فرارو- «جورجیا ملونی» نخست وزیر احتمالی بعدی ایتالیا خلوص ایدئولوژیک خود را حفظ کرد در حالی که هم پیمانان راستگرای او مصالحه کردند. اکنون او آمده است تا پاداشش را درو کند.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، یک روز پیش از سقوط دولت وحدت ملی به نخست وزیری «ماریو دراگی» جورجیا ملونی از جناح راست افراطی تجمعی را در مرکز رم برگزار کرد. او گفت: «ما برای انتخابات آمادهایم، من آمادهام، برادران ایتالیا آماده است!»
هنگامی که دراگی در تاریخ ۲۱ ژوئیه از سمت نخست وزیری استعفا داد به نظر میرسید که همه احزاب اصلی ایتالیا برای برگزاری کارزار سیاسی اولیه آماده نشده بودند به جز برادران ایتالیا یک حزب راست افراطی تحت رهبری ملونی که تنها حزب مهم سیاسی کشور قلمداد میشود که خارج از دولت ائتلافی گسترده دراگی باقی مانده بود. بر اساس نظرسنجیها این حزب شانس زیادی برای پیروزی در انتخابات آتی ماه آینده دارد که ملونی را به اولین نخست وزیر زن ایتالیا و اولین نخست وزیر از یک حزب پسا فاشیست تبدیل میکند.
رشد ملونی در چندین سال گذشته شبیه یک شهاب سنگ بوده است: درخشان و سریع. در انتخابات سراسری پیشین که در سال ۲۰۱۸ میلادی برگزار شد برادران ایتالیا تنها ۴ درصد آرا را کسب کردند و به عنوان شریک کوچکتر در ائتلاف محافظه کار تحت رهبری «ماتئو سالوینی» از حزب لیگا یک حزب ملی گرای بزرگتر و همراه با حزب میانه روتر «فورزا ایتالیا» (به معنای ایتالیایی پیشین) تحت رهبری «سیلویو برلوسکونی» شرکت کردند. امروز، نظرسنجیها نشان میدهند که برادران ایتالیا محبوبترین حزب در ایتالیا است.
طبق نظرسنجیها ائتلاف متشکل از برادران – لیگا و فورزا ایتالیا شانس خوبی برای کسب آرای کافی به منظور تشکیل یک دولت دست راستی دارند. با این وجود، این بار ملونی دیگر یک شریک جوان نیست: او رهبر است.
در چهار سال گذشته، سیاست ایتالیا مملو از چرخش بوده و پارلمان کنونی از سه دولت ائتلافی کاملا متفاوت بدون برگزاری انتخابات حمایت کرده است. بلافاصله پس از انتخابات سال ۲۰۱۸ میلادی، لیگا راه خود را از فورزا ایتالیا و برادران ایتالیا جدا کرد و با جنبش پنج ستاره دولت ائتلافی تشکیل داد.
آن ائتلاف توسط «جوزپه کونته» وکیل مستقلی که در آن زمان به عنوان چهره نزدیک به جنبش پنج ستاره شناخته میشود رهبری شد (او اکنون ریاست جنبش پنح ستاره را برعهده دارد) که با افتخار خود را یک «پوپولیست» میخواند. این ائتلاف تا تابستان ۲۰۱۹ میلادی ادامه داشت. در آن مقطع، جنبش پنج ستاره ائتلافی به رهبری کونته با حزب دموکرات با گرایش چپ و نیروهای کوچکتر میانه رو و مترقی دولت ائتلافی را تشکیل داد. آن دولت در اوایل سال ۲۰۲۱ فرو پاشید زمانی که «ایتالیا ویوا» یک حزب کوچک میانه رو یا بهتر بگوییم حزب شخصی «ماتئو رنتزی» نخست وزیر سابق و رهبر حزب دموکرات حمایت را به سمت خود جلب کرد.
پس از آن بود که «سرجیو ماتارلا» رئیس جمهور ایتالیا از «ماریو دراگی» رئیس سابق بانک مرکزی اروپا که از اعتبار ملی و بین المللی برخوردار بود درخواست کرد دولت وحدت ملی را تشکیل دهد تا از برگزاری انتخابات زودهنگام به خصوص در برهه زمانی حساس و دشوار شیوع کووید -۱۹ خودداری شود. دولت در آن زمان مجبور به تهیه پیشنویس یک برنامه بهبود اقتصادی شده بود. دموکراتها، جنبش پنج ستاره، لیگا، فورزا ایتالیا و احزاب کوچکتر به آن ائتلاف پیوستند.
تنها نیروی سیاسی مهمی که انصراف داد برادران ایتالیا بود. در سطحی گستردهتر برادران ایتالیا تنها حزبی بود که سالیان اخیر وفاداری یا هویت خود را تغییر نداد. جذابیت ملونی تا حدی به دلیل جوان بودن اوست. او از نظر حضور در رسانهها باهوش است و شخصیتی واقع بین و عملگرا از خود ارائه داده است.
او خوش شانس بود که در زمانی ظهور کرده که دو رقیب اصلیاش در جناح راست در بحران به سر میبرند: برلوسکونی خیلی پیر است و سالوینی شتاب خود را از دست داده است. با این وجود، اگر تنها یک مسئله وجود داشته باشد که علت رشد محبوبیت او را توضیح دهد ثبات درک شده او در سیاست است.
همان گونه که «مارتینا کارونه» تحلیلگر آژانس ارتباطات سیاسی Quorum میگوید: «در چشمانداز سیاسی ایتالیا جایی که احزاب و رهبران به طور مرتب و مداوم موضع خود را تغییر داده و چرخشهای ایدئولوژیک انجام میدهند ملونی به عنوان یک استثنا ظاهر شده و ثابت قدم باقی مانده است».
حزب برادران ایتالیا تحت رهبری او اکنون بیشترین حمایت را از جانب رای دهندگان حزب لیگا کسب کرده است چرا طرفداران آن حزب منتقدعدم انسجام سالوینی در اتخاذ سیاستهایش هستند و از لیگا احساس بیگانگی میکنند.
یکی از گزارشگران سیاسی روزنامه مترقی «دومانی» به «فارین پالسی» میگوید: «لیگا و برادران ایتالیا برنامههای بسیار مشابهی دارند و رای دهندگان یکسانی را هدف قرار میدهند. آنان تقریبا روی همه چیز با یکدیگر توافق نظر دارند:« بیایید مهاجرت را متوقف کنیم بیایید عدم پرداخت مالیات بیشتر را تسهیل کنیم و به شهروندان سالخورده کمک کنیم» حوزههای انتخابیه آنها قدیمی هستند. بنابراین، طبیعی بود زمانی که چرخه محبوبیت سالوینی رو به کاهش گذاشت ملونی با افزایش محبوبیت مواجه شد.
برنامه ملونی تا حد زیادی با برنامههای لیگا به خصوص در مورد مهاجرت همپوشانی دارد. همگی آنان از بسته شدن مرزها به روی مهاجران و پناهجویان و محاصره دریایی حمایت میکنند تا از رسیدن پناهجویان از طریق دریا به ایتالیا جلوگیری کنند. با این وجود، یک تفاوت کوچک وجود دارد. در حالی که تمرکز سالوینی بر روی مهاجرت است ملونی بر روی ارزشهای مسیحی تاکید میورزد که به موضوع تعیین کننده او تبدیل شده است.
او در سخنرانی معروف خود در سال ۲۰۱۹ میلادی گفته بود: «من جورجیا هستم، من یک زن هستم، من یک مادر هستم، من یک مسیحی هستم». سخنانی که در رسانههای اجتماعی به ویژه تیک تاک به سرعت منتشر شد. امسال در تجمعی در اسپانیا برای حزب راست افراطی «وکس» او سخنرانی سرسختانهتری را ایراد کرد و در آن وعده داد: «بله، به خانواده سنتی نه به لابیهای دگرباشان جنسی!»
این خط مشی محافظهکارانه در میان بسیاری از ایتالیاییها خریداری دارد ایتالیاییهایی که برایشان کاتولیک بودن بیشتر هویت محسوب میشود تا ایمان هویتی که در تقابل با مدرنیته جهانی شده و مهاجرت است. برخلاف سالوینی، که به شکل مشابهی به لفاظیهای هویتی متوسل شد ملونی مراقب بود که با پاپ یکی از معتبرترین شخصیتهای عمومی ایتالیا درگیریای نداشته باشد.
تنها موضوعی که برادران ایتالیا و اتحادیه را از یکدیگر متمایز میسازد تا حدودی سیاست خارجی است: سالوینی سابقه اظهارنظر به نفع پوتین رئیس جمهور روسیه را دارد در حالی که ملونی اخیرا خود را با افتخار طرفدار ناتو توصیف کرده است. با این وجود، از نظر تاریخی سیاست خارجی چندان موضوع داغی در برهههای انتخاباتی ایتالیا نبوده است.
سالوینی که حزبش در ماه مه ۲۰۱۹ میلادی زمانی که ۳۴ درصد آرا را در انتخابات پارلمان اروپا به دست آورد به اوج خود رسید در تابستان همان سال محبوبیتاش را از دست داد زمانی که ائتلافاش با جنبش پنج ستاره را برهم زد و در تلاش بود تا برای برگزاری انتخابات زودهنگام فشار وارد نماید به این امید که از موفقیت انتخابات اتحادیه اروپا سودی عایدش شود با این وجود، زمانی که جنبش پنج ستاره موفق به ایجاد ائتلافی متفاوت با چپها شد این اقدام نتیجه معکوس داشت.
این یک لحظه تحقیرآمیز برای سالوینی بود. پوشش رسانهای تغییر کرد، روزنامهها سالوینی را به عنوان یک احمق نشان دادند و رای دهندگان شروع به تغییر جهت به سوی حزبی دیگر و متفاوت، اما با مواضعی مشابه لیگا کردند. نکته اصلی این است که رای دهندگان ایتالیایی مایل هستند خیلی چیزها را ببخشند، اما شکست را هرگز نخواهند بخشید.
در آن مقطع زمانی لیگا به سرعت هواداراناش را از دست داد و همزمان محبوبیت ملونی افزایش یافت. برای سالوینی پیوستن به ائتلاف یک اقدام مخاطرهآمیز بود. «کارونه» میگوید: «از سویی او با پذیرش حضور در ائتلاف فرصتی برای پیشبرد برخی از سیاستهایش و مشارکت در مدیریت بسته کمکی اتحادیه اروپا را به دست میآورد. با این وجود، او همزمان تصویر خود را به عنوان مرد سرسخت و سازش ناپذیر تضعیف کرده بود ابتدا به این دلیل که به نیروهای مترقی پیوسته بود و سپس بدین خاطر که به دلیل رهبری قوی دراگی به حاشیه رانده شده بود و به قدری که دراگی در کانون توجه قرار داشت به اندازه گذشته مورد توجه قرار نگرفت».
زمانی که لیگا در ائتلاف با جنبش پنج ستاره بود سالوینی به طور رسمی سمت وزیر کشور و معاون نخست وزیر را برعهده داشت و تمام توجهات رسانهای را به خود معطوف ساخت و دستور کار دولت را تعیین کرد و مقابله با مهاجران را در اولویت قرار داد. با این وجود، دراگی چهرهای متفاوت بود. با حضور او دیگر جایی برای سالوینی وجود نداشت. دیگر کسی با سالوینی مانند یک پادشاه رفتار نمیکرد.
در حالی که دراگی رهبر ارکستر بود و سالوینی (و تمام احزاب دیگر از دموکرات تا جنبش پنج ستاره) برای دراگی ساز مینواختند ملونی تنها رهبر سیاسی مهمی بود که حاضر به حضور در این ارکستر سمفونی نبود و تعظیم در برابر یک نخست وزیر غیر منتخب تکنوکرات را نپذیرفت.
این موضوع کوچکی نبود. برای همه نیروهای سیاسی دیگر پیوستن به دولت دراگی یک شمشیر دو لبه بود: آنان میتوانستند ادعا کنند که همانند افرادی بالغ و مسئولیتپذیر رفتار کردهاند، اما همزمان این اعتراف ضمنی از سوی آنان یعنی سیاستمداران منتخب بود که نتوانستهاند وظایف خود را به خوبی انجام دهند. حضور آنان در دولت ائتلافی هم چنین بر پیمان ضمنی احزاب با حوزههای انتخابیه شان فشار وارد میساخت و این ایده که رهبران سیاسی مشروعیت خود را از رای دهندگان میگیرند و مدیون آرای آنان هستند را زیر سوال برده بود.
ملونی از آن آشفتگی دور ماند. او خود را به عنوان فردی نشان داد که به اصطلاح نیازی به پرستار بچه ندارد و هم چنین میتواند خود را به عنوان تنها کسی که رابطه محترمانه و شفافی با دموکراسی انتخاباتی دارد معرفی کند فردی که به رای دهندگان خود گوش میدهد و به طور دائم نظرات آنان را نمایندگی میکند. کارونه میگوید: «امروزهیچ رهبر دیگری در ایتالیا وجود ندارد که به اندازه ملونی در موقعیت قوی قرار داشته باشد».
به نظر میرسد ملونی از اشتباه سالوینی درس آموخته و سعی کرده برای خود چهرهای بسازد که در سیاست خارجی و اقتصاد اطمینان بخش باشد گویی که میخواهد به وضوح نشان دهد که نمیخواهد موقعیت ایتالیا را در ناتو و اتحادیه اروپا بیثبات سازد. او وعده داده که از اوکراین حمایت کند برای مثال، مواضع اقتصادی طرفدار اقتصاد بازار را اتخاذ کرده و وعده داده تا مالیاتها را کاهش دهد و reddito di cittadinanza یا برنامه رفاهی برای بیکاران و کارگران و صاحبان مشاغل فقیر را متوقف کند.
رای دهندگان به حزب برادران ایتالیا لزوما افرادی متمول نیستند. در واقع، آن حزب در حاشیه شهرهای بزرگ که کارگرنشین است از حمایت زیادی برخوردار میباشد. با این وجود، بر خلاف سایر احزاب راست افراطی در اروپا برادران ایتالیا به دو دلیل طرفدار اقتصاد بازار و و مخالف سیاستهای حمایتی رفاهی دولتی هستند.
نخست آن که مسئله رفاه به ویژه برنامه حمایت از بیکاران در انحصار جنبش پنج ستاره قرار گرفته است. بنابراین، به نظر میرسد هر گونه حمایتی از آن برنامه به نفع جنبش پنج ستاره تمام شود در نتیجه ملونی با آن مخالفت میورزد. دوم آن که ملونی واقعا درصدد است تصویری ایجاد کند که برای بازارهای بین المللی و اتحادیه اروپا اطمینان بخش باشد. او میخواهد به آنان اطمینان دهد که بدهیهای عمومی گزاف ایتالیا افزایش نخواهد یافت. در این زمینه، به نظر میرسد که او از «دونالد ترامپ» رئیس جمهور پیشین ایالات متحده الهام گرفته است.
«ماتئو کاوالارو» پژوهشگر در حوزه راست افراطی در دانشگاه لوزان میگوید: «ملونی از مردم میخواهد که او را معادل» ویکتور اوربان «در روزهای اولیهاش البته از نوع ایتالیایی آن یا شبیه حزب جمهوریخواهان فرانسه (جریان اصلی راست سیاسی آن کشور) قلمداد کنند».
حتی اگر ملونی از یک حزب پست فاشیست باشد که از خاکستر جنبش اجتماعی ایتالیاییای برخاسته باشد که متشکل از افرادی بود که آشکارا نسبت به دوران بنیتو موسولینی حسی نوستالژیک داشتند به نظر نمیرسد رای دهندگان ایتالیایی نگرانیای در این باره داشته باشند.
ظهور رهبری از این نوع از دید «کاوالارو» تنها تازهترین مورد از «استراتژی عادی سازی» پسا فاشیستها است که با ورود برلوسکونی به عرصه سیاست در سال ۱۹۹۴ میلادی آغاز شد. برلوسکونی در راستای عادیسازی حضور راست افراطی در سیاست ایتالیا گام برداشت. او آنان را به ائتلاف حکومتی خود آورد و ملونی به عنوان وزیر جوانان در یکی از دولتهای برلوسکونی خدمت کرده بود. از سوی دیگر، او سعی کرد از نظر سیاسی هر رهبری را در جناح راست میانهروتر را نابود کند، زیرا میترسید که چنین رهبری بتواند او را کنار بزند. به همین دلیل، او به راست افراطی کمک کرد تا رشد کند به ویژه آن که او خود اکنون ۸۵ساله است و برای رقابت بسیار پیر به نظر میرسد.
نتیجه آن که امروز هیچ رهبر محافظه کار میانه رویی وجود ندارد که بتواند با برادران ایتالیا رقابت کند و بنابراین، آن حزب در جریان اصلی پذیرفته شده است. «کاوالارو» میگوید: «اکنون این روند تکمیل شده و ظهور رهبری مانند ملونی نشان میدهد که ایتالیا آنتی بادیهای خود را از دست داده است.
امروز مشکل اصلی ملونی این نیست که به اندازه کافی افراطی تلقی نمیشود بلکه این است که محبوبیت او تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. در سالیان گذشته شاهد بودیم که چندین رهبر ایتالیایی از افزایش ناگهانی حمایت برخوردار بودند در چشم به هم زدنی محبوبیتشان را از دست دادند به سالوینی، جنبش پنج ستاره یا ماتئو رنتزی فکر کنید. همگی آنان با این مسئله مواجه شدند».
کارونه با تایید این نظر میگوید نخست وزیر سابق ایتالیا بیش از ۴۰ درصد آرا را در انتخابات اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴ میلادی کسب کرد، اما امروز میزان محبوبیت او نزد رای دهندگان ۳ درصد است. او میافزاید: «چالش واقعی ملونی نحوه مدیریت قدرت در میان مدت خواهد بود. سوختن در عرصه سیاسی ایتالیا آسان است و سیاستمداران به راحتی میسوزند».