«جعفر شهری» در کتاب تهران قدیم دراینباره چنین نوشته است: دروازههای دوازدهگانه اطراف شهر تهران تنها راه خروج و ورود به تهران بود که از اذان صبح باز و کمی بعد از اذان مغرب بسته میشد و مردم فقط در این زمان میتوانستند از شهر خارج یا به شهر وارد شوند و در ساعات غیرمجاز فقط با راضی ساختن دروازهبانان و دادن پول و رشوه اجازه عبور و مرور داشتند و در غیر این صورت باید تا باز شدن آنها صبر میکردند، دو اتاق در اطراف این دروازهها ساخته شده بود، یکی برای ماموران اخذ عوارض و دیگری جهت دروازهبانان بود که بستن و گشودن دروازهها را در اختیار داشتند.
تا قبل از دوره قاجار، دور تا دور تهران را حصاری در برگرفته بود و ۴ دروازه داشت. در دوره ناصرالدین شاه با توسعه پایتخت، حدود حصار هم تغییر کرد و حصارها و دروازههای جدید ساخته شدند. حصار هشتضلعی ناصری، ۱۲ دروازه داشت که زیبایی و شکوه آنها زبانزد خاص و عام بود.
به گزارش همشهری، اما رفت و آمد از دروازههای شهر به این آسانی نبود و آدابی داشت. «جعفر شهری» در کتاب تهران قدیم دراینباره چنین نوشته است: «دروازههای دوازدهگانه اطراف شهر تهران تنها راه خروج و ورود به تهران بود که از اذان صبح باز و کمی بعد از اذان مغرب بسته میشد و مردم فقط در این زمان میتوانستند از شهر خارج یا به شهر وارد شوند و در ساعات غیرمجاز فقط با راضی ساختن دروازهبانان و دادن پول و رشوه اجازه عبور و مرور داشتند و در غیر این صورت باید تا باز شدن آنها صبر میکردند، دو اتاق در اطراف این دروازهها ساخته شده بود، یکی برای ماموران اخذ عوارض و دیگری جهت دروازهبانان بود که بستن و گشودن دروازهها را در اختیار داشتند.»
جعفر شهری از دروازهبانی به عنوان یکی از مشاغل پردرآمد آن روزگار نام برده و نوشته است: «وظیفه دروازهبانان نظارت بر ورود و خروج، تفتیش بدنی و تحقیق و تجسس در اموال آنها و دروازهبانی از مشاغل پردرآمد دولتی بود. عوارضی که از ورود و خروج مسافر دریافت میشد عبارت بود از یکدهم ریال برای هر لنگه بار الاغ، یک عباسی (دودهم ریال) برای هر لنگه بار قاطر، ۵ شاهی (ربع ریال) برای هر لنگه بار شتر، دو قران جهت هر درشکه، سه قران برای هر کالسکه، چهار قران برای هر دلیجان، ۵ قران برای هر گاری پستی و یک تومان برای هر گاری تجاری. همچنین یک عباسی و چهار شاهی (دو دهم ریال) از هر مسافر دریافت میشد. عایدات این دروازهها به اجاره یک نفر بود که هر سال از طریق مزایده واگذار میشد. برندگان این مزایدهها یکی از خود دولتیان و منصوبان آنان بودند و آنان هم هر کدام از دروازهها را جداگانه اجاره داده و اجارهبها دریافت میکردند.»
درست مثل حالا که عوارضیها در ورودی شهرها در اتاقکی ورود و خروج خودروها را کنترل میکنند، آن زمان هم عوارض به اتاقکی که کنار این دروازهها ایجاد شده بود میپرداختند. عدهای برای نپرداختن عوارض یا به خاطر همراه داشتن بار قاچاق از خندق و مسیرهایی که توسط مردم درست شده بود میگذشتند.
خندق در کنار دروازهها حفر شده و محدوده شهرها را مشخص میکرد. در آن خندقها افراد خاص زندگی میکردند که به آنان «خندقنشین» میگفتند که معمولا جزو اراذل و اوباش، کولیها، جیببرها و... بودند.
در زمان پهلوی اول، دروازهها ویران و آن خندقها پر شدند.
در آن دوره، گرفتن عوارض فقط به دروازههای ورودی شهر محدود نبود و وسایل نقلیه در داخل شهر هم باید بابت تردد مبلغی پرداخت میکردند. به طوریکه «عبدالله مستوفی» در کتاب «شرح زندگانی من» از گرفتن عوارض از وسایل نقلیه آن روز که اغلب چهارپا بودهاند، یاد کرده و نوشته است: «از حمام و چرخهای بستنی، کالسکه، درشکه، دوچرخه، گاری، اسب، قاطر و الاغهای خانهدارها هم بهعنوان نواقل حقی میگرفتند؛ و گاهی بهعنوان اینکه مالیات گذشته پرداخت نشده است، چرخها را مُهر و حیوانات را در طویله حبس میکردند.»