زمان آن فرارسیده است که افکار عمومی با این واقعیت بیدار شوند که قلدری اسرائیل دارای تسلیحات هستهای در برابر ایران نه توجیه امنیتی و نه سیاسی دارد.
فرارو- ریچارد فالک استاد حقوق بین الملل دانشگاه پرینستون و گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در فلسطین در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴.
به گزارش فرارو به نقل از کانترپانچ، پس از دو هفته اقامت در ایران در اواخر دی ماه منتهی به اوج جنبش انقلابی علیه حکومت سلسلهای و استبدادی محمدرضا پهلوی فرصت مفصلی برای گفتگو با آیتالله روح الله خمینی در اقامتگاهشان در پاریس را داشتم جایی که ایشان پذیرای بازدیدکنندگان خارجی بودند. ایشان تا زمان فوتشان در سال ۱۹۸۹ میلادی به عنوان رهبر بلامنازع ایران خدمت کردند.
«رمزی کلارک» دادستان کل وقت ایالات متحده و و یک فعال مذهبی ضد جنگ در آن جلسه همراه من بودند.
سپس در طول مدتی که در ایران حضور داشتیم با بسیاری از رهبران مذهبی و حامیان سکولار قیام مردمی ملاقات کردیم. ما شاهد نمایشی فوق العاده از مردم هیجان زده و خوشحال از رفتن شاه و عدم بازگشت دوباره او به ایران بودیم.
جنبههای زیادی از این جلسه وجود دارد که ارزش یادآوری را دارد، اما یکی از آن موارد برای من برجسته است که پس از بیش از ۴۳ سال بعد نیز مرتبط با وضعیت امروز ما میباشد.
بلافاصله پس از احوالپرسی، آیتالله خمینی با دقت پرسشی را از ما مطرح کردند که در ذهنشان مهمتر از هر موضوع دیگری بود. موضوعاتی که در حدود دو ساعت بعد مطرح شد و ما سه نفر بیشتر پرسشها را مطرح کردیم. ایشان از ما پرسیدند: «آیا فکر میکنیم که دولت آمریکا مداخله خود در سال ۱۹۵۳ میلادی را که باعث سرنگونی یک دولت منتخب مردمی شد، تکرار خواهد کرد و شاه را به سلطنت باز میگرداند؟»
هر یک از ما در این راستا پاسخ دادیم. البته نمیتوانستیم با اطمینان بدانیم واشنگتن چگونه عمل خواهد کرد، اما معتقد بودیم که ایالات متحده درسهایی از گذشته فراگرفته است؛ از جمله از ناهنجاری حمایت از کودتاهایی که رهبران سرکوبگر را به قدرت رساند، در حالی که ادعا میشد «جهان آزاد» را علیه کمونیسم و توسعه طلبی شوروی رهبری میکنند. ما هم چنین بر شکست آن زمان مداخله امریکا در ویتنام و قدرت و اتحاد ظاهری جنبشی که شاه را سرنگون کرد اشاره کردیم.
چند روز پیش از آن در تهران با «ویلیام سالیوان» سفیر وقت امریکا در ایران ملاقات داشتیم و او گفت ارزیابیهای مکرر را به کاخ سفید ارسال میکند و «جیمی کارتر» رئیس جمهور ظاهراً لیبرال امریکا آن را مورد بررسی قرار میدهد.
در گزارشها اشاره شده بود جنبش علیه حکومت شاه از حمایت قاطع مردم ایران برخوردار بود و حتی فرمانده ارتش ایران نیز به ناچار به پذیرش نتیجه سیاسی شد. بر این اساس، سالیوان توصیه کرد که دولت امریکا به رهبران جنبش انقلابی ایران اطمینان دهد که به دنبال روابط عادی و مثبت با دولت تازه به قدرت رسیده ایران خواهد بود.
آیتالله خمینی حضور پررنگی داشتند. به نظرات ما توجه داشتند سپس تامل میکردند و آرام آرام با همین عبارات پاسخ دادند: «اگر آن چه شما به ما میگویید درست است و محقق میشود پس ما هیچ اعتراضی به رفتن شاه به آمریکا یا جاهای دیگر برای درمان پزشکی نداریم و میتوانیم روابط عادی با کشور شما داشته باشیم».
البته این مسیری نبود که بعداً دو کشور طی کردند. مسیر بعدی پیامدهای نامطلوب عظیمی را برای ایران و کل خاورمیانه به همراه داشت و باعث تشدید شک و تردید میان طرفین نسبت به طرف دیگر شد. اکنون تبلیغات در مورد پیوستن دوباره امریکا به برجام این پرسش را ایجاد کرده که آیا برجام در سال ۲۰۲۲ احیا خواهد شد یا خیر.
در سال ۱۹۷۹ میلادی نشانههای نگران کنندهای وجود داشت که بعید به نظر میرسید حق تعیین سرنوشت ایرانیان بدون ایجاد اصطکاک ژئوپولیتیک محقق شود. «زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی وقت امریکا به شدت طرفدار تعهد برای بازگرداندن شاه به تاج و تخت بود و تاثیر زیادی بر تفکر کارتر داشت. همزمان در ایران انقلابیون از تلاش آن کشور برای صدور انقلاب به سراسر جهان اسلام به ویژه شیعهنشینهای خلیج فارس میگفتند که باعث سردرگمی استراتژیک نخبگان سیاست خارجی غرب شد که به شدت نسبت به تهدیدات استراتژیک حساس بودند.
اسرائیل از ظهور رهبری طرفدار فلسطین و ضد صهیونیستی در تهران آگاه بود و در واکنش به برخی شعارهای ضد صهیونیستی رهبران جمهوری اسلامی ایران زنگ خطر را به صدا درآورد. در نتیجه این موارد عادیسازی رابطه بین دو کشور رخ نداد.
لازم به تاکید است که ترامپ به طور یکجانبه از برجام ۲۰۱۵ خارج شد و تحریمهای تنبیهی را مجددا علیه ایران اعمال کرد که رنج زیادی را بر جمعیت غیرنظامی ایران وارد ساخت. این در حالی بود که ایران تا سال ۲۰۱۸ میلادی به طور کامل به مفاد توافق نامه پایبند بود و طبق گزارشهای ادواری آژانس بینالمللی انرژی اتمی این پایبندی تایید شده بود. در زمان ترامپ او با تشویق از سوی «جارد کوشنر» داماد صهیونیستاش و حامیان اسرائیلیشان ترغیب شد تا برجام را به عنوان یک توافق بد از منظر امنیتی به عنوان توجیهی برای خروج آمریکا از آن محکوم کند.
در جریان مذاکرات طولانی وین در مورد احیای برجام، ایالات متحده از سوی اسرائیل و شیخنشینهای خلیج فارس برای گرفتن امتیازاتی از ایران در مورد موضوعات خارج از محدوده توافق هستهای تحت فشار قرار گرفته است. محتمل به نظر میرسد که با درخواستهای ایران برای جبران خسارت ناشی از رفتار بدنیت ایالات متحده مواجه شویم که سابقهای وحشتناک برای قابل اعتماد بودن تعهدات بین المللی بدون معاهده، ایجاد کرده است.
این واقعیت که ایران برای همراهی با مذاکره یک طرفهای آماده شده است بدون شک انگیزه ایران برای رهایی از تحریمها را نشان میدهد و هم چنین ممکن است نشان دهنده صداقت اعلام شده ایران برایعدم دستیابی به سلاح هستهای باشد.
ایجاد اعتماد در روابط بین الملل مستلزم رعایت حسن نیت متقابل است. دست کم بایدن باید متواضعانه از ایران به خاطر خروج مخرب ترامپ در ۲۰۱۸ میلادی عذرخواهی میکرد و علیرغم ناتوانی قانونیاش در الزام روسای جمهور آینده نسبت به احترام گذاشتن به برجام میتوانست خود با پایبند ماندن به آن، جایگاه بالاتری را کسب کند.
در مقایسه با رویکرد بایدن در قبال برجام به مشارکت راهبردی مشترک او با لاپید نگاه کنیم که در آن بایدن نه تنها تعهد بلندمدت ایالات متحده را تایید میکند بلکه با جسارت آن را «مقدس» میداند. در بیانیه مشترک آن دو آمده است: «ایالات متحده هم چنین تاکید میکند که این تعهدات دوجانبه و مقدس هستند و این تعهدات نه تنها تعهدات اخلاقی بلکه تعهدات راهبردی نیز هستند که برای امنیت ملی ایالات متحده بسیار مهم محسوب میشوند».
رسانههای غربی این موضوع را کاملا نادیده گرفتهاند که ایران با ورود به توافق هستهای مورد حمایت اوباما در سال ۲۰۱۵ میلادی بدون اصرار بر این که اسرائیل زرادخانه تسلیحات هستهای خود را از بین ببرد امتیاز بزرگی ارائه داده بود. علیرغم آن که توافق ایران و امریکا دست کم در انظار عمومی مورد مذاکره قرار گرفت، هیچ تضمینی از سوی اسرائیل ارائه نشده؛ حتی چیزی شبیه الزام اسرائیل به صدور اعلامیه عدم استفاده تسلیحات هستهای.
با این وجود، به نظر میرسد اسرائیل به طور خاص قدرت کافی برای اصرار بر دریافت تضمینهای قاطع را دارد؛ مبنی بر این که ایالات متحده از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای با تمام ابزارهای ضروری جلوگیری میکند (بار دیگر بدون زیر سوال بردن حفظ این تسلیحات توسط اسرائیل، بدون هیچ گونه افشای نیات آن کشور در رابطه با تهدید استفاده از تسلیحات یا استفاده عملی از آن تسلیحات) هم چنین، در بیانیه منتشر شده در بیت المقدس، اسرائیل امریکا را در موقعیتی قرار میدهد که بتواند با استفاده از زور و قوه قهریه نیز فعالیت هستهای ایران را متوقف سازد.
در این بیانیه آمده است: «ایالات متحده تاکید میکند که جزء جدایی ناپذیر تعهدی است که هرگز به ایران اجازه دستیابی به سلاح هستهای را ندهد و آن کشور آماده است تا از تمام عناصر قدرت ملی خود برای اطمینان از این نتیجه استفاده کند».
با این وجود، حتی ذکر این موضوع نیز برای تندروهای امنیتی اسرائیل کافی نبود. به نظر میرسد چنین تعهد راهبردی صریح دوجانبه مندرج در بیانیه بیت المقدس گزینه کاملا معتبر حقوقی و سیاسی ایران را نادیده میگیرد. گزینهای که مبنی بر آن در صورتی که ایران بخواهد بر آن تکیه کند حق خروج از ان پی تی (پیمان نامه منع گسترش سلاحهای هسته ای) را دارد.
در بند نخست توافق آمده است: «هر طرف در اعمال حاکمیت ملی خود حق خروج از معاهده را خواهد داشت؛ البته در صورتی که تشخیص دهد که رویدادهای مرتبط با موضوع این توافق منافع عالی کشورش را به خطر انداخته است. آن کشور سه ماه پیش از خروج از این معاهده به سایر طرفین توافق و به شورای امنیت سازمان ملل متحد اطلاع خواهد داد».
با توجه به تهدیدات اسرائیل، توانمندیهای هستهای آن و شراکت استراتژیک اسرائیل با ایالات متحده، خروج ایران اقدامی کاملا منطقی به نظر میرسد.
ملاحظه دیگری نیز وجود دارد. اگر ایالات متحده اخلاق عدم اشاعه تسلیحات کشتار جمعی بخصوص هستهای را جدی میگرفت به جای اقدام برای حفظ هژمونی هستهای اسرائیل، بر خلع سلاح هستهای خاورمیانه به عنوان یک منطقه تمرکز میکرد.
راه آشکار برای دستیابی به چنین نتیجهای حمایت از مذاکره درباره منطقه عاری از تسلیحات هستهای در خاورمیانه همراه با چارچوب امنیتی عدم تجاوز خواهد بود. همه کشورها (به جز اسرائیل) از جمله ایران و عربستان سعودی از چنین ابتکاری عملی حمایت کردهاند.
این امر علاوه بر آزادسازی میلیاردها دلار برای هزینههای سازندهتر پیشرفتی برای صلح و امنیت خواهد بود.
معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، بهترین راه برای مهار تسلیحات در جهان دولت محور نیست. با این وجود، اگر هدف حفظ کنترل انحصاری بر سلاحهای هستهای باشد معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای ممکن است بهترین راه باشد. اگر هدف دستیابی به جهانی عاری از این تسلیحات جهنمی باشد خلع سلاح مرحلهای در چارچوب معاهده راه ارجح است.
آغاز برداشتن گام در این راستا، در معاهده منع سلاحهای هستهای (TPNW) که تحت نظارت سازمان ملل متحد مورد مذاکره قرار گرفت و در سال ۲۰۲۱ میلادی لازمالاجرا شد، صورت گرفته است. کشور دارای سلاح هستهای فعلی هیچ کدام تاکنون عضو معاهده منع سلاحهای هستهای نشدهاند و سه کشور دارای سلاح هستهای ناتو، ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا همراه با روسیه، مخالفت اصولی خود و رد بیقید و شرط رویکرد خلع سلاح را علیرغم وعدهشان مبنی بر عدم اشاعه تسلیحات کشتار جمعی، اعلام کردهاند.
اگر مقدر شده که با سلاحهای هستهای زندگی کنیم ممکن است مجبور شویم هژمونی هستهای پنج قدرت جهانی را تحمل کنیم، اما استفاده از اخلاق ان پی تی برای توجیه رفتار تبعیضآمیز با یک کشور غیرهستهای مانند ایران، یک اقدام ژئوپولیتیکی واپسگرایانه به نظر میرسد. تنها به همین دلیل، افراد خیرخواه باید نسبت به احیای بیقید و شرط برجام امیدوار باشند.
زمان آن فرا رسیده است که افکار عمومی با این واقعیت بیدار شوند که قلدری اسرائیل دارای تسلیحات هستهای در برابر ایران نه توجیه امنیتی دارد و نه سیاسی. گلایه کردن درباره ارتباطات ایران با برخی از جنبشهای منطقه در مقایسه با بمبارانها، ترورهای سیاسی، مداخله و نقض حقوق اساسی حاکمیت کشورهای منطقه توسط آمریکا و اسرائیل اهمیت انتقاد از ایران را کمرنگ میسازد.