مرد جوان گفت: آقای قاضی حتی همسایهها هم میدانند که همسرم (مهتاب) وسواس دارد. من حتی اجازه ندارم به کنترل تلویزیون دست بزنم همش میگه برو دستت را بشور، خودش آنقدر دست و پایش را شسته، مدام استخوانهایش درد میکند. در این سن این طوری رفتار میکند وای به حال چند سال دیگر. من میخواهم جدا شوم تا حداقل اعصابم راحت باشد.
رفتارهای عجیب دختر جوان توجه حاضران در دادگاه را به خود جلب کرده بود، مدام با اسپری الکل محیط اطراف و دستان خود را ضد عفونی میکرد. دقایقی که گذشت، ناگهان صدای هق هق گریهاش فضا را پر کرد. شوهرش که کنارش ایستاده بود، با ناراحتی توأم با دلسوزی به او نگاه میکرد.
به گزارش ایران، دقایقی بعد مدیر دفتر قاضی شعبه ۲۲ دادگاه خانواده از اتاق بیرون آمد و با صدای بلند گفت مراجعه کننده ساعت ۹ اعلام حضور کند.
زوج جوان وارد اتاق قاضی شدند. دختر جوان به اسم مهتاب به محض ورود به اتاق قاضی دوباره شروع کرد به اسپری کردن الکل روی صندلی و اطراف خود و به قدری با حساسیت این کار را میکرد که ناگهان قاضی گفت دخترم چیکار میکنی اینجا به اندازه کافی تمیز است نیاز به این کارها نیست..؟!
در همین لحظه همسرش گفت: حاج آقا میبینید همسرم وسواس دارد تمام مشکل ما سر همین موضوع است؛ من دیگه خسته شدم و نمیدانم چکار کنم.
قاضی رو به مهتاب کرد و گفت: دخترم علت این کارها چیست؟
مهتاب گفت: من کار عجیبی نمیکنم فقط از کثیفی و بیماری رنج میبرم. من بیمار نیستم فقط دلم میخواهد همه جا تمیز باشد.
شوهرش در جواب گفت: تو بیمار هستی عزیزم، باید خودت را درمان کنی. هر روز در و دیوار خانه را میشوری، وقتی من از سر کار برمی گردم مجبورم میکنی اول به حمام بروم و تمام لباسهایم را میشوری. تمام وسایل زندگیمان از بس شسته شده، خراب و پوسیده شده است. جناب قاضی من دلم برای خودش میسوزد، چون از این بیماری رنج میبرد و عذاب میکشد. هر چه میگویم برویم دکتر تا درمان شوی، قبول نمیکند، حالا میخواهم جدا بشوم، چون واقعاً خسته شدم.
قاضی چند دقیقهای سکوت کرد و پس از آن گفت: دخترم علت اینکه به دکتر مراجعه نمیکنی، چیست؟
مهتاب گفت: من هرگز به دکتر نمیروم مگر من بیمار هستم؟ جناب قاضی! اگر من بروم دکتر، این آقا و خانوادهش میگویند من بیمار روانی هستم. من مشکلی ندارم، این آقا مشکل دارد بهداشت را رعایت نمیکند و وقتی من به این موضوع اهمیت میدهم، میگوید تو وسواسی هستی.
مرد جوان گفت: آقای قاضی حتی همسایهها هم میدانند که او وسواس دارد. من حتی اجازه ندارم به کنترل تلویزیون دست بزنم همش میگه برو دستت را بشور، خودش آنقدر دست و پایش را شسته، مدام استخوانهایش درد میکند. در این سن این طوری رفتار میکند وای به حال چند سال دیگر. من میخواهم جدا شوم تا حداقل اعصابم راحت باشد.
قاضی دادگاه که عمق فاجعه و مشکل این زوج جوان ۲۵ ساله را متوجه شده بود، به آنها گفت: شما الان دچار یک لجبازی کودکانه شدهاید به این زودیها حکم طلاق را صادر نمیکنم. ابتدا باید دو ماه به واحد مشاوره بروید اگر مشکلتان حل نشد، آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حوزه خانواده؛ متأسفانه این روزها لجبازی کردن، خودخواه بودن و عدم درک متقابل بین زوجین جوان سبب شده سر مسائل جزئی در زندگی مشترک به مشکل برخورد کنند و سریعاً به فکر طلاق بیفتند.
خیلی از زوجهای جوان اوایل آشنایی به مسائل جزئی توجه نمیکنند و همین که به همدیگر علاقهمند میشوند فکر میکنند بقیه مسائل دیگر اصلاً اهمیتی ندارد، در صورتی که این یک تصور اشتباه است و زوجهای جوان باید بدانند و آگاه باشند که قبل از ازدواج در دوران آشنایی باید راجع به تمام مسائل کوچک و بزرگ صحبت کنند و به نتیجه مناسب و مطلوب برسند بعد وارد یک زندگی مشترک شوند.
مشاهده میکنید که در این پرونده اگر مهتاب دست از لجبازیهای کودکانه خود بردارد و به دکتر برود و از طرف دیگر همسرش هم به او توجه کند و حامی او بشود، بی شک میتواند احساس آرامش و امنیت خاطر را در مهتاب به وجود بیاورد تا او هم بتواند با این مسأله کنار بیاید.