سالها از وقتی که اغلب زنان این کارگاه متوجه ابتلای خود به اچآیوی شدهاند، میگذرد. ۶ ماه نخست را روزهایی جهنمی میدانند که همه دنیا را پیش چشمشان تیره و تار کرده بود. اما کمکم به زندگی با این ویروس اخت گرفتند و بیماری خود را پذیرفتند.
به گزارش همشهری، سالهاست در جلسات مشاوره گروهی در انجمن احیای ارزشها دور هم جمع میشوند تا به کمک هم، کلاف سردرگمی که فرهنگ اشتباه، عرف و تبعیضهای جامعه پیش رویشان گذاشته باز کنند. زنان مبتلا به اچآیوی، مخاطب اصلی این دورهمی هستند.
اغلب زنانی که دور میز بزرگ کارگاه مشاوره نشستهاند، این ویروس را از همسرشان که سالها پیش در زندان به سر میبردهاند، گرفتهاند. گرچه حالا که سالها از ابتلای آنها گذشته، دیگر برایشان فرقی نمیکند چهکسی مقصر بود! اما همگی یک خواسته مشترک دارند؛ راهی برای جلوگیری از ابتلای دیگران پیدا شود.
گزارشی که میخوانید محصول گپ و گفتی خودمانی در پایان یکی از همین جلسات مشاوره گروهی با زنان مبتلا به اچآیوی است که این ویروس، سوغات همسرشان از زندان است.
بهگفته همه این زنان، اغلب مردان خودشان هم از این بیماری بیخبر هستند و نبود امکانی برای آزمایشهای اولیه در زندانها، باعث ابتلای دایره بزرگتری از افراد در ارتباط با این زندانیان شده است.
برای حفظ حریم مصاحبه شوندهها از نام مستعار استفاده شده است.
«آلاله» وقتی متوجه بیماریاش شد که ماههای اول بارداری را میگذراند. بچهای که در رحمش رشد میکرد، هنوز ۳ ماهه نشده بود که بارداری با سقط ناگهانی، متوقف شد. بعد از بارداری دوم بود که نتیجه آزمایشهای اولیه غربالگری، خبر از مشکوک بودن او به ویروس اچآیوی میداد؛ ویروسی که تا قبل از آن، کسی خبری از وجودش نداشت.
او میگوید: «قبل از ازدواج، همسرم درباره سابقه زندان و سوءمصرف مواد به من گفته بود. اما او را دوست داشتم و این اعتراف را هم پای صداقتش گذاشتم. حتی خود او هم قبل از بارداری دوم من و آزمایش غربالگری اولیه نمیدانست مبتلاست.»
ماههای نخست بعد از مثبت شدن آزمایش، برای همه مبتلایان ماههای سخت و طاقتفرسایی بود؛ بحرانی که حتی به آن فکر نمیکردند پیش پایشان چاله بزرگ و سیاهی باز کرده بود و تصور میکردند مرگ در حال بلعیدن همه زندگیشان است. آلاله میگوید: «همسرم قبل از ازدواج چند سال زندانی بود. آنقدر با هم صادق و روراست بودیم که حتی گاهی خاطرات زندانش را هم برای من تعریف میکرد. تعریف میکرد چگونه در زندان مواد به دست میآورد. قاچاقچیهایی بودند که کارشان وارد کردن مواد به داخل زندان بود. آن را به هزار روش عجیب و غریب به زندان میبردند. برای بردن مواد به داخل زندان هم روششان این بود که خلافهای کوچک میکردند و دستگیر میشدند تا جنسها را در زندان بفروشند.».
اما میگفت وسایل مصرف و تزریق محدود و کم بود: «همسرم تعریف میکند که همه دور تا دور مینشستند و جمعی ۲۰-۱۵ نفره یک سرنگ را برای تزریق دست به دست میکردند. اگر هم یکی میخواست برای نفر بعد مرام بگذارد و سرنگ تمیز تحویلش دهد، سوزن را بعد از خارج کردن از رگ، روی زبانش میکشید تا با آب دهان تمیز شود!»
آلاله میگوید: «حتی اگر میدانستم مبتلا به ایدز است، با او ازدواج میکردم. اما این حق من بود که بدانم و دانسته این انتخاب را کنم. سال ۱۳۸۵ که ما ازدواج کردیم، در آزمایشهای قبل از ازدواج خبری از تست اچآیوی نبود. خب من یا هر زن دیگری چطور میتواند گمان ببرد که مردی که بهعنوان همسر انتخاب کرده، مبتلا به این بیماری است؟! درحالیکه در آزمایشهای اجباری قبل از ازدواج میتوان از وجود این بیماری آگاه شد. البته به این شرط که بیماری در دوره پنجرهای خود نباشد و در آزمایشها وجود ویروس مشخص شود.»
سالها از وقتی که اغلب زنان این کارگاه متوجه ابتلای خود به اچآیوی شدهاند، میگذرد. ۶ ماه نخست را روزهایی جهنمی میدانند که همه دنیا را پیش چشمشان تیره و تار کرده بود. اما کمکم به زندگی با این ویروس اخت گرفتند و بیماری خود را پذیرفتند.
«سمانه» یکی از زنها که بیخبر از ابتلای همسرش، بعد از آزادی او از زندان به اچآیوی مبتلا شد، میگوید: «همه ما یک سؤال مشترک در سرمان داشتیم؛ چرا من؟! اما بالاخره با این موضوع کنار آمدیم. تازه بعد از کنار آمدن خودمان با این ویروس و بیماری، باید با این مسئله کنار میآمدیم که اطرافیان و خانواده را چطور از این بیماری آگاه کنیم؟ آیا اصلا این کار درستی است؟ پاسخ به این سؤال برای هر فردی با دیگری متفاوت است و بستگی به سطح فرهنگ و میزان پذیرش خانوادهها دارد. اغلب ما حتی از فرزندان خودمان هم این موضوع را پنهان کردهایم.»
و پنهان کردن بیماری از خانواده و اطرافیان را مساوی با کم شدن حمایتهای اطرافیان میداند؛ به شرطی که آنها هم این بیماری را بپذیرند و برخورد حمایتگرانهای در مواجهه با آن داشته باشند. بهگفته او عذاب وجدان تنها وجه منفی پنهان کردن بیماری اچآیوی نیست.
این مبتلا میگوید: «بیماران مبتلا به اچآیوی برای جلوگیری از پیشرفت بیماری و رسیدن به شرایط جسمی پایدار باید مرتب و روزانه دارو مصرف کنند. اما این کار برای افرادی که بیماری خود را از خانواده پنهان کردهاند، بسیار سخت است. باید ظرف داروها را عوض کرد و مدام آن را جایی دور از چشم و دسترس دیگران قرار داد. اما افراد در زندان با مشکلاتی چند برابر بیشتر از این روبهرو هستند؛ برای اینکه توسط دیگر زندانیان اذیت نشوند، معمولا دوست ندارند که مسئله بیماری را به بقیه بگویند. اما هیچ فضای اختصاصی و حریم شخصیای هم وجود ندارد که با خیال راحت بتوانند هر روز آنجا قرص و داروی خود را مصرف کنند. برای همین هم خیلی از مردانی که در این جمع میشناسیم، در زندان دارو مصرف نمیکنند. همین موضوع باعث میشود بیماریشان شدت بگیرد.»
«مطهره» به تازگی به جمع این زنان اضافه شده است. او هم ویروس اچآیوی را از همسرش گرفته و چند سالی است که با این بیماری سر و کله میزند؛ شوهری که مصرفکننده مواد است و هنوز هم دوران حبسش را در زندان تهران بزرگ میگذراند. او میگوید: «در ملاقات شرعیهای زندان خبری از وسایل پیشگیری از انتقال ویروسهای مقاربتی نیست و ملاقاتکنندگان باید خودشان این وسایل و حتی وسایل دیگر را به همراه داشته باشند. کافی است در هر بندی، از یک جمع ۲۰۰ نفره، یک نفر مبتلا به این ویروس باشد تا آن را به همه مصرفکنندگان دیگر منتقل کند.»
او که چند سالی است فرزندش را به تنهایی و در غیاب همسرش بزرگ میکند، میگوید: «وقتی یک زندانی آزاد میشود، با انجام یک تست و آزمایش ساده میتوان فهمید که به بیماریهای خونی مبتلا شده یا نه! درواقع اگر این آزمایشها در تمام زندانها از افراد گرفته میشد، احتمال زیادی برای پیشگیری از ابتلای بسیاری از زنان وجود داشت. ولی در عمل این اتفاق صورت نمیگیرد. یا حتی وقتی زندانی به مرخصی میآید، باید وضعیت سلامتش مشخص باشد. در غیر این صورت حتما دیگران را مبتلا خواهد کرد و زندگی افراد دیگر به همین سادگی از دست میرود.»
او بهعنوان زنی که همسرش به اچآیوی مبتلا شده، معتقد است تا وقتی امکان تست و آزمایش برای زندانیانی که به مرخصی میآیند فراهم نشده، بهتر است که اجازه خروج از زندان را به زندانیان ندهند. مطهره میگوید: «بیانش ساده به نظر میرسد. اما روزی که من متوجه این بیماری شدم، انگار دنیا برای من تمامشده بود. باردار بودم و تا به دنیا آمدن بچه، مردم و زنده شدم. همسرم هم همینطور. خیلی بیقرار بود و کارمان شده بود گریه کردن. خوشبختانه بچهمان مبتلا نبود و همین برای ما امیدواری بزرگی بود.
من ناخواسته درگیر این بیماری شده بودم. نمیخواستم فرزندم هم این حس را با خودش داشته باشد و زندگی سختی در انتظارش باشد. شاید اگر فرهنگ و عرف جامعه شکل دیگری بود، من و شوهرم و دیگر مبتلایان هم زندگی آرامتری داشتیم. اما میدانیم که عنوان کردن این بیماری مساوی است با طرد شدن. همسرم در زندان داروهایش را به هیچ وجه نمیخورد. چون چند همشهری در زندان هستند و او نمیخواهد آنها از بیماریاش باخبر شوند و از ترس خبردار شدن دیگران، اصلا نمیپذیرد که دارو را نزد خود نگه دارد و مصرف کند.»
ابتلا و شیوع بیماری اچآیوی در زندانها، چرخه بزرگی دارد. «عاطفه سهرابی» روانشناس انجمن احیای ارزشها و مشاور جلسات گروهی میگوید: «بسیاری از اتفاقهایی که در چرخه ایدز با آن روبهرو هستیم، خارج از کنترل ماست. جرم در هر جامعهای رخ میدهد و مجازات مشخصی دارد. افراد درگیر سوءمصرف، در زندان هم راهی برای مصرف مخدر پیدا میکنند و در همین مسیر ممکن است ناقل بیماریهای زیادی باشند. آگاهی رسانی، حداقل کاری است که میتوان در این زمینه انجام داد تا افراد کمتری ناخواسته وارد این چرخه شوند و به طبع، جمعیت دیگری را درگیر بیماری خود کنند.»
با اعضای گروه درباره نوع مواجهه با ترسها و اضطرابها و ناراحتیهایشان حرف میزند. به آنها یادآوری میکند که تا وقتی رفتارشان به کسی آسیبی نرسانده، جای نگرانی نیست و آنها حق دارند دلشان بخواهد بیماری را از دیگران مخفی کنند. سهرابی میگوید: «ماههای پایانی سال مراجعان زیادی از زندانیان داریم که برای مرخصی بیرون آمدهاند و به سراغ ما میآیند تا از ما کمک بگیرند. این بیماری تنها در زندانهای مخصوص مردان نیست و در زندانهای زنان هم شاهد شیوع اچآیوی هستیم.»
او درباره محدود بودن امکانات بهداشتی در زندانها میگوید که باعث شده تا آزمایشهایی مثل هپاتیت و اچآیوی از اولویت خارج شوند: «بارها ما مسئله آزمایش اچآیوی و ایدز و بیماریهای دیگر در زندانها را مطرح کردهایم. همچنین نیاز بهوجود حریم خصوصی برای افرادی که به بیماری مبتلا هستند و باید دارو مصرف کنند. اما چنین امکانی در زندانها فراهم نیست. حتی اگر فرد مبتلا هم شناسایی شود، هیچ مراقبت و نظارتی بر درمان این فرد وجود ندارد و عملا گرفتن آزمایش را بیاثر میکند.»
مبتلایان به ویروس اچآیوی با دریافت داروی به موقع و مراقبتهای سلامتی، میتوانند از ابتلا به ایدز مصون بمانند. درواقع این مرحله از بیماری وقتی اتفاق میافتد که فرد داروی خود را به موقع مصرف نکند و سطح ایمنی بدن خود را تا حدی پایین بیاورد که به فاجعه تبدیل شود. درواقع افراد مبتلا به اچآیوی میتوانند با مراقبتهای به موقع، طول عمری طبیعی داشته باشند.
افراد اچآیوی مثبت میتوانند مانند هر فرد دیگری ازدواج کنند، بچهدار شوند و فرزندی غیرمبتلا به این ویروس داشته باشند. به شرطی که مراقبتهای لازم را انجام دهند؛ ازجمله شیر ندادن مادر مبتلا به نوزاد و زایمان از طریق سزارین.
«الهه شعبانی» مدیر انجمن احیای ارزشها میگوید: «هماکنون بیشترین راه انتقال این بیماری در کشور، روابط جنسیِ محافظتنشده است. استفاده از کاندوم مهمترین راه پیشگیری از این بیماری است.»
او به افرادی که از ابتلای خود به این بیماری نگران هستند، توصیهای مهم میکند: «هر فردی که فکر میکند ممکن است به این ویروس مبتلا باشد، میتواند به مراکز بیماریهای رفتاری شهر خود مراجعه کند. آدرس این مراکز و شماره تماس آنها در اینترنت در دسترس است. به یاد داشته باشید که تستهای اچآیوی در ایران کاملا رایگان و محرمانه است و همچنین افراد میتوانند در صورت نیاز با شماره ۶۶۹۰۱۰۱۰ برای دریافت مشاوره تخصصی تماس بگیرند.»