در میان هجوم نابهنگام سیلاب در تفرجگاه سلطان شهباز، اتفاقهای ناب و دیدنی هم رخ داد که با یادآوری آن تلخی حادثه کمرنگ میشود؛ مثل دو موتورسوار که با اطلاعرسانی به موقع خود، جان افراد بسیاری را در بحبوبه سیل نجات دادند.
به گزارش فارس، حادثه غیرمترقبه که رخ میدهد اولین کاری که به ذهن آدم میرسد این است که جان خود و عزیزانش را از مهلکه نجات دهد.
اما در این بین هستند کسانی که برای جان دیگران خود را فراموش میکنند؛ دل به آب و آتش میزنند تا شاید جان یک نفر را نجات دهند؛ همین چند روز پیش بود که جوان بلوچ در ماجرای سیل سراوان به سیلاب زد و جان دو کودک را نجات داد.
جمعهای که گذشت گرمای هوای شیراز شماری از مردم را به منطقه خوش آب و هوای رودبال کشانده بود تا هم از گرمای شدید به خنکی هوای منطقه پناه ببرند هم از طبیعت منطقه بهرهمند شوند؛ بارشهای موسمی در بالادست منطقه، اما لحظات سختی را برای مردم رقم میزد؛ آب در مسیر رودخانهای میافتد که گرمای تابستان و بارشهای کم باران آب آن را به اندازهای کم کرده که مردم با ماشین وارد آن شدهاند و بچهها داخل آب کم عمق در حال آب تنی هستند.
آب روی آب میریزد و رود نحیف در چشم به هم زدنی به رودخانهای خروشان بدل میشود که هر چیزی در سر راهش را میبلعد و با خود میبرد؛ کافیست یکبار سیلهای این وقت از سال در استانهای جنوبی و شرقی کشور را از نزدیک دیده باشی و صدای خروش آن را شنیده باشی تا بدانی سیل شاید فرصت هیچ کاری را به قربانیان خود نمیدهد.
در جریان سیل روز جمعه شهرستان استهبان نیز پردهای دیگر از این شجاعت و فداکاری جوانان این دیار رونمایی شد؛ تصاویر ۲ موتور سوار در شبکههای اجتماعی دست به دست شد که زیر آن نوشته شده بود: این دو جوان موتورسوار جان مردم را در سیل شیراز نجان دادند.
با هر سختی که شده این دو جوان را پیدا کردیم و با آنها به گفتگو نشستیم.
یکی از این ناجیان، جوانی است اهل روستای باغشاد در مجاورت امامزاده سلطان شهباز. کارگر مزرعه پرورش ماهی در بالادست رودخانه رودبال است که به طور اتفاقی لحظه وقوع سیل را مشاهده کرده و به مردم که برای تفریح و تفرج به آن منطقه مراجعه کرده بودند، اطلاع میدهد.
رضا علیپور میگوید: کارگر مزرعه پرورش ماهی هستم که در روز حادثه به طور اتفاقی از پشت بام مزرعه، متوجه سرعت سیلاب در مسیر رودخانه شدم و با توجه به شناختی که از منطقه داشتم و میدانستم تعداد زیادی از افراد آن هم در روز تعطیل در این منطقه به تفریح میپردازند، به سرعت با موتورسیکلت به سمت جاده حرکت کردم.
این جوان فداکار با بیان اینکه خواست خدا بود که از وقوع سیل مطلع شوم و بقیه را نجات دهم، ادامه میدهد: پس از آن، مسیر یک کیلومتری را طی کردم و در مسیر به اهالی و عابران اطلاع میدادم؛ ابتدا به باغ برادران امید رفتم و آنها را مطلع کردم و هر سه برادر یعنی نادر، ناصر و امیرحسین امید حرکت کرده و به سایر اهالی نیز اطلاع دادند.
رضا میگوید: پس از طی بخشی از مسیر به امامزاده سلطان شهباز و تفرجگاه طبیعی اطراف آن رسیدم که حدود ۵۰ خودرو فقط در بستر رود پارک شده بودند و تعداد بیشتری نیز در اطراف رودخانه بودند.
او اضافه میکند: در مسیر به هر وسیلهای که بود مردم را مطلع کردم، اما، چون هوا آفتابی بود عدهای از مردم باور نمیکردند و این هشدار را شوخی تلقی نمودند، به طوری که ناچار شدم علاوه بر فریاد زدن مداوم، با پرتاب سنگ به سمت زمین و ایجاد سر و صدا، افراد بیشتری را از خطر مطلع کنم.
این جوان استهبانی با تاکید بر اینکه اگر همه حاضرین، خطر را باور میکردند تعداد تلفات کمتر میشد، میافزاید: افرادی که خطر را باور کردند، سریع بستر رودخانه را ترک کرده و ماشین خود را جابجا نمودند.
رضا خاطرنشان میکند: صاحب مزرعه نیز همزمان با حرکت من، با پلیس تماس گرفت و وقوع حادثه را به آنها اطلاع داد.
حمید فاطمینیا، موتورسوار دیگری است که قبل از وقوع سیل به مردم هشدار داد، البته این جوان فداکار که اقدام به موقع او، جان افراد بسیاری را نجات بخشید، حاضر به مصاحبه نشد و گفت: این کار را برای رضای خدا انجام دادم و به دنبال مطرح شدن آن نیستم.