کشورهای حاشیه خلیج فارس باید چارچوب دیپلماتیکی ایجاد کنند تا از تبدیل شدن منطقه به عرصه مبارزه بین واشنگتن و پکن جلوگیری نمایند.
فرارو- مردخای چازیزا مدرس ارشد در گروه سیاست و حکمرانی و بخش مطالعات چند رشتهای در علوم اجتماعی در کالج آکادمیک اشکلون در اسرائیل است. او نویسنده کتابهایی، چون "چین و خلیج فارس: استراتژی جاده ابریشم جدید و مشارکتهای نوظهور" (۲۰۱۹ میلادی) و " دیپلماسی خاورمیانه چین: مشارکت استراتژیک کمربند و جاده" (۲۰۲۰ میلادی) است. تحقیقات فعلی او بر سیاست خارجی چین در خاورمیانه و شمال آفریقا و سیاست عدم مداخله چین در جنگهای درون دولتی متمرکز است.
به گزارش فرارو به نقل از نشنال اینترنست، "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین در جریان سفر خود به عربستان سعودی در اوایل ماه دسامبر در نشست افتتاحیه شورای همکاری خلیج فارس و چین شرکت نمود. این نشست بر بهبود روابط چین و شورای همکاری خلیج فارس و ایجاد روابط امنیتی بین طرفین متمرکز بود. شی در سخنرانی خود در آن نشست از دو طرف خواست تا "شریک طبیعی" برای همکاری باشند و پنج حوزه اصلی همکاری را پیشنهاد کرد: انرژی، مالی و سرمایهگذاری، نوآوری و فناوریهای جدید، هوا فضا، و زبان و فرهنگ.
با این وجود، نگاهی به این تعامل نشان میدهد که نقطه کانونی هر مشارکت کجاست: انرژی، فناوری و تجارت. برای پادشاهیهای خلیج فارس روابط تجاری با چین اقتصاد آنان را از نفت که بخش عمده درآمد ملی شان را تامین میکند به سوی حرکت به سمت متنوع سازی منابع درآمدی سوق میدهد. مهمتر از آن این که در چارچوب رقابت جهانی نشست برگزار شده هیچ تعهد مشخصی برای تعمیق مشارکت راهبردی چین و شورای همکاری خلیج فارس ارائه نکرد و هیچ مورد تازهای در حوزه امنیت اعلام نشد.
مشارکت راهبردی چین و شورای همکاری خلیج فارس
در خلیج فارس جایی که ایالات متحده برای دههها بازیگر خارجی غالب بوده چین به دنبال ایجاد روابط سیاسی نزدیک با قدرتهای نوظهور برای تضمین دسترسی به منابع انرژی حیاتی، گسترش دامنه تجاری خود و افزایش نفوذ استراتژیک خود بوده است. در حالی که چین معتقد است هژمونی ایالات متحده در خلیج فارس رو به افول میباشد رویکرد آن کشور برای دستیابی به موقعیت و نفوذ در جایگاه قدرتی بزرگ همراه با احتیاط و تردید بوده است. دامن زدن به بیثباتی به نفع چین نیست چرا که آن کشور نه اراده و نه ظرفیت ایفای نقش امنیتی منطقهای ایالات متحده را دارد. در عوض، چین با کشورهای کلیدی شورای همکاری خلیج فارس مشارکتهای استراتژیک ایجاد کرده که حمایت از آن میتواند موقعیت آن کشور به عنوان یک قدرت بزرگ را تقویت کرده و به پکن اجازه دهد تا نفوذ خود را در عرصههای تازه نشان دهد.
این موضوع نشان میدهد که چین مصمم است از رویارویی با ایالات متحده اجتناب ورزیده و نمیخواهد در درگیریهای متعدد منطقه غرق شود. پکن ترجیح میدهد موضع عدم مداخله را اتخاذ کند و این موضوع به آن کشور اجازه میدهد در اکثر مناقشات بین منطقهای بیطرف باقی بماند و از فرصتهای استراتژیک و اقتصادی استفاده کند. در نتیجه، پروژههای ابتکاری یک کمربند و جاده (BRI) در خلیج فارس در درجه اول ابزاری برای تقویت موقعیت پکن به عنوان یک قدرت بزرگ در منطقه است. برای موفقیت این پروژه اتخاذ سیاست عدم مداخله از سوی چین و حفظ بیطرفی و بیگانه نساختن هیچ یک از بازیگران منطقهای از پکن نکتهای کلیدی و ضروری است که چین باید آن را رعایت کند. در عین حال، پادشاهیهای خلیج فارس چین را به عنوان یک شریک تجاری نمونه میبینند که در امور داخلی دیگر کشورها مداخله نمیکند و آن کشور را به عنوان یک قدرت بزرگ با نفوذ سیاسی قابل توجه در عرصه بین المللی قلمداد میکنند.
چین روابط خود را با پادشاهیهای خلیج فارس از طریق دیپلماسی مشارکتی به جای سیاست اتحاد انجام میدهد (این روابط ائتلافی نیستند، زیرا پکن معمولا از تشکیل اتحاد خودداری میورزد). چین قراردادهای مشارکت استراتژیک با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس امضا کرده که جزئیات سرمایه گذاری اقتصادی و تجارت قابل توجه در چارچوب طرح کمربند و جاده را شامل میشوند از جمله مشارکت استراتژیک جامع با امارات متحده عربی و عربستان سعودی دو کشور غنی از منابع منطقه و مشارکت استراتژیک با کویت، عمان و قطر را نیز در دستور کار قرار داده است. توجه به این نکته مهم است که دیپلماسی مشارکت چین در خلیج فارس به تعمیق روابط دوجانبه و مشارکت با متحدان فعلی ایالات متحده برای گسترش نفوذ و دسترسی به انرژی و در عین حال اجتناب از رویارویی با واشنگتن بستگی دارد.
با این وجود، کاهش نسبی هژمونی و نفوذ ایالات متحده در خلیج فارس که در کنار نقش رو به رشد چین رخ میدهد بر موازنه قدرت در منطقه تاثیر میگذارد. برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای مثال، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در حالی که مشارکت استراتژیک خود با ایالات متحده را حفظ میکنند با برقراری روابط با سایر قدرتها به دنبال محافظت از خود در برابر تهدیدات و تغییر سریع موازنه قدرت هستند. هدف این سیاست مصون سازی استفاده از چین به عنوان منبع اضافی حمایت سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی و هم چنین استفاده از روابط با پکن برای تحت فشار قرار دادن واشنگتن برای تعدیل سیاست میباشد.
رقابت قدرتهای بزرگ بین ایالات متحده و چین به نقاط اوج تازهای رسیده و به مهمترین پویایی در صحنه جهانی تبدیل شده و نظم بینالمللی با گسترش آن شکل مییابد. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در میان یک واشنگتن که به طور فزاینده نگران شده و یک پکن نوظهور و قاطع قرار گرفته و خود را در انتخاب بین متحد استراتژیک اصلی و یک شریک اقتصادی مهم میبینند. با این وجود، آینده شراکت چین و شورای همکاری خلیج فارس با آن چه قدرتهای بزرگ میخواهند از پادشاهیهای خلیج فارس به دست آورند تعیین نمیشود بلکه بر اساس آن چه کشورهای خلیج فارس انتظار دارند از رقابت قدرتهای بزرگ به دست آورند تعیین خواهد شد. این انتظار رابطه عجیب و پیچیده چین و شورای همکاری خلیج فارس را برجسته میسازد.
اگرچه در نشست سران چین و شورای همکاری خلیج فارس بر وحدت درونی شورای همکاری خلیج فارس تاکید شد با این وجود، کشورهای خلیج فارس چشم انداز یکپارچه و منسجمی برای رویکرد منطقهای به رقابت قدرتهای بزرگ ندارند. پادشاهیهای خلیج فارس در مورد تعهد آینده واشنگتن به منطقه تردید مشترکی دارند، اما نگرش آنان در مورد چین و رقابت قدرتهای بزرگ به طور قابل توجهی متفاوت از یکدیگر است.
این دیدگاههای متفاوت را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول کشورهای با نگرش "پوشش ریسک" هستند که عربستان سعودی و امارات را شامل میشوند. هر دو کشور آشکارا در برابر تصمیم واشنگتن برای خروج از خلیج فارس سعی دارند از خود محافظت کنند. بنابراین، آن دو کشور یک عنصر مشارکت استراتژیک جامع را در تعامل خود با چین گنجاندهاند. ریاض و ابوظبی فعالانه به دنبال تنوع بخشیدن به عرصه دریافت تسلیحات از کشورهای مختلف هستند و چین اکنون به عنوان جایگزین اصلی برای تجهیزات نظامی ضروریای قلمداد میشود که ایالات متحده از فروش آن به آن دو کشور خودداری میورزد.
دسته دوم "کشورهای متعادل کننده" هستند که قطر و عمان را شامل میشوند. هر دو کشور با باز کردن زیرساختهای ملی و شبکههای دیجیتال خود به روی سرمایه گذاری چینی روابط نزدیکتری با چین ایجاد کردند. با این وجود، آن دو کشور در مورد رقابت قدرتهای بزرگ و حفظ روابط نزدیک نظامیشان با واشنگتن محتاطتر عمل کردهاند. قطر از طریق نقش حیاتی خود در خارج نمودن نیروهای امریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱ میلادی روابط خود را با ارتش ایالات متحده تعمیق بخشید و اخیرا به جایگاه یک متحد بزرگ غیر عضو در ناتو ارتقا یافته است. عمان مراقب بوده تجهیزات نظامی چینی را خریداری نکند برخلاف قطر که موشکهای بالستیک از پکن خریداری کرد. مسقط در سال ۲۰۱۹ میلادی یک چارچوب استراتژیک توافق نامه جدید با واشنگتن به امضا رساند که به نیروی دریایی ایالات متحده امکان دسترسی به بندر دقم در عمان را داد.
دسته سوم "دولتهای محتاط" از جمله کویت و بحرین هستند. هر دو کشور درهای خود را به روی سرمایهگذاری و پروژههای ساختمانی چین باز کردهاند، اما از تبدیل روابط تجاری به روابط استراتژیک خودداری نمودهاند. کویت و بحرین دارای محدودترین قابلیتهای نظامی در میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هستند و حفاظت از ایالات متحده را برای امنیت خود حیاتی میدانند. در واقع، حدود ۱۳۵۰۰ نیروی آمریکایی در کویت مستقر هستند. تنها آلمان، ژاپن و کره جنوبی میزبان نیروهای بیشتر ایالات متحده هستند. بحرین میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده و فرماندهی مرکزی نیروی دریایی ایالات متحده است و در ائتلافهای نظامی به رهبری ایالات متحده شرکت میکند. هر دو کشور از افزایش تعامل با چین بسیار بیشتر از همسایگانشان چیزهایی برای از دست دادن خواهند داشت.
علیرغم آن که رقابت قدرتهای بزرگ استراتژیهای مختلفی را که هر یک از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در مورد چین دنبال میکنند آشکار ساخته رویکردهای متفاوت آن کشورها پیشبینی آینده روابط شورای همکاری خلیج فارس و چین را دشوار میسازد.
در بحبوحه رقابت قدرتهای بزرگ، جنگ در اوکراین و تلاش برای کسب تسلط در عرصه اقتصادی - فناوری کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مجبور شدهاند با احتیاط بین ایالات متحده متحد استراتژیک بزرگ خود و چین شریک اقتصادی مهمشان حرکت کنند.