آیت الله العظمی جوادی آملی درباره شناخت حقوق بشر بیان داشت: ما باید اول انسان را بشناسیم تا حقوقش را بشناسیم، یکی از پربرکتترین دامنههای حقوق بشر این است که آیا بشر با مردن میپوسد یا از پوست به در میآید؟! ما خیال میکنیم مرگ پوسیدن است، در حالی که مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسیدن، روح بعد از مردن ثابت است نه ساکن، ماییم که هستیم که هستیم که هستیم!
مرجع تقلید شیعیان در دیدار کاظم غریب آبادی معاون امور بینالملل و حقوق بشر قوه قضائیه و دبیر ستاد حقوق بشر اظهار داشت: مردم ایران، مردمی بزرگ و بزرگ زاده هستند و عظمت ملت برای ما سرمایه است و باید حرمتشان حفظ شود.
به گزارش جماران، آیت الله العظمی جوادی آملی بیان داشت: یک نمونه از بزرگی و جلال و شکوه ملت بزرگ ایران، این بود که حتی پس از پذیرش قطعنامه، صدام عملیات مرصاد را علیه ایران انجام داد، اما پس از حمله صدام به کویت که همه کشورها علیه عراق شدند به ما هم گفتند شما در ۸ سال جنگ خود خیلی آسیب از صدام دیده اید، شما نیز از شرق چند گلولهای به آنها بزنید، اما ملت ایران این کار را انجام نداد، در حالی که این مطلب را هیچ کس به ملت نگفته بود که این کار را نکنید، بلکه بزرگی و عظمت ملت ایران در اینجا نشان داده شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی اظهار داشت: هیچ حقی را نباید از مردم کم گذاشت، خداوند در قرآن میفرماید ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾ ما نه کلمهای از شیء جامعتر داریم و نه کلمهای از اشیاء که جمع شیء است کاملتر داریم. فرمود هیچ چیزی از مردم را کم نگذارید، با هر کسی تعهد کردید با هر کسی معامله یا تجارتی کردید با هر کسی قول دادید و پیمانی بستید، کم نگذارید؛ اگر میخواهید سخنرانی کنید بدون مطالعه نروید، اگر معلم کلاس دانشگاه یا حوزه هستید بدون مطالعه نروید، یعنی هر چه که حق دیگران است باید کاملاً ادا بشود.
آیت الله العظمی جوادی آملی درباره شناخت حقوق بشر بیان داشت: ما باید اول انسان را بشناسیم تا حقوقش را بشناسیم، یکی از پربرکتترین دامنههای حقوق بشر این است که آیا بشر با مردن میپوسد یا از پوست به در میآید؟! ما خیال میکنیم مرگ پوسیدن است، در حالی که مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسیدن، روح بعد از مردن ثابت است نه ساکن، ماییم که هستیم که هستیم که هستیم!
آیت الله العظمی جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود ابراز داشت: حدیثی از امام صادق علیه السلام هست که حضرت میفرماید: اگر انسان سوار یک مرکوبی شد، بداند این حیوان چندین حق بر راکب دارد، اول اینکه اگر به آب رسید به عجله نگذرد، شاید تشنه باشد؛ اگر به علفزار رسید به سرعت نگذرد شاید گرسنه باشد؛ اگر حیوان تند نرفت و راکب خواست شلاق بزند، آن تازیانه را به پهلوی حیوان بزند، نه به صورت او!؛ این دینی که برای حیوان آبرو قائل است، آیا برای بشر حرمت قائل نیست؟! آیا این دین بوسیدنی نیست؟