پردیسهای دانشگاه تهران، صنعتی شریف، شهید بهشتی و دیگر دانشگاههای دولتی و رده بالای کشور در فهرست گرانترین دانشگاههای دولتی نشستهاند.
شهریههای جدید دانشگاههای دولتی ۲۰ تا ۴۰ درصد افزایش و این مساله قاعدتا پیامدهایی خواهد داشت.
به گزارش همشهری، «ظرفیت مازاد دانشگاههای دولتی» همان دانشجویانی هستند که در دانشگاههای دولتی تحصیل میکنند، اما تحصیل آنها رایگان نیست و بسته بهعنوان گروهی که به آن تعلق دارند، باید شهریهای ثابت و متغیر بپردازند.
پردیسهای دانشگاه تهران، صنعتی شریف، شهید بهشتی و دیگر دانشگاههای دولتی و رده بالای کشور در فهرست گرانترین دانشگاههای دولتی نشستهاند.
با توجه به اعلام نتیجه نهایی کنکور کارشناسی ارشد و دکتری ۱۴۰۱، هیأت امنای بعضی از دانشگاههای دولتی جدول شهریه مهرماه امسال را مصوب کردند. جدولی که افزایش ۲۰ تا ۴۰ درصدی را نشان میدهد.
ماجرای ظرفیتهای دانشگاههای دولتی و افرادی که خواهان نشستن روی صندلیهای این دانشگاهها هستند، قصه عرضه و تقاضاست؛ محدودیت کرسیهای دانشگاههای دولتی و متقاضیان بالا که تعدادشان چند ده برابر این ظرفیت است، باعث شده تا آموزش عالی رایگان در ایران ارزش بیشتری پیدا کند.
پردیس خودگردان، پذیرش دانشجو در نوبت دوم (شبانه) تنها نمونهای از کرسیهای آموزش عالی در ایران است که بهدلیل ارزشمند شدن آن، با قیمتی بالا به فروش میرسند. با مشخص شدن میزان شهریههای دانشگاههای مهم دولتی در ایران و افزایش ۲۰تا ۴۰درصدی این شهریهها در سال تحصیلی جدید یک سؤال مهم دوباره در ذهن اغلب شهروندان تکرار میشود؛ چرا درصورت وجود ظرفیت مازاد در دانشگاههای دولتی، به جای پذیرش رایگان دانشجویان مستعد، این کرسیها با شهریههای بالا به دیگر داوطلبان تعلق میگیرد؟
تامین هزینههایی ازجمله نگهداری از ساختمان، تامین تجهیزات مورد نیاز، تامین نیروی کار و پرداخت حقوق به کارکنان دانشگاه، هزینههای جاری و هزینههای سربار مثل هزینه غذا، تامین خوابگاه دانشجویی، قبضهای مختلف و... مهمترین بهانه برای دانشگاههای دولتی برای میل آنها به دریافت شهریه است؛ هزینههایی که حداقل برای بعضی از آنها از بودجههای دولتی بهره میبرند؛ بودجههایی هرچقدر محدود.
نرگس آذری، پژوهشگر و جامعهشناس سیاسی درباره پیشینه پولی شدن تحصیلات عالی در ایران میگوید: «ماجرای شکلگیری دانشگاههای پولی در ایران از زمانی آغاز شد که سیاستهای کلی به سمت تامین درآمدهای مراکز آموزشی از خود این مراکز پیش رفت. یعنی وزارت علوم به دانشگاهها اعلام کرد باید هزینههای خود را تامین کنند.
این مراکز هم برای تامین هزینهها دست به ابداعات و ابتکاراتی زدند که فروش و اجاره فضای فیزیکی تنها یکی از انواع این اقدامات بود. فروش اعتبار هم از دیگر راهحلها برای تامین این هزینهها بود.» ماجرای برگزاری دورههای مانیکور و پدیکور در دانشگاه تهران تنها یکی از مثالهایی است که او از آن یاد میکند.
دانشگاههای آزاد که بیشترین بار آموزش عالی هماکنون بر دوش آنهاست، دانشگاه غیرانتفاعی، دانشگاه علمی و کاربردی، دانشگاه پیام نور و... انواع مراکز آموزش عالی بودند که با مجوز وزارت علوم ایجاد شدند و در قبال پرداخت شهریه، به پذیرش دانشجو میپرداختند؛ دانشگاههایی که برای ورود به بعضی از آنها باید آزمونهای علمی را پشت سر بگذارید و بعضی دیگر بدون آزمون هم دانشجو میپذیرند.
طبیعی است که بخشی از درآمد این دانشگاهها به وزارت علوم تعلق میگیرد. با این حال وجود بیش از ۳۰۰دانشگاه غیردولتی در ایران هم برای تامین هزینههای دانشگاههای دولتی کافی بهنظر نمیرسید.
نرگس آذری میگوید: «قرار دادن بار تامین هزینه بر دوش دانشگاههای دولتی، باعث شد تا مراکز آموزش عالی که بعضی از آنها تا پیش از این اعتبارهای زیادی برای خود بهدست آورده بودند، به جای حفظ کیفیت آموزش و یا افزایش آن به سمت و سوی فعالیتهای اقتصادی پیش بروند تا جایی که بیشتر از بنگاه آموزشی، به بنگاههای اقتصادی شبیه باشند. این یک فاجعه است که امروز در کتابخانههای دانشگاههای دولتی ما کتابهایی که منبع درسی برای مقاطع ارشد و دکتری به شمار میروند وجود ندارد.
دانشگاه دیگر بهدنبال تامین این نیازها نیست و در عوض به افزایش ظرفیتها فکر میکند تا بتواند حداقل با فروش نیمی از آنها بهعنوان دریافت شهریه، درآمدزایی کند. امروز اگر به کتابخانههای دانشگاه تهران مراجعه کنید میبینید که اغلب این کتابها اهدایی از طرف دیگر دانشجویان هستند چراکه تامین این کتب از طرف دانشگاه انجام نمیشود و دانشجویان هم به تنهایی از پس تامین هزینه این کتابها بر نمیآیند.»
پولی شدن دانشگاهها، بهویژه دانشگاههای مادر چه ضربهای به آموزش عالی میزند؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال، بد نیست نگاهی به سیاستهای دانشگاههای دولتی مختلف در سالهای گذشته برای جذب دانشجو بیندازیم.
آذری، پژوهشگر، میگوید: «با پولی شدن دانشگاهها، این مراکز سیاستهای مختلفی برای جذب دانشجو در پیش گرفته اند. یکی از مهمترین این سیاستها، پرداختن به رشتههای تحصیلی پولساز است که در دورههای مختلف، با هم تفاوت میکند. مثلا در دهه ۸۰ ناگهان با رشد رشتههای دانشگاهی مرتبط با علوم کامپیوتر روبهرو بودیم. یا در هر دورهای بسته به بازار کار، رشتههایی در دانشگاهها بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. در این میان، رشتههایی هم بودند که گرچه پولساز نیستند، اما جامعه به آنها نیاز دارد. مثل رشتههایی در علوم انسانی و علوم اجتماعی که اصطلاحا رشتههایی انباشته شدنی هستند و برای تداوم مطالعه و پژوهش در زمینههای آنها، نیاز به جذب سالانه دانشجو در کشور داریم. اما در عمل این اتفاق نمیافتد.»
طبقاتی شدن دانشگاهها و دور زدن قانون توسط افراد حقیقی و حقوقی، از دیگر پیامدهای پولی شدن تحصیل در دانشگاهها بود. بهطوری که افرادی از نهادهای مختلف با بودجههای دولتی اقدام به بازسازی و مرمت دانشکدههای مختلف میکردند و در عوض مدارک افتخاری نصیب شان میشد یا به عضویت هیأت علمی دانشگاهها در میآمدند.
آذری میگوید: «پولی شدن حتی بخشی از کرسیهای دانشگاههای دولتی، باعث شده تا ورود به این دانشگاهها برای افراد معمولی و طبقه متوسط جامعه بسیار دشوار باشد. به این معنی که هر کسی در این دانشگاهها تحصیل میکند یا باید خیلی نخبه باشد یا باید از طبقه مالی مرفه باشد و این یعنی سیاستهای آموزش عالی ما به سمت محدود کردن این تحصیلات میرود؛ نه گسترش آن.»
پردیس خودگردان دانشگاه صنعتی شریف:
شهریه ثابت برای همه مقاطع: ۱۶میلیون تومان
شهریه متغیر: ۱۱میلیون تومان
هر واحد درس عملی: یک میلیون و ۶۰۰هزار تومان
دانشجویان نوبت دوم (شبانه) دانشگاه تهران در پردیس خود گردان:
شهریه هر ترم مقطع دکتری تخصصی: ۱۸میلیون و ۹۰۰هزار تومان
کل مبلغ شهریه مقطع دکتری: ۱۵۱میلیون تومان
پردیس خودگردان دانشگاه علم و صنعت:
شهریه ثابت مقطع دکتری: ۱۲میلیون تومان
شهریه ثابت مقطع کارشناسی ارشد: ۵میلیون و ۷۶۰هزار تومان