آیا گوش شنوایی هم وجود دارد که احساس خطر کند و دل به جوانها بسپارد و پای درد دل آنها بنشیند و بشنود که «ما از درد ناچاری و بر خلاف میل باطنی خود خانه و خانواده و کشورمان را ترک میکنیم تا آینده بهتر و امن تری را بسازیم»؟ قرار بوده است که چتر نهضت جوان گرایی همه جوانها را زیر سایه خود بگیرد.
روزنامه اطلاعات نوشت: این روزها وضع به گونه ایست که وقتی لختی با آنهاها مینشینی خیلی باید تحمل داشته باشی که عصبانی نشوی و شکیبا هم باشی که گفتگو را به آخر برسانی، زیرا جوانها تو را و بزرگترها را مسئول وضع موجود میدانند.
نمیتوان همه جوانهای ناراضی و منتقد به وضع موجود را ساده لوح دانست که تحت تأثیر القائات دیگران قرار گرفته باشند، با این حال نباید عامل شایعه سازی و دروغ پردازی گروهی را که با نیتهای شوم خاصی به نا رضایتی جوانها دامن میزنند نا دیده گرفت.
ما دیگر در یک حصار زندگی نمیکنیم بلکه هر جوانی امروز یک جام بلورین جم را در جیب خود دارد که هر لحظه اراده کند میبیند دیگر جوانها در دیگر کشورها چگونه زندگی میکنند. البته این به معنای بهشت بودن دنیای خارج و دوزخ بودن کشور ما نیست و جوانهای ما هم انتظار ندارند که حکومت برای آنها همه چیز را رایگان ارائه دهد، یا کشور یک میلیون و ششصد و چهل وهشت هزار کیلومتر مربعی ما را مانند یک جزیره در همسایگی مان، که شاید به اندازه قشم خودمان هم مساحت نداشته باشد، با همه تسهیلات بسازد.
با این حال فقط کمبود امکانات نیست که جوانهای ما را آزار میدهد. امید به فردای بهتر، نبودن تبعیض و پرداختن به شایسته سالاری در انتصابها از خواستههای ساده جوانهای ماست.
داشتن اینترنت پرسرعت یکی از خواستههای ابتدایی جوانهاست. امروزه مانند گذشته نیست که انسان روی حصیر زانو بزند و به سنت طلبگی دنبال مطلب بگردد. بدون اغراق باید گفت که اگر انسان قصد یک کار پژوهشی سطح بالا را داشته باشد و بخواهد از منابع خارجی بهره گیری کند یا اکثر سایتها فیلتر است یا با سرعت اینترنت مو جود باید در مواردی قید کارش را بزند.
بحث شغل و ازدواج و مسکن که در زمره خواستههای ضروری همه جوانها در همه دنیاست در کشور ما، البته نه برای همه، به آرزوهای دور دست تبدیل شده است. متأسفانه شمار زیادی از جوانها بزرگترهای خود را مقصر عدم تحقق آرزوهای حداقلی خود میدانند. اما آیا واقعاً پدر مادرها مسئول وضع موجودند یا در کشور ثروتمندی مثل ایران که در زمره ممالک غنی جهان قراردارد عدم برنامهریزی، عدم همهجانبه نگری و عدم کاردانی شماری از کارگزاران حکومت در عرصههای مختلف چهار دهه اخیر چنین وضعی را موجب شده است؟
بدنه اجرایی کشور کند کار میکند و ارتشا همچنان دارد از ایمان مردم به جمهوری اسلامی قربانی میگیرد. جوانها این واقعیتهای تلخ را میبینند، و مثل افراد مسن قدرت تحمل آن را ندارند. درهای دنیا هم به روی جوانهای تحصیل کرده ما باز است و همه مشوقها هم برای جذب آنها در دنیا وجود دارد. وقتی جوانی به بازی گرفته نشود، وقتی گروههایی با دید تنگ و انحصارطلبی که دارند همه چیز را برای خود و اطرافیان خویش میخواهند و مانع جذب جوانهای مستعد میشود حاصلش این است که ایران میشود یک کشور تولید تحصیل کرده و متخصص که آنها را به رایگان به دیگر کشورها صادر میکند.
امروز در مشاغل تخصصی با پرداخت حقوقهای پنج برابر چند سال پیش هم نیرو وجود ندارد، چون جوانهای زیادی دارند میروند. البته ایران بزرگ ما امکانات عظیم علمی و فرهنگی دارد و اگر این توان و خلاقیت بهدرستی به کار گرفته شود قدرت جذب تحصیل کردههای داخلی بهخوبی فراهم خواهد شد.
آیا گوش شنوایی هم وجود دارد که احساس خطر کند و دل به جوانها بسپارد و پای درد دل آنها بنشیند و بشنود که «ما از درد ناچاری و بر خلاف میل باطنی خود خانه و خانواده و کشورمان را ترک میکنیم تا آینده بهتر و امن تری را بسازیم»؟ قرار بوده است که چتر نهضت جوان گرایی همه جوانها را زیر سایه خود بگیرد. لایقها را به به کار گمارد و از فکر و توان آنها کشور را بهرهمند کند.
اما آیا واقعاً چنین شده است؟ متأسفانه این روزها در گفتگو با جوانها انسان به واقعیتهای تلخی پی میبرد که ظاهراً مسئولان یا از آنها بیاطلاعند یا میدانند، ولی برای جذب این قبیل جوانها کار درخوری صورت نمیگیرد.