ماجرای این پرونده به چند وقت قبل برمیگردد. روزی که زنی جوان با ظاهری آشفته و غرق خون، در حالیکه بهشدت از ترس بهخود میلرزید، به پلیس پایتخت مراجعه کرد و راز هولناکی را پیشروی ماموران قرار داد. او پرده از جنایتی سیاه برداشت و گفت که از سوی چند مرد مورد تجاوز قرار گرفته است.
هفت مرد متجاوز قرار است بهزودی اعدام شوند. آنها زنی را مورد شکنجه و تجاوز قرار داده بودند. زن جوانی که در فضای مجازی با یکی از این مردان خشن آشنا شد و برای خرید خانه سر قرار شوم با او رفت. او که در یکی از سایتها با آگهی فروش خانه مواجه شده بود، هرگز تصورش را هم نمیکرد که برای بازدید خانه قدم در شکنجهگاهی هولناک میگذارد. بازدید این خانهباغ درنهایت به چهار ساعت شکنجه، آزار و تجاوز ختم شد.
به گزارش شهروندآنلاین، این زن وقتی با مرد بنگاهدار مقابل حیاط خانهباغ رفت، از ترسش پشیمان شد و قصد داشت با همسرش تماس بگیرد، ولی دیگر دیر شده بود. مردان افغانی او را کتک زدند و هفت نفر از آنها به این زن تجاوز کردند. یک نفرشان هم اموالش را سرقت کرد که درنهایت او را رها کردند.
حالا این هفت مرد با رأی دادگاه به اعدام محکوم شدهاند و ۶ نفرشان قرار است بهزودی پای چوبه دار بروند، اما یک نفر از آنها همچنان فراری است و بهصورت غیابی حکم اعدامش صادر، تایید و برای اجرا فرستاده شده است. نفر هشتم این پرونده جنجالی به اتهام سرقت به حبس و طرد از ایران محکوم شد.
ماجرای این پرونده به چند وقت قبل برمیگردد. روزی که زنی جوان با ظاهری آشفته و غرق خون، در حالیکه بهشدت از ترس بهخود میلرزید، به پلیس پایتخت مراجعه کرد و راز هولناکی را پیشروی ماموران قرار داد. او پرده از جنایتی سیاه برداشت و گفت که از سوی چند مرد مورد تجاوز قرار گرفته است.
این زن درباره جزئیات ماجرای هولناکی که برای او در خانهباغی در جنوب تهران رخ داده بود، توضیح داد: «مدتی بود که برای فروش خانه خودم و خرید خانهای ویلایی اقدام کرده بودم. در این مدت مرتب به سایتهای مختلف سر زدم و حتی چندین بار برای بازدید خانههای مختلف رفتم. تا اینکه چند روز پیش با آگهی فروش خانهای در شهرکغرب مواجه شدم. عکسهای خانه را دیدم و از آنجا خوشم آمد. شرایطش مناسب بود. با شمارهای که در آگهی بود، تماس گرفتم و مردی به نام آقای فریدی گوشی را جواب داد. با او صحبت کردم و قرار شد
برای دیدن خانه بروم. ما با هم قرار گذاشتیم و خانه را در شهرکغرب دیدیم. بهنظرم مناسب بود. او پیشنهاد داد خانه ویلایی در جنوب تهران را هم ببینم. آن مرد کارش معاملات ملکی بود و گفت که این خانه ارزش دیدن دارد. او توضیح داد که این خانه باغ موروثی است و وراث میخواهند آنجا را به قیمتی ارزانتر بفروشند، چون عجله دارند. من هم وسوسه شدم و همراهش رفتم، اما هرگز حتی تصورش را هم نمیکردم که چه جهنمی در انتظارم است.»
این زن که با یادآوری لحظات وحشتناک در آن خانه حالش بد شده بود، در ادامه صحبتهایش بیان کرد: «وقتی با آقای فریدی به آن خانه رفتیم، متوجه شدم که محله بسیار خلوتی است. جلوی در رسیدیم و او در را باز کرد. من از همانجا دیدم که باغی بزرگ است. برای همین ترسیدم. میخواستم با همسرم تماس بگیرم. همزمان به او گفتم که برای دیدن این ملک با همسرم میآیم، اما دیگر دیر شده بود. او مرا به داخل خانه هل داد. ناگهان خودم را در مقابل هفت مرد دیگر دیدم. آنها به زور دستانم را گرفتند و مرا به داخل خانه کشاندند.
هرچه التماسشان کردم فایدهای نداشت. مرا کتک زدند و هفت نفرشان به من تجاوز کردند. اما یکی از آنها این کار را نکرد. بعد، اموالم را سرقت کردند. چهارساعت داخل آن خانه ترسناک بودم تا اینکه پس از شکنجه و تجاوز آزادم کردند. آن مردان فیلمی از آزار و اذیت دختری جوان نشانم دادند و گفتند او را پس از تجاوز به قتل رساندند. آنها تهدیدم کردند که اگر به پلیس شکایت کنم، من را هم مثل او به قتل میرسانند. با این حال تصمیم گرفتم شکایت کنم.»
با اعلام این شکایت موضوع بلافاصله در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و تلاش درخصوص این پرونده هولناک آغاز شد. ماموران پلیس در همان ابتدا به خانهباغ رفتند، ولی کسی در آنجا نبود. موبایل نگهبان هم در آن خانه رها شده بود.
وقتی کارآگاهان با صاحب باغ تماس گرفتند، او گفت که خانه را برای فروش گذاشته و در این مدت نیز از نگهبان خواسته بود در را برای املاکی و مشتریان باز کند. ماموران پلیس به جستوجوی دقیق این خانه پرداختند تا شاید ردی از متهمان پیدا کنند. جستوجوی آنها نتیجه داد و با کارت ویزیتی مواجه شدند. کارتی که متعلق به مردی املاکی بود. تیم تحقیق با شمارهای که در کارت بود، تماس گرفت و پس از صحبت با او مشخص شد که از دوستان آقای فریدی است و او را میشناسد.
حتی دیگر متهمان را هم میشناخت. اسم واقعی این مرد احمد بود. او نیز پس از این حادثه موبایلش را رها کرده بود تا ردی از خودش به جا نگذارد. در این شرایط بود که ماموران از او خواستند با احمد تماس بگیرد و به بهانه اینکه ملکی برای فروش با قیمت مناسب دارد، او را به محل قرار بکشاند. پس از این تماس صوری، احمد به همراه یکی دیگر از متهمان این پرونده در محل قرار حاضر شدند.
آنها که خبر نداشتند ماموران در کمینشان هستند، وقتی خود را در محاصره پلیس دیدند، قصد فرار داشتند که در تعقیب و گریز به دام افتادند. این دو مرد متجاوز پس از دستگیری به اداره پلیس منتقل شدند و در بازجوییها به این تجاوز هولناک اعتراف کردند.
احمد در بازجوییها به ماموران پلیس گفت: «من در کار فروش خانه و زمین هستم. روزی که این زن با من تماس گرفت و با هم برای دیدن خانه رفتیم، وسوسه شدم. همانجا با دوستانم تماس گرفتم و گفتم که این زن را با خودم به خانه باغ میآورم. خانه باغی که صاحبش آنجا را به نگهبان و من سپرده بود تا مشتری برایش پیدا کنم، اما گاهی با دوستانم به آنجا میرفتیم. آن روز هم این زن را به آنجا کشاندم و نقشه شوم خود را اجرا کردیم.»
در ادامه تحقیقات پنج مرد دیگر نیز بازداشت شدند و به جرم خود اعتراف کردند. اما یکی از متجاوزان در این پرونده، فراری شد و مشخص بود که احتمالا به افغانستان رفته است. پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهمان منکر تجاوز شدند. آنها اظهارات عجیبی را مطرح کردند و گفتند که هیچ زوری در کار نبوده است. با این حال همدستشان که به آن زن تجاوز نکرده و جرمش فقط سرقت اموال بود، به هیأت قضایی گفت: «دوستانم به آن زن تجاوز کردند، اما من دلم برایش سوخت. هرچه سعی کردم دوستانم را از این کار منصرف کنم، فایدهای نداشت. گفتم فقط اموالش را سرقت کنیم، ولی آنها به او تجاوز کردند.»
در ادامه، تحقیقات برای دستگیری هشتمین عضو باند که او نیز در تجاوز نقش داشت، نتیجه نداد، برای همین هیأت قضایی دادگاه بهصورت غیابی او و ۶ عضو دیگر باند را به اعدام محکوم کرد. یکی دیگر از اعضای باند نیز به حبس و طرد از ایران محکوم شد. این حکم در شعبه ۴ دیوانعالی کشور نیز تایید شد؛ بنابراین پرونده برای اجرای حکم به دادسرا ارجاع شد. این پرونده جنجالی پیشروی قاضی موسی رضازاده، دادیار شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، قرار گرفته است تا مقدمات اجرای حکم ۶ مرد افغانستانی فراهم شود.