این باور رایج وجود دارد که در یک نبرد نظامی یا انقلاب، طرف پیروز و طرف شکستخورده کاملا آشکار است. اما آیا واقعا اینطور است؟ برای مثال، همه پذیرفتهاند که آمریکاییها بازنده جنگ ویتنام بودهاند، حتی با وجود آنکه در بیشتر نبردها، طرف پیروز آمریکا بود. در نظریههای جدید علوم اجتماعی این باور تقریبا مورد اجماع وجود دارد که «سرنوشت جنگها نه در میدان نبرد، بلکه در ذهن مردم و در حوزه شناختی تعیین میشود.»
به گزارش هم میهن، بیایید با این ضربالمثل مشهور شروع کنیم که «تاریخ را فاتحان مینویسند»: در نگاه اول، همهچیز سهل و ساده است، برنده جنگ، صاحب روایت برتر نیز هست و به این وسیله بهراحتی پیروزیاش در طول تاریخ مداوم بازتولید میشود. اما این نگاه دارای ایرادات اساسی است، روایت برتر ممکن است فقط در یک بازه زمانی محدود، روایت برتر باشد و در برههای دیگر از جانب روایتهای رقیب به چالش کشیده شود و حتی به حاشیه برود؛ بنابراین تاریخ همیشه در معرض بازتفسیرهای رقیب قرار دارد. همانطور که «میشل فوکو» میگوید: «تاریخ چیزی جز جدال تفسیرهای رقیب نیست.» بنابراین بدیهی است که قهرمانان یک ملت به قصابان خونریز ملتی دیگر بدل میشوند و جهانگشای غرورآفرین یک قوم، منبع هراس قومی دیگر میشود.»
ازاینرو، در این برهوت حقیقت، کشوری که بتواند گفتمان خود را از طریق رسانهها به جذابترین و منطقیترین شیوه منعکس کند، در بازتعریف و بازاندیشی جایگاه خود در جهان امروز موفق خواهد بود. بیگمان، بدون ابزار رسانه چنین امکانی هرگز پدید نمیآید درنتیجه هر تحلیلی دراینباره، لاجرم باید حولوحوش روایتشناسی رسانه باشد.
روایتها و فراروایتها نقشی کلیدی در تعیین و تثبیت درک جمعی یک ملت از تاریخ ایفا میکنند، زیرا ادراکات عمومی را در میان تودهها شکل میدهند. رسانهها -چه سنتی، چه دیجیتالی- نقشی کلیدی در تولید و بازتولید این روایتها دارند. هرگونه محتوایی میتواند در راستای این تولید-بازتولید باشد؛ از بخشهای خبری و مستندهای سیاسی تا ژانرهای مختلف فیلم و سریال. در این میان، صنعت سرگرمی بهدلیل مخاطبان گستردهای که جذب خود میکند، از اهمیت اساسی برخوردار است. گاهی یک درام خانوادگی، یک فیلم فانتزی، یک بازی جنگی و یک انیمیشن بهمراتب بیشتر و بهتر از هر ابزار سیاسی-اقتصادی دیگری میتواند در خدمت اهداف سیاست خارجی یک کشور قرار بگیرد.
از دوران جنگهای جهانی تا به روزگار کنونی، «هر صنعت سرگرمی در سراسر جهان روایت، هدف یا ایدئولوژی خاصی را پیش میبرد». بهعنوان مثال در طول جنگ سرد، ایالاتمتحده فیلمهایی مانند «شکار برای اکتبر سرخ» به کارگردانی «جان مکتیرنان» و «وضعیت رفع خطر» به کارگردانی «سیدنی لومت» را بهعنوان فیلمهای تبلیغاتی علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق تولید و منتشر کرد.
سینما در این دوره بیشتر از دیگر وسایل ارتباطجمعی توانست وحشت، ترس جمعی و بیاعتمادی موجود را منعکس کند. خطر «تهدید سرخ»، جامعه آمریکایی را فراگرفته بود و بعضی فیلمها با این ایدئولوژی که دشمن از خارج میآید، ازهمگسیختگی خانوادههایی را نشان میداد که یکی از اعضای آن توسط کمونیستها «فاسد» شده بود. در سال ۱۹۵۳ «ساموئل فولر»، فیلم «جیببر خیابان جنوبی» را با همین مضامین ساخت، در سال ۱۹۶۱ «بیلی وایلدر»، فیلم «یک، دو، سه» را با حالوهوای فیلمهای جنگ سرد تولید کرد، «یک دقیقه به صفر» ساخته «تای گارنت» (۱۹۵۲) و «حکومت نظامی» ساخته «گوستاو گاوراس» هم نمونههای دیگری از رویکرد بازنمایی هیولای کمونیسم در هالیوود محسوب میشوند.
در آن سوی پرده آهنین نیز وضعیت به همین منوال بود. روسها علاقه چندانی به ساخت فیلمهایی با سوژه جنگهای آخرالزمانی و نابودی هستهای نداشتند، در عوض عاشق فیلمهایی بودند که ابرقهرمانان آمریکایی را شخصیتهای پوشالی نشان دهد که جلوی سادهترین افسران روس کم میآورند، چه برسد به افسران ماهر و آموزشدیده. برای مثال، «میخائیل روم» که دو فیلم ضدآمریکایی بهنامهای «مسئله روسیه» (۱۹۴۸) و «ماموریت مخفی» (۱۹۵۰) را کارگردانی کرد، علاقه داشت تا سربازان آمریکایی را به مثابه سربازان نازی بازنمایی کند.
بنابراین رسانهها نقش مهمی در تبلیغات، قدرت نرم و دیپلماسی عمومی ایفا میکنند، زیرا ذهن مخاطبان عادی را درگیر خود میکنند و مستقیما بر افکار عمومی تاثیر میگذارند. بااینحال، این نبرد روایتها ازطریق رسانهها و فیلمها، میدان و بستری جدید در منطقه خاورمیانه یافته است.
سالها منازعه نظامی در سوریه، یمن، لبنان و لیبی موجب شده تا خاورمیانه همواره منطقهای پرآشوب و پرتنش باشد. این منطقه درحالحاضر میدان رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است که هرکدام در راستای تامین منافع خود، گروههای نیابتی متعددی را ایجاد کردهاند. هرکدام از این قدرتها در پی آن هستند که خاورمیانه جدیدی را براساس امیال و آرزوهای خود شکل دهند.
برایناساس ایران، عربستان سعودی و ترکیه ازیکسو و ایالاتمتحده، روسیه و چین ازدیگرسو بهدنبال تولید و بازتولید روایتها و فراروایتهای خود برای خاورمیانه هستند. دراینمیان ترکیه جایگاه ویژهای دارد؛ چراکه پیشگام بهرهگیری از رسانه و قدرت نرم برای تاثیرگذاری بر کشورهای منطقه بوده است. ترکیه با حضور در تقاطع شرق و غرب، قرنها از موقعیت ژئوپلیتیکی خود بهعنوان پلی میان شرق، غرب، جهان اسلام و مسیحیت استفاده کرده، اما پس از سیاستهای سکولاریزهکردن اجباری آتاتورک، بهطور یکجانبه - تا همین اواخر- این نقش را کنار گذاشت. با وجود این، ترکیه در دوران اسلامگرایان جدید سعی کرده تا این نقش را بهطور جدی احیا کند.
بهویژه رجب طیب اردوغان بهدنبال پیشبرد راهبرد «نئوعثمانیگری» و احیای دستکم حاکمیت معنوی امپراتوری عثمانی در مرزهای تاریخی آن است. آنکارا بهدنبال آن است تا با جایگزینی و کنار گذاشتن گفتمان ناسیونالیستی عربی از منطقه، نظم منطقهای مورد نظر خود را حاکم کند. ترکیه بهخوبی از این واقعیت آگاه است که خاورمیانه مدتهاست از گفتمان مسلط خالی شده است؛ اکنون نه از پانعربیسم جمال عبدالناصر نشانی مانده، نه از اسلامگرایی اخوانالمسلمین. همچنین هیچیک از کشورهای عربی در چنددههاخیر نتوانستهاند نقش رهبری را در جهان عرب به دست بگیرند. هماکنون شکاف دولت-ملت و قرارداد اجتماعی بیش از هر زمان دیگری حس میشود.
همپای این کشمکشها و منازعات، فیلمها و سریالهای تلویزیونی نقش بسیار مهمی در تولید و بازتولید روایتها و کلانروایتهای رقبای منطقهای و فرامنطقهای ایفا میکنند. هنر و سیاست همیشه همپوشانی داشتهاند، اما اینبار برخی از روایتهای تاریخی بهگونهای بیان میشوند که میتوانند بهنوعی «کودتای رسانهای» منجر شوند. سریالهای ترکی (به زبان ترکی: دیزی) یک دوره سریالی یا درام است که در ترکیه تولید شده و بهصورت هفتگی در ترکیه، بالکان، خاورمیانه، آسیای مرکزی و سایر مناطق پخش میشود. اگرچه بسته به مخاطب ممکن است دوبله یا زیرنویس شوند، اما نظر به استقبال شدید اقشار مختلف جامعه، نسخه دوبله آنها بسیار سریع آماده میشود.
نکته جالبتوجه اینجاست که این سریالها به شکلی استثنایی نهفقط به زبانهای معیار، بلکه به لهجهها و گویشهای مختلف نیز دوبله میشوند. برای نمونه، دوبله فارسی در کنار دوبله دری و پشتویی یا دوبله عربی در کنار دوبله سوری، مصری، حاشیه خلیجفارس، عراقی، مغربی و سایر لهجهها ارائه میشود. در این سریالها، تاریخ نه از زاویهدید اسناد و شواهد تاریخی، بلکه از نقطهنظر نوعثمانیها روایت میشود. در این روایت قرار نیست مانند همیشه تاریخ فرازوفرود پادشاهان یا فتح و شکست آنها باشد، بلکه تاریخ به «امری زیباییشناختی» بدل میشود. درواقع دوران حکمرانی آنها به مثابه روزگاری آرمانی روایت میشود که مردم در سایهسار اطاعت از آنها به رونق و رفاه رسیدهاند. اندک زشترویان و زشتگفتارانی نیز که از در مخالفت با این حاکمان درآمدهاند، به عقوبتی سخت دچار شدهاند.
بهعنوان مثال، سریال تاریخی «قیام اِرطغرل» در جنوب آسیا، آفریقا و خاورمیانه رکورد تعداد بیننده را جابهجا کرده است؛ تا جایی که در بیشتر کشورهای اسلامی (حتی در اندونزی، مالزی و بنگلادش)، پرطرفدارترین سریالِ دستکم یک دهه اخیر بوده است. «قیام اِرطغرل» یا آنگونه که بسیاری از طرفداران آن میگویند «بازی تاج و تخت اسلامی»، حول محور زندگی و سفر ارطغرل، پدر عثمان میچرخد که پایههای امپراتوری عثمانی را بنا نهاد. این مجموعه، پرهزینهترین سریال تاریخ ترکیه است. سریال قیام عثمان در ادامه این سریال ساخته شده که روایتگر سالهای پرفرازونشیب زندگی عثمان یکم، پسر ارطغرل و حلیمهخاتون و چگونگی تاسیس سلسله عثمانی است.
ارطغرول به چهرهای از قدرت نرم ترکیه با اهداف ملیگرایانه تبدیل شده است. در این سریال نهتنها امپراتوری عثمانی بهعنوان حکومتی توصیف شده که به حقوق و آزادیهای همه مردمان با هر قومیت، مذهب، زبان و رنگ پوستی احترام میگذارد، بلکه خود ملتها مایل بودهاند تا به زیر پرچم این حکومت دربیایند. چند سده امپراتوری عثمانی در قالب روایتی تکخطی ارائه میشود که عملا هیچ خبری از نارضایتی، شورش و سرکوب اقوام مختلف نیست. مهمتر از همه آنکه، دولت کنونی ترکیه آشکارا بهعنوان میراثدار امپراتوری عثمانی که آماده گسستن زنجیرهای ملل دربند است، منعکس شده است.
اماراتمتحده عربی، عربستان سعودی و مصر پخش سریال ارطغرل را از شبکههای دولتی و خصوصی خود ممنوع کردند؛ هرچند میزان دانلود این سریال در کشورهای آنها حاکی از عدم موفقیت این ممنوعیت بوده است. این بلوک عربی معتقد است، ترکیه با نشاندادن یکروی سکه یا بیان یکروایت گزینشی که عثمانیها را نگهبانان واقعی جهان اسلام نشان میدهد، روایتی سراسر جانبدارانه و پانترکی را از تاریخ پیش میبرد. درعینحال این استدلال مطرح میشود که روایت ترکی به گسترش بیرحمانه امپراتوری عثمانی در دوران سلطنت سلطان سلیم و انقیاد و تحقیر اعراب، به دیده تحسین و تفاخر نگریسته است.
برای ایجاد یک روایت متضاد، آنها سریال دیگری با نام «پادشاهی آتش» یا «مملکتالنار» را تولید کردند. این مجموعه ۱۴ قسمتی توسط استودیوی «ژنومدیا» با بودجه ۴۰ میلیون دلاری ساخته شده که بهوسیله عربستان سعودی و اماراتمتحده عربی، مبتکر فیلم، تامین مالی شده است. فیلمبرداری این سریال در تونس انجام گرفت و نوامبر ۲۰۱۹ از شبکه MBC پخش شد. کارگردانی «پادشاهی آتش» را «پیتر وبر» برعهده داشت که پیشازاین بهخاطر بازی در فیلمهایی مانند «امپراتور» و «دختری با گوشواره مروارید» مورد تحسین قرار گرفته بود. «فاطیما بوتو»، از نویسندگان مشهور فارینپالیسی نوشت: «این سریال جوابیهای گرانقیمت علیه نئوعثمانیگرایی فرهنگی در ترکیه» است و کارگردان برای «بخشیدن وجهه بیطرفی» به آن انتخاب شده است.
پادشاهی آتش، داستان مقاومتی است که سلطان عثمانی از سوی فرمانده مملوک «طومان بای دوم»، زمانی که تصمیم به فتح مصر و گسترش قلمروی عثمانی گرفت، با آن روبهرو شد. این سریال نشاندهنده اشغال اجباری سرزمینهای خارجی توسط ارتش عثمانی و کشتار وحشیانه سلسلههایی مانند ممالیک است. قابل درک است که ترکیه پخش این سریال را در کشور خود ممنوع کرده و روایت تاریخ خود را کاملا ماهرانه تبلیغ میکند. از لحاظ تعداد بیننده نیز به هیچوجه این سریال موفق نبود، بهطوریکه حتی در خود مصر، عربستان سعودی و اماراتمتحده عربی نیز جزو پنجسریال پرطرفدار ۲۰۱۹ نبود و این به آن معناست که بینندگان همچنان درامهای ترکی را ترجیح میدهند.
طرفه آنکه مقامات این کشورها، اصالت و درستی منابع تاریخی طرف مقابل را به پرسش کشیده و مدعی عدم بیطرفی و انطباق آنها با واقعیت شدهاند. «یاسین اکتای»، مشاور اردوغان سریال پادشاهی آتش را مصداق «سیاسیکردن هنر» خوانده و مدعی شده که سریالهای ترکی هرگز «عربها را به شیوهای بحثبرانگیز» نمایش ندادهاند، درحالیکه پادشاهی آتش بهطور خاص هویت و احساسات ترکها را هدف قرار داده است. او خاطرنشان میکند؛ «پادشاهی آتش بخشی از یک کارزار آشتیناپذیر است که هدف آن کاستن از میزان نفوذ سریالهای ترک است که محبوبیتی فوقالعاده در دنیای عرب داشته است [..]درواقع [این سریال]مستقیما نهفقط حکومت عثمانی، بلکه جمهوری ترکیه معاصر که آن را نمایندگی میکند، هدف میگیرد.»
در سوی دیگر ماجرا «محمد عبدالملک»، نویسنده سریال پادشاهی آتش، در جواب گفته که فیلمنامه او از نظر تاریخی کاملا معتبر و مستند است، زیرا او هنگام نوشتن و تدوین فیلمنامه از مورخان معتبر کمک گرفته است. «انور قرقاش»، وزیر امورخارجه امارات نیز معتقد است: «ترکیه عملا از سریالهای تلویزیونی بهعنوان سلاحی برای بسط نفوذ منطقهای خود بهره میبرد».
این مسابقه برای اصیلترین و واقعیترین روایت تاریخی درست مانند تنشهای قومی-مذهبی در خاورمیانه گسترش یافته است. ژئوپلیتیک و پویایی قدرت در خاورمیانه بهدلیل ماهیت منازعات جاری، بسیار حساس است و درعینحال، این سریالها بیشتر بر شعلههای آتش میدمند. تایید سایر رهبران جهان نیز به بخشی از رویههای دیپلماتیک تبدیل شده است. بهعنوان مثال «عمران خان»، نخستوزیر پاکستان این سریال ترکی را بهشدت تمجید کرده و نسخه دوبله زبان اردویی این برنامه در تلویزیون ملی پاکستان نمایش داده میشود. اگرچه برخی صاحبنظران این علاقه را به نوستالژی قدرت جهان اسلام پیوند میدهند، اما این علاقه بیش از هر چیز ریشه در نزدیکی چند سال اخیر پاکستان به ترکیه دارد؛ بنابراین روابط حال حاضر با ترکیه در پذیرش روایت تاریخی این کشور نقش دارد. درواقع طبیعی است که آذربایجان، ازبکستان و ترکمنستان دنبال تایید روایتهای بازتابیافته در سریالهای تاریخی ترکیه باشند؛ درحالیکه کردها، ایرانیها، عربها و ارامنه درستی این روایتهای تاریخی را زیر سوال ببرند.
درحالیکه مصر با تغییرنام میدانها، بازارها و مکانهای مشهور از القاب یا اسامی پادشاهان عثمانی به قهرمانان مصری، بهطور پیوسته در حال زدودن بقایای حکومت عثمانی از قاهره است، دادگاه عالی ترکیه رأی به بازیابی هویت دینی ایاصوفیه و تبدیل دوباره آن به مسجد داد. بدون تردید، این رأی بدون سالها بازتاب این مکان بهعنوان مرکز دینی پرجلال و شکوه عثمانی در سریالهای ترکی، ممکن نبود. این اقدام همچنین گامی درراستای انتقال مرجعیت فکری و مذهبی اسلامی-سنی از دانشگاه الازهر به ایاصوفیه استانبول است؛ همانطور که ایاصوفیه در گذشته نقش مهمی در تعریف و شکلدهی اندیشه سیاسی و پیونددهنده دین و سیاست در دوران عثمانی داشته است.
چه کسی باور میکرد یکی از مکانهای پرطرفدار گردشگری که اطراف آن پر بود از دستفروشانی که بلال، بلوط و ارزن برای کبوترها میفروختند، حالا به نمادی سیاسی-مذهبی بدل شود. واقعیت این است که جایگاه کنونی ایاصوفیه نتیجه تولید و بازتولید روایتهای نوعثمانیگری در چند دهه اخیر است.
گفته میشود در جهان عرب، کتابها در عراق نوشته میشود، در لبنان چاپ میشود و در مصر خوانده میشود. حال، اما سریالها در ترکیه تولید میشود و در سراسر جهانعرب دیده میشود.
همانطور که اشاره شد، در این روایتپردازی از تاریخ، جایی برای بررسی روایتهای مختلف وجود ندارد، بلکه تاریخ به مثابه امری سیاه و سفید تلقی میشود که یک طرف آن جبهه خیر و طرفدیگر جبهه شر است؛ درست مانند تفسیر مانوی از جدال خیر و شر؛ بنابراین تاریخ در خط سیری مستقیم روایت میشود و هر واقعیت متضاد با آن، حذف، طرد و لاپوشانی میشود. ازاینرو قرار نیست تاریخ مجموعه رخدادهایی تصادفی باشد، بلکه تاریخ دارای یک ابتدا و انتهای کاملا مشخص است. در اینجا بسیار مهم است که بتوانید خود را بهعنوان ملتی «صاحب رسالت» بازنمایی کنید که وظیفه تحقق غایتی تاریخی را برعهده دارد. استفاده ترکیه از رسانهها میتواند زمینههای مطلوبی را برای آنکارا فراهم کند؛ جایی که میتواند موقعیت خود را در منطقه خاورمیانه بهطور خاص و جهان اسلام بهطور عام بازتعریف کند.
رویکرد ترکیه روی سایر کشورهای منطقه، تاثیر عمیقی گذاشته است. آنها به این نتیجه رسیدهاند که تاثیر یک سریال میتواند بهمراتب از ایجاد یک گروه نیابتی مسلح بیشتر باشد. اگر بتوانید به کمک جماعت دیاسپورای عموما ناراضی خاورمیانهای در غرب -که به طرز فزایندهای جمعیت آنها در یکدههاخیر افزایش یافته- تولیدات خبری یا فرهنگی حرفهای و پرزرقوبرق تولید کنید، بهمراتب بیشتر از یک لشکرکشی کلاسیک بازدهی خواهد داشت. کافی است برنامههای شبکههای عربی را در دو دهه گذشته مقایسه کنید تا تاثیر عمیق سریالهای ترکی را متوجه شوید.
درحقیقت، راهبردی سهگانه میان کشورهای مهم جهان عرب بهویژه مصر، عربستان سعودی و اماراتمتحده عربی شکل گرفته است:
ساختن سریالهای مذهبی برای ترویج نگاه اهل تسنن به تاریخ اسلام؛ برای نمونه سریال «الاسباط»، به کارگردانی «عبدالباری ابوالخیر» و «عمر»، به کارگردانی «حاتم علی» که هر دو از شبکه MBC پخش شدند.
ساخت سریالهای تاریخی برای ارائه بدیل تاریخی نوعثمانیگری.
ایجاد شبکههای خبری متعدد به زبانهای گوناگون برای تبلیغ و ترویج نگاه سیاسی آنها.
برآوردها حاکی از موفقیت این راهبرد است، تا جایی که منافع ملی این کشورها را تامین کرده؛ بدون آنکه مجبور باشند هزینه خاصی برای آن پرداخت کنند. این موفقیت در وهله نخست، برآمده از درک درست تاثیر رسانهها و نحوه روایت تاریخ در دنیای جدید است.