متهم عنوان کرد: من قصدم کشتن مادربزرگم نبود و فقط بهدنبال طلاهایش بودم. من روز قبل از ماجرا مشروب و قرصهای آرامبخش خورده بودم و حال مساعدی نداشتم. آن روز من با همراهی دوستم به خانه مادربزرگم رفتیم و اگر هم قتلی صورت گرفته من تنها نبودم. با این حال پشیمانم و از اولیای دم میخواهم من را ببخشند.
پرونده پسر جوانی که متهم است با همدستی یکی از دوستانش مادربزرگش را به قتل رسانده پس از ۱۴ سال برای سومین بار در حالی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد که اولیای دم از مجازات او گذشت کردند.
به گزارش ایران، رسیدگی به این پرونده از اواخر شهریور سال ۸۷ با گزارش قتل زن سالمندی در خانهاش به پلیس، آغاز شد و مأموران بلافاصله به محل اعزام شدند.
در بررسیهای اولیه مأموران تحقیقات میدانی را آغاز و با همسر مقتول صحبت کردند. وی در تشریح جزئیات به مأموران گفت: من طبق عادت هر روزه برای خواندن نماز به مسجد رفتم همسرم در حال وضو گرفتن بود. وقتی از مسجد برگشتم و در خانه را زدم کسی در را باز نکرد و نگران شدم و بسرعت با پسرم که در نزدیکی خانه ما زندگی میکرد تماس گرفتم. به اتفاق او در را شکستیم و وارد خانه شدیم و دیدیم که همسرم با ضربات متعدد چاقو جان باخته است.
در ادامه مشخص شد مقتول مقداری طلا در خانه نگهداری میکرده که پس از قتل همه طلاها سرقت شده است. همچنین مأموران پس از بررسی شواهد در صحنه جنایت پی بردند که عامل یا عاملان قتل با زور وارد خانه نشدهاند و قربانی با قاتلش آشنا بوده است.
با این سرنخ مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عاملان قتل در دستور کارشان قرار داده بودند تا اینکه مرد جوانی با مراجعه به اداره آگاهی عنوان کرد که ساعاتی پیش پسر جوانی برای فروش ۲۵۰ گرم طلا پیش من آمده و از آنجایی که رفتارهای او مشکوک بود ترجیح دادم موضوع را با پلیس در میان بگذارم.
بدین ترتیب اظهارات طلافروش مأموران را به پسر جوان به نام شهرام رساند و بازداشت شد. شهرام پس از حضور در اداره آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل مادربزرگش اعتراف کرد.
وی در توضیح بیشتر به مأموران گفت: من قصد کشتن مادربزرگم را نداشتم فقط میخواستم با سرقت طلاهای مادربزرگم پولی به دست بیاورم تا ازدواج کنم. چند ماه قبل با زن مطلقهای آشنا و به او علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم، اما چون پولی نداشتم و هیچکس هم حاضر نبود به من کمک کند به یکباره یاد طلاهای مادربزرگم افتادم و وسوسه شدم تا با سرقت آن بتوانم زندگی جدیدی را آغاز کنم.
وی افزود: از آنجایی که میترسیدم به تنهایی نقشه سرقتم را عملی کنم موضوع را با یکی از دوستانم به نام حمید مطرح کردم و با موافقت او برای ورود به خانه مادربزرگم برنامهریزی کردیم و روز حادثه پس از رفتن پدربزرگم به مسجد زنگ خانه را زدیم و وارد خانهشان شدیم و زمانی که مادربزرگم در حال خواندن نماز بود کیسهای را روی سرش گذاشتیم و با وارد کردن چند ضربه چاقو و در حالی که نیمهجان روی زمین افتاده بود با سرقت طلاهایش از آنجا گریختیم.
پس از اظهارات متهم مأموران تلاش کردند تا بتوانند حمید را شناسایی و بازداشت کنند، اما موفق نشدند و پرونده با صدور کیفرخواست برای شهرام به شعبه ۱۹ دادگاه کیفری تهران مستقر در اسلامشهر فرستاده شد. در ابتدای این جلسه فرزندان مقتول و حتی مادر شهرام هم برای متهم درخواست قصاص کردند.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و عنوان کرد: همانطوری که در بازجوییها گفتم من قصدم کشتن مادربزرگم نبود و فقط بهدنبال طلاهایش بودم. من روز قبل از ماجرا مشروب و قرصهای آرامبخش خورده بودم و حال مساعدی نداشتم. آن روز من با همراهی دوستم به خانه مادربزرگم رفتیم و اگر هم قتلی صورت گرفته من تنها نبودم. با این حال پشیمانم و از اولیای دم میخواهم من را ببخشند.
پس از اظهارات متهم و وکیل او قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. پس از صدور حکم، متهم به رأی اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور رفت و قضات با بررسی پرونده حکم را نقض و خواستار شناسایی و دستگیری حمید متهم فراری پرونده شدند.
با اینکه حمید تلاش کرده بود ردی از خودش برجای نگذارد، اما مأموران این بار با تحقیقات بیشتری موفق شدند او را دستگیر کنند و پرونده پس از تکمیل تحقیقات به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه دوم این پرونده بازهم اولیای دم درخواست قصاص کردند و در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و هر دو متهم را به قصاص محکوم کردند.
اما این بار هم حکم صادر شده در دیوان عالی کشور نقض شد تا تحقیقات بیشتری از متهمان و پرونده صورت گیرد؛ و در نهایت سومین جلسه رسیدگی به این پرونده پس از ۱۴ سال از این جنایت در شعبه دوم برگزار شد.
در ابتدای این جلسه عنوان شد که اولیای دم از قصاص اعلام گذشت کردند.
که با قید وثیقه آزاد بود در دادگاه حاضر نشد و وکیل او به جایگاه رفت و گفت: موکلم اتهام قتل را قبول ندارد. چرا که او اعلام کرده قتل توسط همدستش حمید صورت گرفته و موکلم مشارکتی در قتل مادربزرگش نداشته است. از اینرو از قضات میخواهم که عنوان اتهامی موکلم را از مشارکت به معاونت تبدیل کنند.
بعد از اظهارات وکیل شهرام، حمید به جایگاه رفت و گفت: من اتهام قتل را میپذیرم، چون روز حادثه فریب حرفهای شهرام را خوردم. ضمن اینکه من پولی برای پرداخت دیه به اولیای دم ندارم به همین خاطر از قضات درخواست میکنم حکم قصاصم را اجرا کنند.
پس از پایان این اظهارات قضات مدارک و اظهارات متهمان را مورد بررسی قرار دادند و اعلام کردند که عنوان اتهامی شهرام به معاونت در قتل از طریق تحریک و تسهیل در قتل تغییر کرد و برای صدور حکم وارد شور شدند.