رابطه جمهوری اسلامی ایران با اروپا روزهای پرتنشی را پشت سر میگذارد. عدم احیای برجام، اتهام حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین و برخورد با معترضان ایرانی در چندماه اخیر در کنار اعدام علیرضا اکبری، مقام سابق ایرانی به اتهام جاسوسی برای بریتانیا، ایران و اروپا را از هم دور و جرقه یک اجماع علیه تهران را کلید زده است.
به گزارش اعتماد، محسن بهاروند، حقوقدان و دیپلمات که سابقه معاونت وزیر خارجه در دولت دوازدهم را در کارنامه خود دارد در واپسین هفتههای دولت حسن روحانی راهی لندن شد و سفیر ایران در بریتانیا بود تا زمانی که به دستور ابراهیم رییسی، رییسجمهور به تهران فرا خوانده شد و پس از او نیز تاکنون دولت سیزدهم سفیر جدیدی به لندن اعزام نکرده است.
موسسه مطبوعاتی اطلاعات روز گذشته نشستی با عنوان واکاوی رابطه ایران و انگلیس برگزار کرد که محسن بهاروند در این نشست به بررسی ریشههای اختلافهای تهران و لندن در دوره معاصر پرداخت.
محسن بهاروند سخنان خود را با اشاره به اینکه نگاه بسیاری از ناظران و تحلیلگران روابط ایران و انگلیس، تحتتاثیر تاریخ است، آغاز کرده و گفت: بسیاری هنوز انگلیس را انگلیس قرن ۱۹ تا اوایل قرن ۲۰ میدانند؛ امپراتوری که به قول خودشان در آن آفتاب هیچگاه در مستعمرات «اعلیحضرت ملکه» غروب نمیکرده است. این تصورات درباره انگلیس امروز کم و بیش در برخی کشورها همچنان به قوت خود باقی است، اما در ایران با وجود اینکه ما هیچگاه مستعمره انگلستان نبودیم این نگاه تاریخی به رابطه پررنگتر است.
در دورهای که سفیر ایران در لندن بودم احساس کردم که سیاست خارجی ما بهشدت تحتتاثیر تاریخ است و این در حالی است که اصولا در تفکر سیاست خارجی نگاه و رویکرد تاریخی چندان قابل اطمینان نیست. ما نمیتوانیم بر اساس تاریخ برای مسالهای در زمان حال راهحل پیدا کنیم بلکه تاریخ میتواند چراغ راه آینده باشد. نمیتوانیم ادعا کنیم که، چون فلان مساله در گذشته میان ما و انگلیس به آن شکل بوده پس غیرقابل تغییر است.
این نگاه به خصوص در مسائل مربوط به سیاست خارجی اشتباه است. در مدت زمانی که در سفارت بودم، میدیدم چارچوبها و برنامهریزیهایی که در دیپلماسی میچیدیم در یک نقطه به تجربه تلخ تاریخی ما و انگلیس برخورد کرده و ابتر میماند. باید توجه داشت که میان دو کشور صرفا رابطه سیاسی برقرار نیست بلکه همکاریهایی در حوزههای غیرسیاسی مثلا اقتصادی و تجاری مانند کشاورزی، صنعتی یا آب وجود دارد، اما در رابطه ما و انگلیس، همه این جنبههای غیرسیاسی همکاری نیز تحتالشعاع مسائل سیاسی قرار گرفته بود.
این وضعیت به گونهای بود که گاهی فکر میکردم حضور من به عنوان سفیر در انگلیس چه فایدهای دارد. به هر حال من معاون وزیر خارجه وقت بودم که به ماموریت اعزام شدم و این مساله نشاندهنده اهمیت انگلیس برای ایران بود. همزمان انتظار میرفت که من باید بتوانم برخی مسائل را پیش ببرم، اما همانطورکه گفتم بیشتر پروژهها به آن مانع تاریخی برخورد میکرد. مثلا در یک مورد، تلاش کردم با تهیه ماشینهای برقی برای محدوده بازار تهران به کاهش آلودگی هوای تهران کمک کنیم.
هم انگلیسیها این تکنولوژی را داشتند و هم ایرانیهای مقیم انگلیس در این بازار دستی داشته و حاضر به کمک بودند، اما موفق به اجرایی کردن این طرح به دلایلی که گفتم، نبودم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که رویکرد ایران و انگلیس نسبت به هم در گذشته، منجر به این شده که هیچکدام از تلاشهای فعلی به نتیجه نرسد.
محسن بهاروند در ادامه سخنانش با تمییز قائل شدن میان روابط سیاسی و غیرسیاسی میان کشورها گفت: من معتقدم که وقتی شما با کشوری مشکلات سیاسی دارید میتوانید کاهش یا مدیریت تنش را با همکاری در زمینههای غیرسیاسی آغاز کنید و در نهایت این همکاری غیرسیاسی به کمک روابط سیاسی شما هم خواهد آمد. در دولت قبل هم در این زمینه با محمدجواد ظریف، وزیر وقت که استاد ما هم بودند اختلاف نظر داشتم. آقای ظریف معتقد بود که با هرکشوری ابتدا باید مسائل سیاسی را پیش برد تا در سایه توافق سیاسی همکاریهای غیرسیاسی هم آغاز شود.
من با این نظر مخالف بودم و معتقدم اگر به دنبال تقویت روابط با کشورهایی هستید که رابطه سیاسی مطلوبی با هم ندارید میتوانید از مسائل غیرسیاسی شروع کنید. مثلا اگر میان ایران و عربستان سعودی سرمایهگذاریهای مشترک یا خط لوله و پالایشگاه مشترک یا هر چیزی که دو کشور در آن مزیت نسبی دارند وجود داشت، پیوندهای ما سخت شده و قطع رابطه آسان نبود. در نقطه مقابل این مثال، ترکیه است. از آنجا که ما روابط ترانزیتی، تجاری و مبادلههای اقتصادی با ترکیه داریم اگر هم اختلاف سیاسی میان دو کشور رخ میدهد از آنجا که روابط بر روی زمین به هم گره خورده دوطرف تلاش میکنند این اختلاف را هم حل و فصل کنند.
سفیر پیشین ایران در انگلیس در ادامه با طرح این پرسش که آیا اصولا رابطه ایران و انگلیس برای هم مهم است یا خیر؟ گفت: من این نکته را به هر دو طرف گفتهام که تهران و لندن هرکدام در حوزههایی به هم نیاز دارند. انگلیس عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد، عضو برجام و کشوری جریانساز در سطح بینالمللی به شمول منطقه ما یعنی غرب آسیا است. این نقشآفرینی فارغ از ارزشگذاری مثبت یا منفی درباره عملکرد انگلیس در این حوزهها است.
نیروهای نظامی انگلیس همواره با عناوین متفاوت از جمله حضور در اشغالگری عراق نزدیک ما بوده و هستند لذا تماس دو کشور با یکدیگر یک ضرورت است. انگلیس یا هر کشور دیگری که بخواهد حضور طبیعی و نرمالی در غرب آسیا داشته باشد قطعا به ایران نیاز خواهد داشت. بنابراین نه انگلیس در دیپلماسی ایران قابل حذف است و نه ایران در دیپلماسی انگلیس.
سفیر پیشین ایران در لندن در پاسخ به این پرسش که انگلیس در سیستم بینالمللی چطور رفتار میکند؟ گفت: انگلیس رفتارهایی در سطح بینالمللی و استراتژیک دارد و سایر اقدامهای این کشور تحت تاثیر برداشت و تلاش لندن برای ایفای نقش در سطح جهانی است. روابط منطقهای انگلیس هم ممکن است تحت تاثیر تفکرات جهانی این کشور باشد. انگلیس کشور کوچکی است که زمین بازی خود را در سطح جهانی تعریف میکند، اما قدرتی برای چنین بازی ندارد لذا به منظور جبران این ضعف خود را به امریکا میچسباند.
انگلیس همواره بیش و پیش از امریکا به دنبال منافع واشنگتن بوده چرا که اگر فاصله خود با امریکا را افزایش بدهد نمیتواند در جامه بازیگری در سطح بینالمللی به ایفای نقش ادامه بدهد. انگلیسیها میگویند امریکا تنها کشوری در دنیا است که میتواند لجستیک یک جنگ بزرگ را پیش ببرد و سایر کشورها از هزینه این مساله برنمیآیند. برهمین اساس زمانی که امریکا تصمیم میگیرد از افغانستان خارج شود انگلیس هم پشت سر او حرکت میکند. در همه بحرانها و پروندههای مهم بینالمللی، انگلیس با جمعیت کمتر و نظامیگری کمتر همواره کنار امریکا میایستد چرا که میداند برای ایفای نقش در سطح بینالمللی به قدرتی مانند امریکا نیاز دارد.
محسن بهاروند با طرح این سوال که گاهی گفته میشود این انگلیس است که سیاستهای امریکا را تعیین میکند؟ گفت: چنین چیزی وجود ندارد و تحولات میدانی هم آن را ثابت نمیکند. زمانی که دولت جو بایدن تصمیم به ترک افغانستان گرفت انگلیس مهیای این خروج ناگهانی نبود و در همان مقطع از امریکا خواست که یک یا دو هفته خروج از افغانستان را به تعویق بیندازد، اما امریکا قبول نکرد.
اوضاع به گونهای بود که لندن از واشنگتن خواست تا این مساله در نشست گروه هفت مورد بحث و بررسی قرار بگیرد، اما واشنگتن حتی نپذیرفت که این مساله در دستور کار نشست فوق قرار بگیرد. اشتیاقی که لندن به رابطه با واشنگتن دارد دوطرفه نیست. امریکا به این نیاز انگلیس واقف است و میداند هرطور که با لندن رفتار کند طرف مقابل همه تلاش خود را برای حفظ این پیوند میکند.
محسن بهاروند در پاسخ به این پرسش که ایران و انگلیس چگونه میتوانند روابط را مدیریت کنند؟ گفت: در مرحله نخست دوکشور باید یک کمیته سیاسی برای پیشبرد رابطه در فضایی دوستانه تشکیل بدهند. در اینجا تاکید کنم که در ادبیات بینالمللی، رابطه دوستانه به معنای رابطه عشق و عاشقی نیست بلکه به معنای رابطه غیرخصمآمیز است. من همواره معتقد بودم که تهران و لندن هر دو باید تا جایی که میتوانند از حواشی رابطه دوجانبه به منظور حفظ حداقلی از رابطه قابل قبول بکاهند. متاسفانه نه در داخل انگلیس و نه در ایران نمیتوان این تئوری یا دلیل تلاش برای حفظ رابطه حداقلی را برای همه تبیین کرد و به اجماعی در این زمینه رسید.
زمانی که در لندن بودم دوستان انگلیسی میگفتند: «شما در تاریخ ماندید، استعمار یک مساله تاریخی بوده و ما زمانی امپراتوری بودیم، اما تنها مردمی که هنوز فکر میکنند ما چنین قدرتی هستیم فقط شما در ایران هستید.» من همواره در پاسخ به این سخنان میگفتم که اتفاقا شما بیش از ایرانیها در تاریخ ماندید. نوع رفتار شما با ما مانند این است که گویا هنوز یک امپراتوری هستید و از سر تحکم با ما صحبت کرده و رفتار میکنید. ما یک کشور انقلابی هستیم و از کسی توصیه نمیپذیریم. شما هنوز تکبر دوره استعمار را حفظ کردید.
محسن بهاروند در ادامه گفت: با چنین پیشینهای بود که من همواره به مقامهای انگلیسی در دیدارها این نکته را متذکر میشدم که در روابط شما با ایران، منافع جهانی و بینالمللی شما بر منافع دوجانبه میچربد. یکبار به وزیر خارجه وقت انگلیس گفتم که شما هربار میخواهید درباره رابطه تهران و لندن تصمیمی بگیرید ابتدا به بررسی رابطه تهران و واشنگتن میپردازید؛ لذا تصمیمهای اساسی شما درباره ایران تابعی از تصمیمهای امریکا نسبت به ایران است.
ایران و انگلیس درباره مسائل بینالمللی جز در قالب یک توافق جهانی قادر به حل کردن مسائل نیستند ولی دوطرف باید روابط را طوری مدیریت کنند که تاثیر مسائل جهانی بر مسائل دوجانبه کنترل شده و حداقلی از روابط را به خاطر نیاز دو کشور به یکدیگر در سطح بینالمللی حفظ کنند.
سفیر پیشین ایران در لندن در پاسخ به این پرسش که آیا یکی از دو طرف ایران و انگلیس در سیاست خارجی دیگری قابل حذف است؟ گفت: جواب من نه است به هزار و یک دلیل که مهمترین دلیل آن این است که ما در منطقه و فرامنطقه با هم پروندههای مشترک بسیار داریم و باید با هم کار کنیم. اگر بپذیریم که ما قابل حذف شدن نیستیم بعد وارد مرحله بعد میشویم.
بهاروند در ادامه با اشاره به اینکه ایران و انگلیس هر دو باید ملزومات رابطه دیپلماتیک را رعایت کنند، گفت: سیاست بینالمللی به ما میگوید زمانی که با کشوری رابطه رسمی دارید باید ملزومات آن را هم درباره رفتار با سفیر و سفارتخانه و ... لحاظ کنیم. نمیشود که مهمان دعوت کنید و زمانی که وارد خانه شما شد او را کتک بزنید.
رابطه دیپلماتیک یک رابطه رسمی است و در چنین رابطهای زمانی که سفیر یک کشور را میپذیرید به این معنا است که به آن سفیر گفتید من به شما امنیت و احترام میدهم و شما میتوانید در قلمرو من از منافع کشور خود دفاع کنید. قدیمتر این مساله را امان نامه میخواندند. همه این تعهدات و ملزومات دوجانبه است.
مثلا زمانی که من استوارنامه خودم را به ملکه انگلیس تحویل دادم و آنها من را به عنوان سفیر ایران در انگلیس پذیرفتند یعنی کنوانسیون ۱۹۶۱ و عرف دیپلماتیک درباره ما جاری است. این یعنی شما به عنوان سفیر یک کشور دیگر در کشور من مصونیت فردی دارید و قبلا تعهد دادهام که مانع از انجام وظایف دیپلماتیک شما نشوم. هیچکدام از این مسائل اجبار نیست و شما میتوانید یک سفیر را نپذیرید، اما زمانی که پذیرفتید باید به تمام مسوولیتهای دیپلماتیک خود هم عمل کنید.
سفیر پیشین ایران در لندن در ادامه با تکرار ایده تشکیل کمیته سیاسی مشترک فعال میان دو کشور گفت: پیشنهاد من به ایران و انگلیس این است که کمیته سیاسی مشترک را فعال کنند و به قدری با هم مذاکره کنند تا حداقلی از روابط دوجانبه را شناسایی کنند. روابط ایران و انگلیس سرشار از حواشی است و این حواشی باید کم شوند. این ایده را هم از سر تفریح مطرح نمیکنم بلکه وجود حداقلی از رابطه و رفع حواشی یک ضرورت است.
باعث تاسف است که برخی از مقامهای دولت انگلیس ادعا کنند که دیگر آنطور که باید و شاید از برجام حمایت نمیکنند. چنین موضعگیری از انگلیس درباره برجام بیسابقه است چرا که احیای برجام به امنیت منطقهای و بینالمللی گره خورده است. هم ایران هم انگلیس و سایر طرفها باید تلاش کنند با نگاه واقعبینانه برجام را احیا کنند. اگر ایران و انگلیس برقراری حداقلی از رابطه را بپذیرند باید رابطه دوکشور در مسائل غیرسیاسی تقویت شود.
این کار میتواند به شکلگیری اعتماد هوشمندانه بین دو طرف منتهی شود به گونهای که روابط مهم دو جانبه بازیچه این و آن نباشد. مسائل دیپلماتیک جدی است و از آنجا که جهان به هم پیوسته است نه شما میتوانید سایر کشورها را نادیده بگیرید و نه آنها.
محسن بهاروند در پایان سخنانش به پتانسیل ایرانیهای مقیم انگلیس اشاره کرده و گفت: باید بتوانیم از این پتانسیل استفاده کنیم. انگلیس سومین کشوری است که بیشترین جمعیت ایرانی را در خود جا داده است. هرچه ما بتوانیم ایران را به مردم سایر کشورها به خصوص کشور تاثیرگذاری مانند انگلیس بیشتر معرفی کنیم موفقتر خواهیم بود. باید موانع گردشگری میان دو کشور برای مردم حذف شوند. هیچ کشوری به اندازه انگلیس ذخیره فکری و مادی ایرانشناسی ندارد.