روزنامه شرق نوشت: مسائل اجتماعی همیشه با پیچیدگیهایی همراه است و در بسیاری موارد باید از ابعاد مختلف یک موضوع را مورد بررسی قرار داد؛ اما میبینیم گاه این مسائل عمیق اجتماعی که تنها نشانههایی از آن را در رسانهها یا جامعه میبینیم، به یک موضوع فردی و روانشناسی تقلیل پیدا میکند که همیشه از طرف متفکران مورد نقد بوده؛ مانند ماجرای فرستادن دانشآموزان معترض بازداشتی به مراکز روانشناسی برای اصلاح و تربیت که در روزهای گذشته منجر به انتقاداتی شده است.
حتی سکوت انجمن روانشناسی مبنی بر جلوهدادن اعتراض و مطالبات دانشآموزان در مدارس به یک موضوع روانی، باعث واکنش برخی روانشناسان این حوزه شده است.
سامان توکلی، متخصص روانپزشک، به مسئله تقلیل یک امر اجتماعی به موضوع فردی روانشناسی در جامعه اشاره میکند و میگوید: رابطه بین سلامت روان و عوامل کلان اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی رابطه پیچیدهای است؛ اما در واقع، چیزی که نیاز به توجه جدی دارد و لازم است همه جامعه و بهویژه سیاستگذاران و مسئولان هر کشوری به آن توجه داشته باشند، این است که نابهنجاریهای اجتماعی-اقتصادی به سلامت روان آحاد جامعه صدماتی جدی میزند. فقر، بیکاری، شکاف اقتصادی و انواع تبعیضها ازجمله عواملی هستند که بر سلامت روان جامعه تأثیر منفی دارند.
توکلی ادامه میدهد: طبیعی است که در هر جامعهای و بهویژه در صورت وجود شرایط منفی، انتقادها و اعتراضهایی صورت میگیرد که باید بهدرستی شنیده شود. انکار یا برخورد توأم با خشونت برای نشنیدن این صداها درواقع پاککردن صورتمسئله است. احالهکردن اعتراضات به مشکل روانپزشکی و روانشناختی در منتقدان و معترضان نیز درواقع روشی برای انکار اصل موضوع و مشکل است. بله، ممکن است در بین معترضان هم مانند تمام جامعه، سابقهای از اختلال جسمی یا روانی وجود داشته باشد، ولی جستوجو یا مطرحکردن این سوابق در منتقدان و معترضان برای بیاهمیت تلقیکردن صحبتشان درواقع روشی برای انکار اصل موضوع انتقادها و اعتراضهاست.
این روانشناس اضافه میکند: در پیش گرفتن این رویه از طرفی باعث نادیدهگرفتن مشکلات اجتماعی-اقتصادی و تعمیق و تشدید آنها میشود و از طرف دیگر با برچسبزنی نادرست به گروههایی از جامعه، باعث انسداد راه گفتگو و حل تعارض میشود و حتی به نوعی باعث انگزنی به افراد دچار اختلال روانی میشود؛ گویی اگر از کسی در جایی چنین سوابقی وجود داشته باشد، حتی حق انتقاد یا سایر حقوق اجتماعی از او سلب میشود که هم از نظر علمی پایه درستی ندارد و هم با نادیدهگرفتن معضلات اصلی باعث تشدید، تعمیق و حلنشدن تعارضات بین این گروهها و مسئولان میشود.
توکلی با در نظر گرفتن آسیب به علم روانشناسی با در نظر گرفتن ابزاری برای توجیه مسائل اجتماعی، میگوید: همینطور است. متأسفانه چنین امری سابقه تاریخی هم دارد. این اتفاق، یعنی استفاده از دانش، تشخیص و درمانهای روانشناختی و روانپزشکی در متون علمی بهعنوان «سوءاستفاده سیاسی از روان پزشکی» شناخته میشود.
او اضافه میکند: در شوروی و بعضی کشورهای دیگر هم این پدیده گزارش شده است و در حال حاضر هم در مقالات ذکر میشود که احتمالا این رویه در چین بهطور سیستماتیک اجرا میشود. خوشبختانه تا به حال سابقه نداشته است که روانپزشکی کشورمان درگیر چنین روندی شده باشد. متأسفانه بهتازگی در گفتههای بعضی مسئولان اشاراتی به ارجاع دانشآموزان یا دانشجویان معترض به روانشناس یا روانپزشک شده که موجب نگرانی و اعتراض شدید روانشناسان و روانپزشکان کشور شده است.
تقلیلدادن اعتراضات دانشجویان یا سایر گروههای اجتماعی به امری روانشناختی یا روانپزشکی و منسوبکردنشان به وجود اختلال یا سابقه اختلال روانشناختی یا روانپزشکی در آنان قطعا پشتوانه علمی ندارد و تبعات منفی جدی خواهد داشت. با توجه به اینکه بعضی از این مسئولان بعدها مطالبی را که از ایشان نقل شده بود، تکذیب کردند یا سعی کردند اصلاح کنند، امیدواریم این اظهارنظرها فقط ناشی از کماطلاعی گویندگان بوده باشد و بعد از این شاهد چنین گفتههایی نباشیم.
به هر حال، این را باید تأکید کنیم که هم دیدگاهها و رفتارهای اعتراضی و سیاسی افراد و گروهها را نمیتوان به وجود اختلال روانی در آنان نسبت داد و هم اینکه وجود سابقه اختلال روانی در افراد بههیچوجه به معنای آن نیست که تحلیلهای فعلیشان الزاما دچار نقص است و میتوان با این توجیه آن انتقادها را بیارزش کرد و نادیده گرفت.
بدنه روانپزشکی و روانشناسی کشور حتما چنین گفتههای بیپشتوانهای را نمیپذیرند. به این گروه از مسئولان توصیه میکنم اگر قرار است درباره موضوعات مرتبط با سلامت روان اظهارنظری کنند، حتما پیش از آن با متخصصان صاحبنظر و مستقل مشورت کنند. اعتبار پزشکی و روانپزشکی کشور بخشی از اعتبار ملی ما است و نه این اعتبار و نه اعتماد بین جامعه و نظام سلامت و سلامت روان نباید به دلیل مقاصد سیاسی مخدوش شود.