می دهند با این حال اینکه ایران تا چه حد آمادگی و امکانات بهره گیری از این فرصت ها را داشته باشد، مساله ای داخلی است و نباید آن را مثلا به مثابه مشکل روس ها در نظر گرفت. از این رو، اینکه گرایش به شرق در کشور ما تقویت شده به نظر من تا حد زیادی معلولِ ناامیدی ما از غرب است و الا کشورهای شرقی نظیر روسیه، از مدت ها قبل رغبتی جدی جهت توسعه روابط با تهران داشته اند.
با در نظر گرفتن تمام آنچه گفته شد، آیا به نظر شما کفه خوشبینی نسبت به نتایج اقتصادیِ سفر پوتین به تهران سنگینی می کند یا کفه بدبینی؟
من چند موضوع را مورد اشاره قرار می دهم تا جوابم به این سوال شما ماهیتی فنی تر داشته باشد. در سطح راهبردی و کلانِ تصمیم گیری نظام سیاسی کشورمان به نظر من این موضوع به وضوح تعریف شده که با غرب کاری نداریم و باید با شرق کار کنیم. ولی نَه بوروکراسی ما اینقدر چابک است که این دستورکار و سیاست را تبدیل به مهارت و دستاورد کند(زیرا اساسا این بوروکراسی و افراد فعال در آن توان محدودی دارند) و نَه کارگزاران دستگاه بوروکراسیِ ایران، چندان با روسیه و چین همراه و هماهنگ هستند.
دلیل اصلی این موضوع نیز این است که آن ها نَه در روسیه و نَه در چین تحصیل نکرده اند. در واقع، اغلب آن ها اگر در خارج درس خوانده باشند، در کشورهای غربی تحصیل کرده اند. از این رو، شرق چندان از جایگاه روشنی در ذهنیت آن ها در عرصه حکمروایی برخوردار نیست. نکته بعدی مساله شرکت های ما هستند. ما متاسفانه با مشکل شرکت های بزرگ در کشورمان دست و پنحه نرم می کنیم و شمار معدودی از آن ها را در اختیار داریم.
تجارت خارجی جای شرکت های کوچک و یا مدیر عاملی که دنبال هتل ارزان باشد نیست. این یک واقعیت است. شرکت های بزرگ آماده سرمایه گذاری هستند. مثلا یک شرکت ایرانی خود را آماده سرمایه گذاری جهت تاسیس فروشگاه های زنجیره ای در روسیه و حتی عرصه های تولیدی در این کشور می کند. ما نَه تنها این ظرفیت را نداریم بلکه تجربه کافی نیز در این حوزه نداریم.
به نظر من مخصوصا با وجود سفارتخانه های کنونی کشورمان که صرفا کار اداری می کنند، و البته سیستم بازرگانی ضعیف و با سازمان توسعه تجارت کشورمان که در دستورکارهای اصلی خود سردرگم است، اساسا توافقاتی که با کشوری نظیر روسیه حاصل می شود، لزوما به حیطه عمل وارد نمی شود. با این حال، من نسبت به سفر پوتین به ایران و توافقات اقتصادی احتمالی میان ایران و روسیه، با دیده مثبت می نگرم.