فیلم «Piggy» دربارۀ دختر نوجوانی است که بعد از دیدن یک اتفاق وحشتناک، در مقابل یک دو راهی اخلاقی سخت و تکاندهنده قرار میگیرد.
فیلمهای خوب دربارۀ مشکلات دوران نوجوانی کم نیستند؛ بعض از این فیلمها دربارۀ نوجوانانی هستند که با آزار و اذیت بچههای همسن و سالشان مشکل دارند؛ بعضیها دربارۀ مشکلات خانوادگی نوجوانان هستند و بعضیها هم معضلات عاطفی و جسمی آنها را به تصویر میکشند. فیلم اسپانیایی «پیگی» یا «خوک کوچولو» دربارۀ همۀ این چیزهاست و خیلی بیشتر از اینها!
به گزارش فرارو به نقل از فرادید، این فیلم مشکلات دورۀ نوجوانی را به یک ماجرای پر از قتل و خشونت پیوند میزند و از دل این قصه، دوراهیهای اخلاقی جالبتوجهی بیرون میکشد که نه تنها شخصیت اصلی داستان باید در مورد آنها تصمیم بگیرد، بلکه بیننده هم عمیقا درگیر فکر کردن به آنها میشود.
داستان فیلم دربارۀ دختر نوجوانی به اسم سارا است. سارا دختر بسیار چاقی است که پدر و مادرش یک فروشگاه گوشت خوک را اداره میکنند. وضعیت جسمی سارا به اضافۀ شغل پدر و مادرش بهانۀ کافی برای دخترهای همسن و سال فراهم میکند تا حسابی او را دست بیاندازند. آنها به او لقب «پیگی» دادهاند و از هر فرصتی برای اذیت کردنش استفاده میکنند.
دخترهای نوجوان محل از جمله رُزی و کارولین از حضور سارا در فروشگاه عکس میگیرند و عکسها را با متنهای تمسخرآمیز در شبکههای اجتماعی میگذارند. پدر و مادر سارا هم جز اینکه او را به درس خواندن و کمک کردن در کارهای فروشگاه وادار کنند کار دیگری نمیکنند؛ آنها انگار اصلا متوجه تنهایی و آزارهایی که دخترشان میبیند نیستند.
اما اوج آزارها جایی است که سارا برای شنا کردن به استخر طبیعی نزدیک محلشان رفته که رزی و کارولین لباسهای او را برمیدارند و با خودشان میبرند. التماسهای سارا هم فایدهای ندارد.
حالا او مجبور است که بدون لباس از استخر تا خانه را پیاده برود. در طول مسیر چندتا از پسرهای اوباش محل به او برمیخورند و اذیتش میکنند. حالا سارا پر از خشم و اندوه است و تنها و عریان وسط یک جادۀ خلوت دارد ضجه میزند.
اما اتفاق اصلی فیلم اینجا میافتد. سارا متوجه ماشین ونی میشود که یک غریبه آن را میراند. غریبه با دیدن سارا توقف میکند و لباس او را از داخل ماشین به بیرون میاندازد؛ همان لباسی که رزی و کارولین برداشته بودند.
بلافاصله سارا متوجه میشود که کارولین با چهرهای خونآلود عقب ماشین ون حبس شده و دارد کمک میخواهد. اینجاست که سارا بر سر یک دوراهی سخت و تکاندهنده قرار میگیرد.
آیا او باید به کسانی که بدترین عذابها را به سرش آورده بودند کمک کند یا باید طرف یک آدمربای قاتل را بگیرد که او را از وضع ناجورش نجات داده است؟ ادامۀ فیلم دربارۀ نحوۀ برخورد سارا با این پرسش مشکل است.
فیلم «پیگی» ترکیبی از ژانرهای مختلف است؛ هم لحظههای ترسناک در فیلم هست، هم پیچیدگیهای خانوادگی، هم لایههای عاطفی و هم صحنههای مهیج و اضطرابآور. اما بیشتر از همۀ اینها «پیگی» یک مطالعۀ عمیق و تماشایی دربارۀ درونیترین لایههای روح یک نوجوان آزاردیده است؛ نوجوانی که باید قهرمان درونش را بیدار کند و خشم و بخشش را همزمان به کار بگیرد.
بازی لورا گالان در نقش سارا یکی از نقاط درخشش این فیلم است؛ او کاری کرده که ما تکتک ترسها، خشمها، ضجهها و غمهای شخصیت فیلم را باور میکنیم. البته بازی خوب بدون یک سناریوی فکر شده و ریتم متناسب نمیتوانست به خودی خودش راه به جایی ببرد، اما خوشبختانه «پیگی» از این ویژگیهای مثبت هم بهرۀ کافی برده است و میتواند در مدت یک ساعت و نیم، بیننده را کاملا با داستان درگیر کند.
این فیلم کاری میکند که شما کاملا با این دختر نوجوان دارای اضافه وزن احساس همذاتپنداری پیدا کنید، حتی اگر خودتان یک مرد میانسال لاغر باشید!
فیلمنامهنویس و کارگردان: کارلوتا پردا (Carlota Pereda)
بازیگران: لورا گالان (Laura Galan)، ریچارد هولمز (Richard Holmes)، کارمن ماکی (Carmen Machi)
امتیاز منتقدان (راتن تومیتوز): ۹۱%