فرارو- بسیاری از ناظران مسائل چین نهادسازی را کلید ثبات سیاسی آن کشور در سطح نخبگان از دهه ۱۹۸۰ میلادی به این سو میدانند. «اندرو ناتان» نهادینه شدن انتقال قدرت را یکی از دلایل اصلی انعطافپذیری اقتدارگرایانه چین معرفی کرد. با این وجود، همان گونه که «جوزف فیو اسمیت» بدان اشاره کرده آن چه پژوهشگران مسائل چین از آن تحت عنوان نهادهای سیاسی در چین یاد کردهاند چیزی بیش از هنجارها نیستند. از دوره «دنگ شیائوپینگ» این هنجارها توسط شخصیتهای ارشد حزب کمونیست چین که اصلیترین نیروی تثبیت کننده درون حزب هستند ساخته و پرداخته شده و مورد محافظت قرار گرفته اند.
به گزارش فرارو به نقل از دیپلمات، این افراد که از آنان تحت عنوان «ارشد» یاد میشود رهبران ملی بازنشستهای هستند که از طریق شبکههای تحت حمایت خود از نظر سیاسی تاثیرگذار باقی مانده اند. آنان از نظر تاریخی در اختلافات میان نخبگان میانجیگری کرده و باعث ایجاد اجماع بین جناحی درون حزب و تعیین جهت سیاستگذاریها شده و نقش مهمی در سیاست چین ایفا کرده اند. آنان با ارتقا دادن جایگاه پیروان شان، تعیین جانشینان و حتی عزل رهبر عالی کشور نقشی حیاتی در امور پرسنلی ایفا کرده اند.
اولین نسل از اعضای ارشد حزبی در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی ظهور کردند. آنان رفقای مائو بودند که در جریان انقلاب فرهنگی پاکسازی شدند و بعدا توسط «دنگ شیائوپینگ» و «هو یائوبانگ» احیا شده بودند. در میان آنان هشت شخصیت قدرتمند معروف به «هشت جاودانه» از نفوذ سیاسی بیبدیلی برخوردار بودند. این افراد ارشد نقش اساسی در شکل دادن به سیاستهای اقتصادی در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی داشتند.
به ویژه دو تن از افراد ارشد یعنی «چن یون» محافظه کار و «دنگ شیائوپینگ» اصلاح طلب مبارزه بر سر آینده چین را بین یک اقتصاد برنامهریزی شده با بازار به عنوان مکمل و یک اقتصاد بازار سوسیالیستی رهبری کردند. «هو یائوبانگ» دبیرکل حزب کمونیست چین در آن برهه زمانی از محاصره شدن بین این دو مرد مسن گلایهمند بود. همزمان او با انتقاد از سوی «لی شیانیان» که احتمالا سومین مقام ارشد قدرتمند در چین است مواجه شد چرا که او باور داشت «هو» تنها دنباله رو «چن و» دنگ «بود و لی» و نظراتاش را نادیده میگرفت.
در طول پنج سال پرتلاطم در فاصله سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۲ میلادی سیاستگذاری مقامهای ارشد حزبی وارد مرحله تازهای شد: افراد ارشد به ویژه «دنگ شیائوپینگ» نقش پادشاه ساز و پادشاهشکن را ایفا کردند. آنان پیش از آوردن «جیانگ زِمین» به پکن که پیشتر دبیر حزب در شانگهای بود دو دبیر حزب را به دلیل آن چه ارتکاب «اشتباهات سیاسی» خوانده بودند از مقامشان عزل کردند.
«هو یائو بانگ» هنگام مواجهه با اعتراضات دانشجویی در دسامبر ۱۹۸۶ رویکردی آشتی جویانه در پیش گرفت. او معتقد بود که رهبری حزب به جای سرکوب جنبش باید به نگرانیهای دانشجویان رسیدگی کند و اصلاحات دموکراتیک را دنبال نماید. با این وجود، دنگ و دیگر بزرگان محافظه کار، هو را برای مقابله با لیبرالیسم بورژوایی «به اندازه کافی قدرتمند» نمیدانستند. پس از برگزاری چندین جلسه در خانه دنگ مقامهای ارشد حزبی هو را مجبور به استعفا کردند.
پس از سقوط هو، دنگ و اعضای ارشد حزب مجبور شدند جانشین او را انتخاب کنند. دو نامزد برای تصدی مقام دبیرکلی حزب کمونیست چین برجسته شدند: «ژائو زیانگ» نخست وزیر لیبرال و «دنگ لیکون» (که رابطهای با دنگ شیائوپینگ نداشت) محافظه کار سرسخت و یکی از بهترین نظریه پردازان سیاسی حزب کمونیست چین. دنگ شیائوپینگ نگران بود که دنگ لیکون ممکن است روند اصلاحات اقتصادی را با خطر مواجه سازد. پس از دریافت نامهای انتقادی، دنگ شیائوپینگ تصمیم گرفت دنگ لیکون را از تمام سمتهای خود خلع کند اقدامی که رضایت بزرگان محافظه کار مانند «بو ییبو» و «چن یون» را به همراه داشت. سقوط دنگ لیکون راه را برای صعود ژائو زیانگ هموار کرد.
با این وجود، در پایان «ژائو» سرنوشتی مشابه با سلف خود داشت. در جریان اعتراضات تیان آن من در سال ۱۹۸۹ میلادی ژائو از رویکرد آشتی جویانه نسبت به معترضان حمایت کرد و به شدت با سرکوب نظامی معترضان مخالفت نمود موضعی که با رویکرد مشت محکم دنگ در تناقض بود. زمانی که ژائو در اعترافی به مردم چین گفت که هنوز هم دنگ تصمیم گیرنده اصلی در مورد تمام مسائل اصلی کشور است دنگ این اعتراف را یک خیانت شخصی به خود قلمداد کرد و در عمل اصطلاحا او را زیر اتوبوس انداخت. در نهایت، دنگ و دیگر رهبران ارشد ژائو را به اتهام ایجاد «تفرقه در حزب» از مقاماش برکنار کردند و او را تا پایان عمر در حبس خانگی قرار دادند.
پس از سقوط ژائو، مقامهای ارشد حزب «جیانگ زمین» دبیر حزب در شانگهای را به دلیل مدیریت ماهرانه اعتراضات دانشجویی در شانگهای به عنوان رهبر بعدی انتخاب کردند. جیانگ چهره قابل قبولی هم برای محافظهکاران و هم برای اصلاح طلبان حزب بود. آخرین نمایش دنگ از نفوذ سیاسی خود در سال ۱۹۹۲ میلادی بود. پس از اعتراضات تیان آن من و سرکوب خونین معترضان، بسیاری از محافظهکاران در حزب کمونیست چین معتقد بودند که اصلاحات اقتصادی باعث ایجاد هرج و مرج سیاسی شده است.
بنابراین، اولویت ملی از اصلاحات اقتصادی به مبارزه سیاسی تغییر کرد. جیانگ در سخنرانی خود در هفتادمین سالگرد حزب کمونیست چین در سال ۱۹۹۱ اعلام کرد که «مبارزه طبقاتی برای مدت طولانی در چین وجود خواهد داشت.» او بر اهمیت مبارزات ایدئولوژیک به ویژه مبارزه علیه «تکامل مسالمت آمیز» و «لیبرالیزاسیون (آزادسازی) بورژوایی» تاکید کرد. پس از آن سخنرانی بسیاری از ناظران ادعا کردند که جیانگ ممکن است به اقتصاد بازار نوپای چین حمله کرده و حتی آن را نابود کند. بنابراین، دنگ معتقد بود که باید اقداماتی را انجام دهد تا جیانگ و محافظهکاران را از معکوس کردن روند «اصلاحات و گشایش» باز دارد.
در زمستان سال ۱۹۹۲ میلادی، دنگ از منطقه ویژه اقتصادی شنژن بازدید کرد و سخنرانیای را ایراد کرد که در آن جیانگ را تهدید نمود و گفت: «هر کس از اصلاحات امتناع ورزد باید کناره گیری کند». به گفته «لی روی» که ارتباط نزدیکی با مرکز قدرت در چین داشت دنگ به قدری نگران آینده مسیر اصلاحات آغاز شده توسط خود بود که حتی تصمیم به عزل جیانگ گرفت. با این وجود، رهبران ارشد دیگری مانند «چن یون»، «لی شیانان» و «بو ییبو» او را متوقف کردند. بر اساس گزارشها بو به دنگ گفته بود: «شما هوآ گوئوفنگ، هو یائوبانگ و ژائو زیانگ را نابود کردید. شما نمیتوانید بیش از سه بار چنین اختیاری داشته باشید».
دنگ موافقت کرد، اما جیانگ پیام او را دریافت کرده بود. یک سال بعد، جیانگ اعلام کرد که اصلاحات و گشایش آغاز شده در دوران دنگ نباید در بلند مدت تغییر کند.
آخرین میراث سیاسی «دنگ تعیین هو جین تائو» جوان سال به عنوان جانشین جیانگ بود و به نوعی پایه گذار سنت رهبر ارشد بازنشسته بود که جانشین رهبر فعلی را تعیین میکرد.
در فاصله سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ میلادی جیانگ زمین به آرامی قدرت خود را تثبیت کرد و اعضای ارشد با نفوذ نیز به ترتیب فوت میکردند. او با دستکاری سن بازنشستگی مخالفان سیاسی اصلی خود «کیائو شی» و «لی روی هوان» را از نظر سیاسی از بین برد. در سال ۲۰۰۲ میلادی او قدرت خود را با گسترش کمیته دائمی دفتر سیاسی و پرکردن آن با افراد تحت حمایتاش به ویژه «زنگ کیانگ هونگ» نشان داد. این گسترش حوزه نفوذ و قدرت، جیانگ را مطمئن ساخت که میتواند نفوذ سیاسیاش را پس از بازنشستگیاش نیز حفظ کند. جیانگ از نفوذ خود برای پرورش یک محیط سیاسی نسبتا باز و موجی از اصلاحات سیاسی در اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی استفاده کرد. ظهور شی جین پینگ به عنوان جانشین هو جین تائو نیز تصمیم جیانگ بود.
در همین حال، هو یک رهبر ضعیف قلمداد میشد که زیر سایه جیانگ حکومت میکرد. او نتوانست مانند جیانگ قدرت را به طور موثر تحکیم کند در کنترل ارتش آزادیبخش خلق حامی جیانگ مشکل داشت و حتی عناوین مرتبط با رهبر عالی بودن را نیز دریافت نکرد. ضعف هو زمانی بیشتر آشکار شد که او در سال ۲۰۱۲ میلادی نتوانست ارتقای مقام لی یوانچائو دستیار خود را در کمیته دائمی دفتر سیاسی حزب عملی سازد.
تحکیم قدرت شی نتیجه اجماع رهبران ارشد بود. بسیاری از افراد ارشد درون حزب معتقد بودند که سبک رهبری «اولین در میان برابرها» هو مانع اجرای سیاستها شده است، زیرا قدرت در آن زمان بیش از حد پراکنده بود. آنان باور داشتند که چین برای انجام اصلاحات دشوار به یک رهبر ارشد در جایگاه «ریاست جمهوری» با قدرت متمرکز نیاز دارد. آنان هم چنین از پرونده «بو شیلای» به این نتیجه رسیدند که رهبری ضعیف منجر به فساد کنترل نشده و جنگ قدرت نخبگان شده است.
بنابراین، همانطور که «فیو اسمیت» استدلال کرد اعضای ارشد از تحکیم قدرت شی و کارزار مبارزه با فساد تحت رهبری او حمایت کردند. چنگ لی و فیو اسمیت هر دو اشاره کردهاند که شی قطعا از «جیانگ زمین» و از دیگر مقامهای ارشد جناح جیانگ برای پاکسازی «ژو یونگ کانگ» دستیار جیانگ تاییدیه گرفته بود.
با این وجود، مقامهای ارشد حزبی مطمئنا انتظار نداشتند که تحکیم قدرت شی تا آن حد پیش برود و شی تمام رقبای سیاسی را بدون در نظر گرفتن پیشینه جناحیشان سرنگون کند.
امروز چین در دوره جدیدی قرار دارد. برای نخستین بار از سال ۱۹۷۸ میلادی به این سو چین هیچ مقام ارشدی ندارد که بتواند شی را محدود کند. جیانگ زمین ۹۶ساله است و شایعه شده که مشکلات شدیدی در زمینه سلامتی دارد. غیبت او در جشن صدمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست چین تاییدی بر صحت این شایعات بوده است. هو جین تائو هرگز شخصیت قدرتمندی نبود و پس از پاکسازی شی بسیاری از اعضای جناح اتحادیه جوانان کمونیست که پایگاه حمایتی سنتی او محسوب میشد نفوذشان بیش از گذشته کاهش یافت.
دیگر افراد ارشد مانند «زنگ چینگ هونگ» و «ون جیابائو» برای مصون ماندن از کارزار مبارزه با فساد خود را در سطحی پایین نگه داشته اند. اصلاحیه قانون اساسی شی در سال ۲۰۱۸ میلادی که راه را برای سومین دوره ریاستاش به عنوان دبیرکل حزب کمونیست چین و رئیس جمهور آن کشور هموار میسازد نشان میدهد که هیچ شخصیت بلندپایهای نمیتواند تلاش شی برای ممانعت از هنجارهای حزب را محدود کند.
مورد سیاستگذاری توسط مقامهای ارشد در دوران امپراتوری میجی در ژاپن میتواند مقایسهای مفید باشد. مقامهای ارشد ژاپنی (ژانرو) قهرمانان بازسازی میجی بودند. نفوذ آنان در سیاست در سال ۱۸۹۲ میلادی آغاز شد زمانی که گروه ژانرو نخست وزیر جدیدی را پس از کناره گیری ناگهانی «ماتسوکاتا ماسایوشی» انتخاب کرد. ژانرو نقش مشابه اعضای ارشد حزب کمونیست در چین را برعهده داشتند.
نخست آن که آنان قدرت انتخاب نخست وزیران را برای تضمین ثبات در دوران انتقال قدرت حفظ کردند. دوم آن که آنان فراتر از منافع محدود بوروکراتیک و حزبی سیاستگذاریهای داخلی و هارجی را براساس اهداف ملی هدایت کردند و سوم آن که آنان تفاوت بین احزاب سیاسی، بوروکراسی و ارتش را برای حفظ کنترل متمرکز تنظیم کردند.
گروه ژانرو در دهه ۱۹۲۰ میلادی به دلیل سن بالایشان از سیاست ژاپن محو شدند. در نتیجه، سیاست ژاپن در هرج و مرج عمیق فرو رفت. افسران نظامی متعصب پس از خروج ژانرو از طریق کودتا قدرت را به دست گرفتند و سیاستهای خارجی تهاجمی را دنبال کردند که گروه ژانرو از آن متنفر بود. قدرت کنترل نشده دولت نظامی ژاپن را به جنگ جهانی دوم و شکست نهایی آن سوق داد.
البته این تشبیه به معنای موازیسازی رویدادهای چین و ژاپن نیست. ارتش آزادیبخش خلق چین مطمئنا در موقعیتی نیست که قدرت را به دست گیرد. در واقع، شی فرماندهی و تسلط حزب کمونیست چین بر اسلحه (ارتش) را تقویت کرده است. با این وجود، افراد ارشد تاکنون از هرگونه انحراف سیاسی از اصلاحات و گشایش در ۴۰ سال گذشته جلوگیری کرده بودند. علاوه بر این، آنان با حفظ هنجارهای سیاسی روند تصمیم گیری را تثبیت کرده بودند. بدون حضور افراد ارشد شی ممکن است این گزینه اشتباه را انتخاب کند که سیاستهای افراطی را با قدرت کنترل نشده دنبال کند. سیاست خارجی ملی گرایانه و سیاست داخلی سخت گیرانه کووید صفر برای مقابله با شیوع کووید تنها موید وجود این خطرات هستند.