سفیر اسبق ایران در فرانسه میگوید: سیاست همسایگی ما چه در ارتباط با شورای همکاری با خلیج فارس و چه در خصوص روابط با عربستان و ترکیه، هیچکدام آنچه را که میبایست به عنوان یک دستاورد بزرگ در روابط تنظیم میشد را نشان نداده است. بر این اساس همچنان در تدارک این هستیم که یک راهی پیدا کنیم تا با کشورهای منطقه تنها صحبت کنیم، دیگر پیشرفت روابط که به کنار.
در بحث سوریه هم بعد از یک دهه هزینههای سنگینی که برای مبارزه با تروریسم عمل کردیم، الان روسها به عنوان شریک و همپیمان ما در سوریه، دارند با ترکیه بحثش را تمام میکنند و ماهم غایب هستیم. این بحث غمانگیزی است که در سوریه به چنین سرنوشتی برسیم.
به گزارش انتخاب، ابوالقاسم دلفی، سفیر اسبق ایران در فرانسه به بررسی سیاست خارجی دولت سیزدهم پرداخته و میگوید که رفتار و چشمانداز در ارزیابی یک سال گذشته از سیاست خارجی دولت سیزدهم، خیلی امیدوارکننده نیست و تبلور آن در مذاکرات هستهای نشان میدهد که امیدواری به این مذاکرات با این پشتوانه، خیلی زیاد نخواهد بود.
چکیدههایی از این گفتگو به شرح زیر است:
شاید تنها راه خروجی که برای تنفس کشور باقی مانده است، برجام و عادی شدن پرونده هستهای ما با دنیا باشد. البته نه بدین معنا که این دو مهم تمام مشکلات ما را حل کنند بلکه میتوانند یک دریچهای باز کنند تا مناسبات بینالمللی ما را از حالت تنشزایی به تنشزدایی تبدیل کنند و در صحنه بینالملل دست ما را برای بازی کردن با عناصر مختلفی که در حال حاضر بیشتر آنها را به دلیل نوع رفتاری که داشتیم از دست دادهایم، باز کنند.
آنچه در این دوران یک سال و اندی که از دولت سیزدهم گذشته و بخش مهم سرلوحه این کارنامه را در سیاست خارجی دیدیم، این است که سیاست خارجی کشور طی این مدت چندان بر اساس آنچه گفته شد و برنامهریزی کرده بودند، جلو نرفته است.
سیاست همسایگی و آنچه دولت سیزدهم تاکید کرد که با همسایگان روابطمان را بهبود خواهیم داد تا از این رهگذر مناسبات خارجی کشور را تامین کنیم، اما در حقیقت میبینیم که اگر پسرفتی در روابط منطقهای نداشته باشیم، پیشرفت هم نداشتهایم.
اگر الحاق به پیمان شانگهای را به عنوان یک دستاورد تلقی کنیم، در حقیقت غیر از آنچه به عنوان عضو شانگهای نصیبمان شده، بعید است از این عضویت در کارنامه روابط خارجیمان دستاوردی ثبت شده باشد. غیر از آن هم باید ببینیم بعد از اینکه عضو شانگهای شدیم، آنچه چینیها در مناسبات خود با منطقه ایجاد کردند، چه ضربه و ضررهایی را در منطقه به ما وارد کرده است. یعنی به عنوان دو عضو مهم شانگهای در منطقهای که حیاط خلوت ما در خلیج فارس و خاورمیانه است، چینیها به سرعت با کسانی که علیه ما دارند حرکت میکنند، همپیمان شده و پیشرفت مناسبات دارند.
سیاست همسایگی ما چه در ارتباط با شورای همکاری با خلیج فارس و چه در خصوص روابط با عربستان و ترکیه، هیچکدام آنچه را که میبایست به عنوان یک دستاورد بزرگ در روابط تنظیم میشد را نشان نداده است. بر این اساس همچنان در تدارک این هستیم که یک راهی پیدا کنیم تا با کشورهای منطقه تنها صحبت کنیم، دیگر پیشرفت روابط که به کنار.
در بحث سوریه هم بعد از یک دهه هزینههای سنگینی که برای مبارزه با تروریسم عمل کردیم، الان روسها به عنوان شریک و همپیمان ما در سوریه، دارند با ترکیه بحثش را تمام میکنند و ماهم غایب هستیم. این بحث غمانگیزی است که در سوریه به چنین سرنوشتی برسیم.
در یمن هم چینیها دارند همین بلا را سر ما میآورند. یعنی بعد از سفر آقای شی به سعودی، دارند با دولت مورد حمایت عربستان در یمن تدارکات به رسمیت شناختن و تقویت آن را میبینند.
آنچه در افغانستان اتفاق افتاده این است که علیرغم همه آنچه میگفتند که امریکاییها از افغانستان رفتهاند، اما دیدیم که وضعیت ما با طالبان خیلی بهتر از گذشته نیست. درواقع روابط ما با طالبان امروز و با دولت قبل از آن در افغانستان، چندان فرقی نکرده است. طبیعتا آنچه در تبلور سیاست همسایگی میبینیم چشمانداز مثبتی نداریم.
موضوع برجام را هم باید نگاه کنیم که در مدتی که دولت جدید سرکار آمده است، علیرغم همه پستی و بلندیهایی که طی کردیم و به آن نزدیک شده بودیم، امروز به نقطهای رسیدهایم که تقریبا نمیتوان امیدی به برجام داشته باشیم؛ نه از طرف غربی و نه از طرف ما. چون ما باید بیشتر دنبال به سرانجام رسیدنش میبودیم.
علیرغم اینکه خودمان انتخاب کردیم که نگاه به شرق داشته باشیم، ولی مسدود کردن بقیه راهها را هم دستور کار داشتیم. به عنوان مثال نوع رفتار و بازیمان با اروپا همواره تنشزا بوده و این تنشها تشدید شده و باعث دوری بیشتر اروپا و غربیها از ما شده است تا به جایی برسیم که چارهای جز رفتن به سمت شرق نداشته باشیم.