فاطمه آبیار، حقوقدان و پژوهشگر حوزه کودک و زن گفت: اینگونه تاکشوها شبیه به یک دورهمی عادی است که معمولا میزبان هنرمندان میشود و به زندگی روزمره این افراد میپردازد؛ مثل همان پرسش نخنما شده «تا به حال عاشق شدی؟». این گونه پرسشها ضرر یا نفعی ندارند و نقدی بر فرد یا ساختار خاصی وارد نمیکند. این نوع از تاکشوها که میتوان برنامه «مهمونی» یا «دورهمی» را در آن جای داد، به دلیل فشارها و ممیزیهای رو به افزون، راحتتر و کمهزینهترین ساختار برای ساخت برنامه محسوب میشود.
تاکشوها در سراسر دنیا جزو برنامههای پرطرفدار شبکههای تلویزیونی محسوب میشوند. از تاکشوهای معروف دنیا مثل گفتگوهای «لری کینگ» که از سال ۱۹۸۵ تا ۲۰۱۰ پخش میشد یا تاکشوی «اپرا» که از برنامههای پرطرفدار به شمار میآمد گرفته تا گفتگوهای چالشی و جنجال برانگیز تلویزیون خودمان که عموما برنامههای پرمخاطبی هم بودند.
به گزارش ایسنا، در دهه ۸۰ ساخت تاکشوهایی با قالب «هارد تاک» در تلویزیون کشورمان رونق گرفت که موفقیت خود را مدیون شجاعت مدیران وقت و البته برنامه سازانشان بود، اما به مرور این گفتگوهای به اصطلاح سخت و چالشی جای خود را به گفتگوهایی نرم از جنس برنامههای معمول این روزها داد که صرفا به معرفی یک سلبریتی یا چهره موفق اجتماعی با سوالات سطحی محدود میشود و تعدد ساخت نمونههای مشابه هم مدتی است که حتی انتقادبرانگیز شده است.
حضور عروسک در مجموعههای گفتگو محور نکته دیگری است که قابل بحث است. این عروسکها چنانچه ملموس و قابل اعتماد خلق شوند، بیش از هر مجری کارآمدی تاثیرگذاری و مخاطب دارند.
فاطمه آبیار، حقوقدان و پژوهشگر حوزه کودک و زن در گفتوگویی با یادآوری تاکشوهای موفق صداوسیما، در این زمینه اظهار کرد: به صورت کلی تاکشوهای داخلی با «صندلی داغ» داریوش کاردان، اوایل دهه ۸۰ آغاز شد که بیشتر چالشی بود. برنامه «کوله پشتی» فرزاد حسنی نیز از همین جنس محسوب میشد؛ خصوصا برنامه او با سردار رادان که آن روزها بسیار مورد توجه قرار گرفت. تاکشوهای سهگانه رضا رشیدپور «شب شیشهای»، «عبور شیشهای» و «دید در شب» نیز از این دست برنامهها به حساب میآمد. این دسته از تاکشوها بیشتر میزبان هنرمندان و سیاستمداران بودند و رویکرد انتقادی و فرهنگی داشتند.
او افزود: دسته دیگری از تاکشوها که رونق گرفتند، تاکشوهایی مثل «ماه عسل» احسان علیخانی بود که میزبان مردم عادی میشد و بیشتر به بیان قصههای هیجانانگیز و قهرمانی افراد عادی میگذشت.
نمایی از برنامه شب شیشهای
او با اشاره به یکی دیگر از این دسته تاکشوها که آرام آرام رونق گرفت، گفت: اینگونه تاکشوها شبیه به یک دورهمی عادی است که معمولا میزبان هنرمندان میشود و به زندگی روزمره این افراد میپردازد؛ مثل همان پرسش نخنما شده «تا به حال عاشق شدی؟»؛ این گونه پرسشها ضرر یا نفعی ندارند و نقدی بر فرد یا ساختار خاصی وارد نمیکند. این نوع از تاکشوها که میتوان برنامه «مهمونی» یا «دورهمی» را در آن جای داد، به دلیل فشارها و ممیزیهای رو به افزون، راحتتر و کمهزینهترین ساختار برای ساخت برنامه محسوب میشود.
آبیار به کارکردهای این مدل از تاکشوها اشاره کرد و افزود: یکی از این کارکردها، پر کردن زمان توسط برنامهساز است. دوم اینکه به دلیل چالشی نبودن و فقدان محتوای تاملبرانگیز با خطر تعطیلی و لغو مجوز پخش روبهرو نمیشود. سومین مشخصه مربوط به هزینه است؛ هزینه ساخت این دست برنامهها به مراتب کمتر از سایر برنامهها است؛ دو صندلی وجود دارد و یک مهمان. همچنین ساخت این مدل تاکشو سختی زیادی ندارد.
او ادامه داد: یکی دیگر از کارکردهای مهم این برنامهها مربوط به شرکتهای تبلیغاتی است. این شرکتها، هنرمندان را در تاکشوها مطرح میکنند و سپس برای فروش محصولاتشان از همان افراد استفاده میکنند. به عنوان مثال نیکبخت واحدی که یک ورزشکار فراموش شده بود بعد از حضور در این برنامهها در تبلیغات مختلف در قالب هنرپیشه تبلیغاتی دیده شد.
این پژوهشگر با بیان این که شخصیتهایی که مهمان این تاکشوها هستند، گزینشی انتخاب میشوند، گفت: این شخصیتها در تمام این برنامههای مشابه تکرار میشوند و این باعث به وجود آمدن یک مونوپلی در حد تعداد محدودی از هنرمندان میشود.
برنامه دورهمی
فاطمه آبیار در بخش دیگر این گفتگو نخست به دلایل محبوبیت عروسکها اشاره کرد و سپس درباره تاک شوهای عروسک محور سخن گفت.
او در ابتدا ماجرا را اینگونه بیان کرد: به نظر میرسد هر چه عروسکی قابل لمستر باشد و مخاطب بتواند خودش را در آن پیدا کند، عروسک محبوبتر خواهد شد. عروسکی که قابل اعتماد باشد، ماندگار خواهد شد. برای مثال عروسک «جنابخان» با صداپیشگی محمد بحرانی عروسک قابل لمسی به حساب میآید که با زبان و فرهنگ مخاطب آشناست. تسلط عروسک به موسیقی نواحی مختلف و گویشهای استانهای کشورمان به ویژه استان خوزستان، باعث محبوبیت آن شده است. همچنین ترسیم دردهای اجتماعی و واکنش نشان دادن به مسائل اجتماعی، چون بیکاری، ریزگرد و ... باعث ماندگار شدن عروسک میشود.
او افزود: شخصیت «کلاهقرمزی» با صداپیشگی حمید جبلی به دلیل شخصیت اخلاقی و عاطفی کلاهقرمزی برای مخاطب قابل اعتماد و ماندگار میشود. «پنگول» با صداپیشگی هومن حاجعبداللهی با درک درست و به جای اجتماعی در آموزش و جامعهپذیری مخاطب کودک تاثیرگذار میشود.
آبیار کمی به عقبتر رفت و افزود: در «مدرسه موشها» با عروسکهای خوش ساخت و قابل تطبیق با افراد دور مواجه میشویم که برآمده از هنر دست عادل بزدوده و کارگردانی مرضیه برومند هستند و مخاطب بعد از گذشت این سالها با این عروسکها احساس نزدیکی و همدلی میکند یا شخصیتی مثل «زیزی گولو» به دلیل این که نیروی خیالورزی را در کودک اقناع میکند، ماندگار میشود.
این پژوهشگر به وجه مشترک محبوبیت بین عروسکها اشاره کرد و گفت: هر کدام از این عروسکها دلیلی خاص برای ماندگاری دارند و وجه مشترک همه عروسکهایی که به نوعی ماندگار شدند، قابل لمس بودن و مورد اعتماد بودن عروسک است؛ البته در ایجاد محبوبیت یک عروسک، زمان ظهور آنها و شرایط اجتماعی آن دوره بدون تاثیر نیست. مثلا «کلاهقرمزی» زمانی محبوب شد که دوره جنگ تمام شده بود و جامعه به آرامی به سمت بسط الگوهای جدید پیش میرفت.
فاطمه آبیار در ادامه این گفتگو ضمن اشاره به برنامه «مهمونی» به عنوان یک تاکشوی عروسکمحور گفت: این نوع تاکشوها مثل دورهمی، خندوانه و مهمونی برنامههایی صرفا سرگرمکننده هستند. آموزه خاصی ندارند. مخاطب را معمولا به فکر فرو نمیبرند و عمق خاصی از این برنامهها انتظار نمیرود، اما چیزی که به طور خاص «مهمونی» را از سایر تاکشوهای داخلی متمایز میکند و به این برنامه نقد وارد میکند، این است که علاوه بر اینکه تعمقی در آن یافت نمیشود بلکه سطح ذائقه فرهنگی جامعه را فرو میکاهد.
او در ارتباط با شخصیت پردازی عروسکهای برنامه «مهمونی» گفت: شخصیتها غیررئالیستی و کاملا انتزاعی هستند؛ یعنی شخصیتها ما به ازای خارجی روزآمد و مناسب با ساختار جامعه قرن ۲۱ ایران ندارند. برای مثال پرسوناژی مثل «کته» مخاطب را متوجه این موضوع میکند. تمام دغدغه این شخصیت شوهریابی است. شخصیت «کته» هویت اجتماعی دارد و مشغول به کار است، اما به تنها چیزی که فکر میکند شاهزادهای با اسب سفید است. او دائما در حال انطباق مردهای اطرافش با این شاهزاده است و گویی زندگی او تهی از هر بعد دیگری است.
او با اشاره به این که طهماسب تحصیلکرده رشته تئاتر است، افزود: او به یمن زندگی در غرب قطعا با زندگی مدرن و دستاوردهای اجتماعی آشناست و این حجم از فرهنگ زنستیزی تحت لوای شبه طنز در این برنامه عجیب به نظر میرسد.
او در ارتباط با بازتولید نگاه تحقیرآمیز نهادینه شده نسبت به زن گفت: در تفکر برنامهساز چیزی که کوچکترین اهمیتی ندارد نظر و انتخاب زن است و شخصیت «پارمیدا» نمونه بیرونی این تفکر را نشان میدهد. برای مثال در سکانسی که شخصیت سیروس از پارمیدا، دخترعمویش تعریف میکند که دکتر است و پنج زبان میداند، مجری (ایرج طهماسب) در واکنش به مولفههای رشد فکری اجتماعی یک زن به پرسش از دستپخت او بسنده میکند و وقتی جواب سیروس موید آشپزی خوب اوست مورد تایید آقای مجری قرار میگیرد. همچنین سیروس که کارگر ساده تالار است و تحصیلات و اموال خاصی ندارد، اما صرف مرد بودن، او را لایق بهترین زنان میکند.
او ضمن اشاره به اینکه زن در تفکر این طیف در بدن و تامین مایحتاج ضروری مردان خلاصه میشود، بیان کرد: در انتخاب نام شخصیتهای این تاک شو این تفکر نمایان است. «کته» و «قیمه» اسم دو شخصیت زن این برنامه از بین غذاها انتخاب شده است، نه اسمی انسانی و دارای هویت مستقل.
کاراکتر بچه در مهمونی
این وکیل دادگستری، در قسمتی دیگر، به مکالمه «بچه» با همسر فرضیاش در بخشی که کارتی برای رفتن به عروسی به دست آورده اشاره کرد و گفت: با نگاه کردن به این برشها میتوان فهمید که طهماسب بسیار با جامعه جدید ایران فاصله دارد و شناختش در حد همان ۲۰،۳۰ سال پیش متوقف مانده است و از خواستهها و اختلافات خانوادگی نسل جدید اطلاعی ندارد.
او افزود: شخصیت زن جدیدی که در جامعه در حال کنشگری در حوزههای مختلف است با شخصیت زنی که برساختهی برنامه «مهمونی» است فاصله خیلی زیادی دارد.
آبیار به رویکرد این برنامه نسبت به مساله کودک اشاره و بیان کرد: مساله دیگری که در مورد برنامه مهمونی آزاردهنده است، رویکردش نسبت به مساله کودک به ویژه کودک کار است.
او ادامه داد: برنامه برای خانواده ساخته شده است، اما در واقع در برنامه خبری از خانواده وجود ندارد. سوالی که پیش میآید این است که طهماسبی که سالها قبل برای نسل قبل «کلاه قرمزی» را با پرسوناژی اخلاقی، صمیمی و متعهد ساخته، چرا عروسک این نسل را بدون تعهد، پول پرست و خودمحور میسازد؟ شخصیتپردازی این چنینی قرار است چه دستاوردی برای جامعه داشته باشد؟
این پژوهشگر ضمن اشاره به این که یک بحران نباید به عنوان یک امر عادی وانموده شود، گفت: مخاطب برنامه «مهمونی» بزرگسالان و کودکان را شامل میشود. این برنامه میتواند بسیار تاثیرگذار باشد؛ در نتیجه معایب آن هم میتواند بسیار تاثیرگذار و مخرب باشد.
آبیار ادامه داد: متاسفانه برنامه در جهت عادی سازی بحران پیش میرود. کار کودک یک بحران اجتماعی است و امر معمولی نیست. چیزی نیست که ما خیلی راحت آن را به نمایش بگذاریم و به عنوان یک امر عادی و رویه معمول و لازم زندگی جلوه بدهیم. شخصیتهای برنامه هویت اجتماعی مشخصی دارند و اکثرشان به واسطه کار کردن در تالار کنار خانه در برنامه حضور دارند. مگس و پشهای هم هستند که به اقتصای ذاتشان هرجا امکان حضور دارند هرچند که حضور این دو پرسناژ هم بیشتر در حد شوخیهای سطحی، جنسی و زننده است. اما «بچه» در این موقعیت چه میکند؟ نه از کارکنان تالار است و نه از خویشان و اقوام آقای مجری، صرفا کودک کاری است وانهاده شده که نه هویتی دارد، نه موقعیت اجتماعی، نه اصل و نسبی و نه حتی اسمی.
او اعتقاد دارد برنامه مهمونی به این هویت بیهویت رسمیت میدهد و اضافه کرد: از نظر برنامهساز وجود چنین نقشی در جامعه لازم است که حتی با وجود سرپرستی ایرج، این شخصیت همچنان به کار ادامه میدهد.
آبیار در ارتباط با وجه همزیستی این کودک با مجری سوالاتی مطرح کرد که بدین شرح است:
ـ دلیل اخاذی این شخصیت از مهمانان چیست؟ مگر تامین رفاهش با سرپرست نیست؟
ـ سرپرست فقط وظیفه دارد گاهی از به کار بردن الفاظ رکیک جلوگیری کند؟ مگر کار کودک ممنوع نیست؟ مگر تحصیل کودک الزامی نیست؟
او سپس این موارد را بسط فرهنگ ابتذالی دانست که به قیمت پر کردن برنامه انجام میشود.
این پژوهشگر ضمن اشاره به اینکه برنامهساز به دنبال طرح مساله اجتماعی نیست، گفت: «بچه» در این برنامه کالایی برای خنداندن به شمار میرود و ملعبه و ابزاری است که سرنوشتش اهمیتی ندارد. مثل گلی که روی میز قرار دارد و صرفا زیبایی دارد.
این حقوقدان در ارتباط با کودک کار که یکی از معضلات جامعه امروز ماست، اظهار کرد: کودکان کار، کودکانی که فعالان حقوق کودک تلاش میکنند حداقلی از یک زندگی معمول و با آرامش را برایشان فراهم کنند. کودکانی که پیشینهای پر از فقدان، سرخوردگی، سرکوب و خشم را پشت سر گذاشتهاند. کودکانی بیپناه و با پایینترین حد تعهد اجتماعی. کودکانی که برشی از واقعیت لخت زندگی شان در فیلم هنرمندانهی «خورشید» مجیدی دیده میشود، اما در این برنامه با ارائه تصویری سرگرم کننده از کودک کار مشکل به آن عظمت، تلطیف و فراموش میشود.
او افزود: برنامه «مهمونی» مثل اکثر فیلمها و برنامههای نمایش داده شده، نگاه فانتزی بالا به پایینی نسبت به کودک کار دارد و تصویری گذرا از سادگی و معصومیت کودک کار ارائه میکند. موجودی فرشته وار و دارای بعدی ماورایی، نه موجوداتی انسانی که صاحب خشم، حس، حق و تفکراند. طهماسب در قالب فرهنگ نئولیبرالیستی حاکم اقدام میکند و صرفا کالای فرهنگی خودش را به فروش میرساند، بدون این که تعهدی در قبال مسالههای اجتماعی ایران از قبیل فقر، کار کودک، مساله زنان، بحران اخلاق عمومی و خشونت اجتماعی داشته باشد.
برنامه مهمونی
او ضمن بیان این که طهماسب هنرمندان برجستهای را به برنامهاش دعوت میکند، گفت: او ابدا از این موقعیت استفاده نمیکند و صرفا به مهمانان چند پیچ و فرغون نشان میدهد و تعدادشان را میپرسد و نهایتا از آنها تست بازیگری میگیرد که معلوم نیست چه تعهد اجتماعی را با این روش یادآوری میکند.
او در آخر در مقام مقایسه به سریال «کلیله و دمنه» ساخته مرضیه برومند اشاره کرد و گفت: سریالی مثل «کلیله و دمنه» در ژانر مشابه عروسکی، به مسالههای اجتماعی و اقتصادی شهرنشینی جدید واکنش نشان میدهد و در هر قسمت یکی از سویههای اقتصادی و فرهنگی ـ اجتماعی جامعه جدید ایرانی در حال گذار را به نمایش میگذارد و به تصویر میکشد.
عروسکهای کلیله و دمنه