کوشش بیثمر برای فیلترینگ، هیاهویی است که از چند سال پیش آغاز شده و هیچ آوردهای برای حکومت ندارد و حتی زیانبار است. در نهایت هم مصداق آش نخورده و دهان سوخته میشود.
عباس عبدی در روزنامه هم میهن نوشت:
چرا سیاست محدودیت فضای مجازی، هم ناروا و غیراخلاقی است و هم شکستخورده؟ ممکن است ما نسبت به اهداف دیگران نقد داشته باشیم و آنها را غیرقانونی یا غیراخلاقی بدانیم. مثل کسی که دنبال دزدی از مردم یا فساد مالی است. این افراد ممکن است برای انجام کار و تحقق هدف خود شیوه کارآمد و مفیدی را انتخاب کنند که به هدف برسند، در این صورت افراد موفقی هستند، هرچند با اهداف ناصواب و غیراخلاقی و مجرمانه. همچنین ممکن است برای تحقق هدف خود شیوه ناکارآمدی را برگزینند و شکست بخورند. در این صورت افراد ناهنجاری هستند که در تحقق هدف خود نیز موفق نیستند. اینها گمراهترین محسوب میشوند.
با این توضیح باید سیاست محدودیت فضای مجازی را در مقوله دوم قرار داد که هم هدف ناروا و غیراخلاقی است و هم اینکه در تحقق هدف خود، شکست مطلق خورده است.
چرا غیراخلاقی است؟ برای اینکه حکومت بدون مردم معنا ندارد. حکومت خوب تابع نظر مردم خود است. اعمال قدرت بدون بهدست آوردن نظر مثبت مردم عملی غیرحقوقی و بهطور مشخص غیراخلاقی است. در مورد استفاده از شبکههای مجازی خارجی باید گفت که طبق آخرین پیمایش در تابستان امسال حدود ۸۰درصد مردم از این شبکهها استفاده میکنند. این رقم برای جوانان ۹۷درصد است. اکثریت قاطع با فیلتر کردن شبکههای مزبور مخالف هستند. پس هر اقدامی در جهت ممنوعیت استفاده از این امکانات، قطعا غیرقانونی و غیراخلاقی است. فقط کسانی مرتکب آن میشوند که مردم در منظومه فکری آنان هیچ جایگاهی ندارند.
حکومت برای چه اینها را فیلتر کرده یا دنبال محدود کردن دسترسی به اینترنت جهانی است؟ علت اصلی رد و بدل کردن پیامهای متن و تصویری و صوتی با رویکردهای سیاسی است که دولت بیان و انتشار آنها را مطلوب بقای خود نمیداند. بقیه موارد مثل امور منکراتی چندان اهمیتی برای آنان ندارد و مسئله اصلی همین تبعات سیاسی است که البته مردم از این حیث نگرانی ندارند، ولی حکومت به شدت تمام دنبال محروم کردن مردم از این زیرساخت مهم زندگی امروز است از این رو عملی غیراخلاقی و غیرحقوقی است.
مشکل مهمتر این است که اجرای این شیوه آنان را به مقصود نائل نمیکند. در همین مدت دو ماه گذشته، دولت با ایجاد محدودیتهای اینترنت و فیلترینگ زمینه زیاندهی شرکتهای مخابراتی را فراهم کرده است. همچنین سقوط اینترنتیهای بورس را شاهدیم. بیکاری گسترده مشاغل اینستاگرامی و تلگرامی وجه دیگر ماجرا است. دولتی که ضعیفترین عملکردش در ایجاد شغل بوده با این سیاست، ضربه دیگری به کسب و کار مردم میزند؛ آن هم در شرایط رکود تورمی بسیار بالا که این ظلم مضاعفی است. شکست حکومت در فیلترینگ محدود به این نیست، بلکه به روشنی میبینیم که فیلترینگ مانع از مبادله پیامهای سیاسی و به قول دولت ضدامنیتی نشده است، بلکه بیشتر هم شده. کافی است به صفحات و توئیتهایی که مورد پسند حکومت نیست مراجعه کنیم و ببینیم میزان دنبالکنندههای آنها چقدر زیاد شده و از آن مهمتر میزان بازدید و لایکهای آنها نیز افزایش جدی یافته است. بهعلاوه انتقال فیلم اعتراضات به خارج و بازنشر آن در داخل قطعا کم نشده است.
کوشش بیثمر برای فیلترینگ، هیاهویی است که از چند سال پیش آغاز شده و هیچ آوردهای برای حکومت ندارد و حتی زیانبار است. در نهایت هم مصداق آش نخورده و دهان سوخته میشود.