با شروع جنگ جهانی دوم، ۲ دوره از جام جهانی در سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۶ تعطیل شد؛ اتفاقی که فراتر از صحنههای نبرد آخرالزمانی در اروپا، در نتیجه تصمیمات و خودکامگیهای فردی آقای دیکتاتور شکل گرفت.
جام جهانی فوتبال به عنوان بزرگترین رویداد فوتبالی جهان، نخستین دوره خود را در سال ۱۹۳۰ در اروگوئه برگزار کرد. رویدادی که از همان دوره نخست با استقبال بی نظیری از سوی تماشاگران روبرو شد بهطوریکه با وجود استقبال در ورزشگاه ها، جمعیت فراوانی در سراسر جهان نیز این رقابتها را به شکل مکتوب و تصویری دنبال میکردند.
به دلیل این میزان استقبال و البته زیرساختهایی که یک کشور نیاز داشت تا خود را به سطح حرفهای برساند، زمان انجام این رویداد، هر چهار سال یکبار تعیین شد و این بازه زمانی، در تمامی دورهها، به انجام رسید مگر طی ۲ دوره چهارم و پنجم که سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۶ را در برمیگرفت.
بهانه عدمبرگزاری این دو دوره، وقوع جنگ جهانی دوم بود؛ رخداد عالمسوزی که علاوه بر فوتبال، سبب تعطیلی یا تعویق دیگر رخدادهای سالانه و جشنوارههای فرهنگی نیز شد. جنگ جهانی دوم، به ظاهر، تنها عاملی بود که جام جهانی فوتبال در طول ۹۲ سال از زمان برگزاری خود، سبب تعطیلی ۲ دوره از این مسابقات شد.
یک سال پس از سومین دوره جام جهانی، آتش جنگ جهانی دوم آغاز شد. در همان نخستین هفتههایی که مشخص شد، جنگ تداوم خواهد داشت، تردیدهایی در مسیر میزبانی جام جهانی آلمان برای سال ۱۹۴۲ به وجود آمد. این تردیدها زمانی قطعیت یافت که به دستور آدولف هیتلر، تمامی ورزشکاران این کشور در شاخههای مختلف، باید با رها کردن تمرینات، به جبهه نبرد میپیوستند و بنابراین آلمان اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰، خالی از هرگونه فعالیت ورزشی شد.
این رخداد درحالی برای آلمان رقم خورد که احتمال قهرمانی این کشور در جام جهانی ۱۹۴۲، بسیار محتمل بود. چهرههای سرشناس فوتبال در آن زمان و البته رقابتی که احساس میشد هیتلر با بنیتو موسولینی که تا آن زمان، کشورش ۲ بار جام قهرمانی را بالای سر برده برد، سبب شد تا بسیاری از دوستداران فوتبال تا سال ۱۹۴۱، همچنان امیدوار به برگزاری این رقابتها در آلمان باشند، اما این دوره از جام جهانی، نهتنها برگزار نشد بلکه بسیاری از چهرههای سرشناس فوتبال قاره سبز نیز از زمین فوتبال دور شدند. ماتیاس سیندلار، اسطوره اتریشی دهه ۳۰ فوتبال در سال ۱۹۳۹ خودکشی کرد. فرانتس بیندر، دیگر ستاره اتریشی فوتبال اروپا، به عضویت ارتش آلمان درآمد. ارنست ویلیمووسکی نیز سرنوشتی بهتر از نظامیگری در اوج حیات حرفهای خود پیدا نکرد.
در چنین وضعیتی، برزیل، به فیفا پیشنهاد داد تا چهارمین دوره جام جهانی، به جای آلمان، در این کشور برگزار شود. بر روی کاغذ، پیشنهاد برزیل، پیشنهادی وسوسهکننده و عقلانی بود. چرا که آتش نبرد در آمریکای جنوبی وجود نداشت و تقریبا ممکن نبود که این قاره به جمع کشورهای متفق و متحد بپیوندد، اما فیفا، ایراد مهمی به این پیشنهاد برزیل گرفت و آن اینکه بسیاری از کشورهای اروپایی که در آن زمان، استعدادهای مسلم فوتبال جهان برشمرده میشدند، درگیر جنگ بودند و عملا نمیتوانستند در جام جهانی سال ۱۹۴۲ شرکت کنند؛ بنابراین این رقابتها علاوه بر اینکه نمیتوانست پذیرای بسیاری از کشورهای اروپایی، شرق آسیا و آمریکای شمالی باشد بلکه به لحاظ فنی نیز کشورها نمیتوانستند به لحاظ کمیت، ۱۶ تیم آرمانی این رقابت را پوشش دهند؛ بنابراین فیفا خیلی زود، حکم به تعطیلی این دوره از رقابتهای جام جهانی داد.
آیا جام جهانی ۱۹۴۶ باید برگزار میشد؟
شاید برگزار نشدن جام جهانی در سال ۱۹۴۶، حتی تا امروز نیز یکی از حسرتهای بزرگ فیفا باشد. پس از آنکه جام جهانی ۱۹۴۲ برگزار نشد، آتش جنگ همچنان در تمام اروپا برافروخته بود و بنابراین، چون هیچ افقی برای پایان جنگ متصور نبود، فیفا پیشدستی کرد و این دوره از رقابتها را نیز ملغی اعلام کرد.
وقتی هم که جنگ در سال ۱۹۴۵ پایان یافت، عملا فرصتی برای برگزاری دوره جدید در سال ۱۹۴۶ نبود. چرا که اروپای ویران نمیتوانست در برابر قطب قدرتمند فوتبال آن سالیان که آمریکای جنوبی بود و بهواسطه تمرینات مکرر، از آمادگی بسیار بالایی برخوردار بود، صفآرایی کند؛ بنابراین جام جهانی ۱۹۴۶، حتی تا امروز نیز موافقان و مخالفان بسیاری را در فیفا دارد؛ موافقان و مخالفانی که هر کدامشان، استدلالهای محکمی برای برگزاری و عدمبرگزاری این رویداد در آن سال داشتند.
این ۲ دوره جام جهانی تا به امروز، تنها دورههایی از این رویداد هستند که برگزار نشد. شاید اگر هیتلر، در تمامی زمینههایی که با موسولینی در رقابت بود، شاخه فوتبال را نیز میافزود، این رقابتها نهتنها در سال ۱۹۴۲ قطعا برگزار میشد بلکه تعطیلی آن در دوره ۱۹۴۶ نیز بسیار غریب به نظر میرسید.
امروز، اما به قطعیت میتوان عنوان کرد که ۲ دوره جام جهانی، نه به دلیل جنگ جهانی دوم، که به دلیل زیادهخواهیها و تفرعن هیتلر، برگزار نشد تا آقای دیکتاتور، علاوه بر تاثیراتی فراتر از انگارههای اجتماعی و سیاسی، اینجا در فوتبال نیز زهر خود را به ساحت جهان و آدمهای مشتاق فوتبال آن دهه بریزد.