تا ۱۴۰ سال پیش اصلاً محصولی به نام گوجهفرنگی در ایران وجود نداشت تا اینکه معیرالممالک، داماد ناصرالدین شاه بذر این صیفی را وارد ایران کرد و ایرانیها کم و بیش با این محصول آشنا شدند. دوست محمدخان معیرالممالک هم مثل بیشتر خاندان قاجاری به فرنگ علاقه زیادی داشت و با این تفاوت که خیلی اهل گل و گیاه بود و در این مسافرتها به فرنگ هر جا بذری پیدا میکرد، آن را به ایران میآورد یا با پست میفرستاد.
گوجهفرنگی که اکنون پای ثابت مواد اولیه بیشتر غذاهاست و اگر نباشد آشپزی ایرانی چیزی کم دارد، گویا روزگاری بدجور منفور بوده و پایتختنشینان یکدیگر را نه تنها از خوردنش که حتی از دست زدن به آن هم نهی میکردند.
به گزارش همشهری، اینکه این خوشمزه که کنار هر غذایی بنشیند به آن طعم و مزه بینظیر میدهد، چه زمانی و چطور وارد آشپزی اول تهرانیها و بعد همه ایرانیها شد داستانی دارد به اندازه طعم و مزه جذاب و دوست داشتنیاش.
میگویند تا ۱۴۰ سال پیش اصلاً محصولی به نام گوجهفرنگی در ایران وجود نداشت تا اینکه معیرالممالک، داماد ناصرالدین شاه بذر این صیفی را وارد ایران کرد و ایرانیها کم و بیش با این محصول آشنا شدند.
دوست محمدخان معیرالممالک هم مثل بیشتر خاندان قاجاری به فرنگ علاقه زیادی داشت و با این تفاوت که خیلی اهل گل و گیاه بود و در این مسافرتها به فرنگ هر جا بذری پیدا میکرد، آن را به ایران میآورد یا با پست میفرستاد.
بذر این گیاه را هم او با پاکت به همراه نحوه و زمان کاشتش برای ملازمانش فرستاد و گفت آن را در باغ فردوس بکارند. همان باغ بزرگی که بعدها بخشی از آن را حسین خداداد، تاجر معروف تهران خرید و زیباترین خانه تهران را وسط آن ساخت.
بعد از کاشتن این گیاه و رشد آن در مزرعه باغفردوس، بیشتر افرادی که با این محصول جدید روبهرو شدند، نگاه مثبتی به آن نداشتند و فکر میکردند که خوردن گوجهفرنگی که در آن زمان، به آن بادمجان فرنگی یا بادمجان ارمنی هم گفته میشد، باعث مسمومیت میشود. گویا طبع سرد گوجهفرنگی با مذاق تهرانیهای آن دوره جور درنمیآمد و حالت تهوع و ناخوشی پس از خوردن آن را که در برخی از افراد ایجاد میشد، حمل بر مسمومیت میکردند.
این بدبینی به گوجهفرنگی همچنان وجود داشت تا اینکه چشم یکی از برادران ناصرالدینشاه به نام عبدالصمدمیرزا عزالدوله به این محصول خوشرنگ افتاد. او پس از چشیدن گوجهفرنگی تصمیم گرفت از این ماده غذایی استفاده درست و درمانی کند و برای حرف کسانی که او را از خوردن گوجه میترساندند، تره هم خرد نکند.
شازده قجری که دلش گوجهفرنگی میخواست، دستور داد که این گیاه قرمز را روی آتش کباب کنند. آن روز شازده عزالدوله گوجهفرنگی زغالی شده را همراه کباب کوبیده اصل تهرانی تناول کرد و طعم و مزه آن زیر دندان او و همراهانش نشست؛ و همین اتفاق کشف بزرگ غذایی تاریخ ایران را رقم زد و زمینهساز همنشینی همیشگی گوجهفرنگی و کباب ایرانی شد و از آن پس به ترکیب غذایی محبوب تهرانیها و بعد هم تمام ایران افزوده شد. حالا هم محبوبیت این خوشمزه قاجاری تا امروز ادامه دارد؛ کباب بیگوجه مگر شدنی است؟!