هر نانوایی با طرح جدید سقف برداشت مشخصی دارد؛ سقفی براساس یارانهای که به آنها تعلق میگیرد: «از یک نانوایی نمیشود با یک کارت ۱۰۰ یا ۱۵۰ نان خرید، بنابراین خانوادههای اتباع به کمک چند کارت اجارهای این میزان نیازشان را از نانواییهای مختلف تهیه میکنند.»
به صف میشوند با طلوع آفتاب اینبار برای نان سفره خانوار. ساعتها به انتظار میایستند تا نان یک وعده را به خانه ببرند. هُرم گرما به تنور نانوا میافتد تا آردهای خمیرشده و خمیرهای چانهشده، پهن شوند برای چسبیدن به دیوارهای تنوری که آتش از آن زبانه میکشد.
به گزارش شهروندآنلاین، قبل از گرمشدن تنور، آدمها یکبهیک از دور و نزدیک خودشان را به نزدیکترین نانوایی میرسانند. ثانیهها در مسابقهاند برای گذر زمان و رسیدن به دقایقی که گره میخورند به ساعتها. دقایق که در گذرند، به تعداد آدمهایی که چشم به نانوایی دوختهاند و پشت به آدم بعدی، اضافه میشود.
هر فردی که اضافه میشود سلام و احوالپرسی کوتاه و دوباره سکوتی که رسیدن به اول خط را لحظهشماری میکند برای لمسِ داغی نانی که از تنور بیرون زده برای رسیدن به خانه. اما عقربههای ساعت در کمال خونسردی جا عوض میکنند تا قطار آدمها طولانی و طولانیتر شود. آدمهایی که اگر نان تنور آخر به دستشان نرسد آن روز را بینان میمانند.
«تا امروز برای بنزین و نفت صف میکشیدیم، چند وقتی است برای نان هم به صف میشویم.» «ویس» از اهالی ایرانشهر است. مردی که هر روز یکی از نانواییهای شهرش را نشانه میکند برای خرید نان: «صفها، طولانی و عذابآورند.» خالی نماندن سفره از نان انگیزه «ویس» است برای تحمل ساعتها ایستادن در صف نانوایی: «نان را در نانوایی میخریم ۲هزار و ۵۰۰ تومان. همان نان را از مغازه میخریم ۷هزار و ۵۰۰تومان، بنابراین تحمل صف بهصرفهتر است برای ما.»
ایرانشهر در میان شهرهای مرزنشین نامش را جا داده: «اینجا مرز است برای همین همهچیز خیلی سخت میشود.» مرزنشینی از دیرباز برای اهالی ساکنشده در این مناطق گره خورده با شنیدن اخبار مختلف از قاچاق. یک روز قاچاق سوخت و ماجراجویی سوختبران سرتیتر خبرهایش میشود و روزی دیگر ماجرایی نو از راه میرسد: «کمبود نان شاید به قاچاق آرد برگردد. دقیق نمیدانم شاید قاچاق آرد را هم داشته باشیم.»
«ویس» حضور اتباع را هم در کمبود نان و صفهای طولانی دخیل میداند؛ اتباعی که جمعیتشان بیش از گذشته شده و آمار عایلههایشان بالاست: «حضور اتباع افغانستانی و پاکستانی هم میتواند تاثیر بگذارد.» جزو اتباعاند و شغلِ بسامانی ندارند و این یعنی خرج خانهشان همخوانی با دخلشان ندارد: «اول صبح ۱۰ نفر از یک خانواده در صف میایستند برای خرید نان. همین مسأله هم در نرسیدن نان به بقیه تاثیر میگذارد.»
«سه چهار ماهی است نانگرفتن شده بلای جانمان.» «سورجان» همه این مدت بخشی از عمر ۶۴سالهاش را در این صفها تلف کرده: «بعضی نانواییها هفت تا بیشتر نمیدهند.» «گِردهِ» نان محبوب سیستانوبلوچستانیهاست: «گِردهِ را به تعداد مشخصی در برخی از نانواییها توزیع میکنند، اما برای تعداد لواش سقف تعیین نشده. اهالی اینجا خیلی لواش دوست ندارند.»
نانواییها مدتی است شیفتبندی شدهاند. تعدادی از ۵صبح تا ۱۲ظهر آتش به جان تنورشان میاندازند و تعدادی از ۱۲ظهر تا ۶ بعدازظهر: «این راهکارها هم گرهای از کار ما باز نکرده و هنوز هم مجبوریم ساعتها در صف نان بایستیم. شاید یک هفته، ۱۰روزی صفها کمتر شود، اما دوباره روز از نو و روزی از نو.»
«سورجان» و خیلی از اهالی گلایه دارند از بنزینی که باید برایش ساعتها در صف بایستند و درنهایت در بازار آزاد برای ۲۰لیترش، ۲۰۰هزار تومان هزینه کنند: «برای سیلندرهای گاز هم صف میایستیم. نفت هم که جای خودش را دارد. نفت دو ماه پیش را تازه دارند به ما میدهند، البته اول پول میگیرند و دو روز بعد نفت را تحویلت میدهند. دخترکم تو بگو از چه چیز ما نباید بنالیم؟»
برادر «سورجان» چند سالی است دست اهل و عیال را گرفته و راهی زاهدان شده برای فراهمکردن زندگی بهتر: «مدتی برادرم از زاهدان برایمان نان میخرید و میفرستاد، اما حالا دیگر در زاهدان هم نان گیر نمیآید.»
«دِلِمراد» همه سالهایی که پشتسر گذاشته را کارگری کرده تا به همین امروز. «ماکارونی، سیبزمینی و حبوبات گران شده، مانده نان که آن هم کم شده. مردم چه چاره کنند؟»
در چند ماهی که از تقویم سال ۱۴۰۱ کم شده «دِلِمراد» بارها با نانواییهای بسته برخورده تا ناامید سراغ نانوایی بعدی برود: «شاید من اشتباه میکنم، اما انگار ساعت کار نانواییها کم شده. ساعات پخت هم بارها رفتهام نانوایی، اما بسته بوده.»
«دِلِمراد» پنج سر عایله به خانه میبیند و تنها نانآور خانه است: «در این مدت دیگر نانواییها کله سحر، پخت نمیکنند.» «دِلِمراد» همه زندگیاش سرش به کارگری گرم بوده و خبر از هیچچیز ندارد، اما در میان شنیدههای جستهوگریختهاش از قوتگرفتن احتمال قاچاق آرد میگوید: «آنهایی که سواد دارند و سرشان در حسابوکتاب است، میگویند اگر نانوا همه سهمیه آردش را پخت کند که نباید تعطیل بماند یا ساعت کارش را کم کند، پس این آردها کجا میروند؟»
گروهی هم فرقی ندارد مانند «دِلِمراد» اهل زاهدان باشند یا ساکن ایرانشهر باورشان این است که سهمیه آرد استان کم است نسبت به جمعیتش. «سرفراز» جمعیت اتباع پاکستانی و افغانستانی را تاثیرگذار میداند: «در دادن سهمیه آرد به نظرم این بخش از جمعیت استان سیستانوبلوچستان دیده نمیشود.»
بیشناسنامهها هم هستند؛ جمعیتی که ایرانیاند و رگ و ریشهشان به همین آب و خاک برمیگردد، اما به هر دلیلی بینصیب ماندهاند از سِجل ایرانی: «بیشناسنامهها هم در آمار جمعیتی استان در نظر گرفته نمیشوند، با وجود اینکه آمار بالایی را به خود اختصاص میدهند. همه این موارد بر کمبودن سهمیه آرد استان به نسبت جمعیتش صِحه میگذارند.»
«الان که دردمان فقط صف ایستادن است، چند وقت پیش نان با طعم شن و سنگ میخریدیم.» «باهوت» از اهالی سیستانوبلوچستان است: «چه فرقی دارد مال کدام شهرم، این درد همه اهالی سیستانوبلوچستان است.»
«باهوت» چند وقت پیش بود که از یکی از نانواییهای شهرش نان خرید برای خانه هشت نفرهاش: «مجبور شدم همه نان را دور بریزم؛ نان شن داشت. در ظاهر معلوم نبود، اما در دهان و زیر دندان کاملا حس میشد.» «باهوت» شاکی از اتفاق رویداده با عصبانیت مسیر نانوا را در پیش میگیرد: «خود نانوا هم تایید کرد. گفت آردی که به ما میدهند داخلش سنگ آسیاب شده، منتها دیده نمیشود.»
نانواهای بسیاری پیگیر شن داخل آردها شدند: «خیلیها پیگیر شدند، گفتند در آزمایشها فهمیدند آردهای واردشده به استان با خاک مخلوط میشدند.» یکی از نانواها به «باهوت» گفته بود: «اولینبار از ایرانشهر آرد شنی برایمان آمد. مردم شاکی بودند. پیگیر ماجرا شدیم. دفعه بعد از زاهدان آرد آمد که آن هم مشکل داشت. بعد از مثبتشدن جواب آزمایشها دستور توقف ارسال آردرا دادند.»
«باهوت»، اما چند وقتی است از صفهایی که مجبور است ساعتها در آن بایستد، گلایه دارد: «مشکل آردهای شنی مختص یکی دو شهر نبود؛ جنوب استان و جاسک درگیر این مسأله بودند، اما صفهای طولانی نان در حال حاضر مشکل کل استان است.»
«متهم ردیف اول صفهای مقابل نانواییها، کارت یارانه است.» به باور «قزاق» مسأله خاک و شن داخل آرد استان در حد صحبت است و هنوز آزمایشها چیزی را تایید نکردهاند: «صف مقابل نانواییها عادی است، قبلا هم بود، اما در حال حاضر به دلیل دستگاه پوزهای جدید صفهای بیشتری تشکیل میشود.»
«قزاق»، اما معتقد است نانواییهای خلوت هم در شهر به چشم میخورند. این نانوای اهل ویلاهای منطقه آزاد، وجود اتباع افغانستانی و پاکستانی را در طولانیشدن صفهای نان موثر میداند: «اغلب مهاجران ممنوعالخدمات هستند، بنابراین برای نانگرفتن کارت همشهریهای دیگر را اجاره میکنند، همین مسأله باعث ازدحام در مقابل نانواییها میشود.»
هر نانوایی با طرح جدید سقف برداشت مشخصی دارد؛ سقفی براساس یارانهای که به آنها تعلق میگیرد: «از یک نانوایی نمیشود با یک کارت ۱۰۰ یا ۱۵۰ نان خرید، بنابراین خانوادههای اتباع به کمک چند کارت اجارهای این میزان نیازشان را از نانواییهای مختلف تهیه میکنند.»
قانون سقف تعداد خرید در برخی نانواییها اجرایی میشود، به عنوان مثال نانوایی سقف هفت نان در روز را در پیش گرفته و نانوایی دیگر روزانه ۱۰ نان را تعیین کرده برای هر فرد: «همین تعیین تعداد نان در روز برای یک فرد هم باعث شده خانوادههایی که نان بیشتری نیاز دارند، در نانواییهای مختلف در صف بایستند.»
«قزاق» عدمصحیح تقسیم سهمیه آرد را عامل تشدید صفهای طولانی در نانواییهای استان میداند: «عدمتقسیم صحیح سهمیه آرد در محلات به این مسأله دامن زده است. در سیستانوبلوچستان بیشتر سهمیه آرد به خیابانهای اصلی شهر تعلق میگیرد، در حالی که آرد یارانهای مال محلههاست. در همه استانها توزیع سهمیه آرد محلهای است به غیر از سیستانوبلوچستان.»
«قزاق» از نانوایی دلوشی در چابهار میگوید که روزانه ۶۰کیسه پخت میکند: «اگر این حجم از سهمیه میان چند نانوایی تقسیم شود، صف مقابل نانوایی دلوشی کوتاهتر میشود.» چابهار متقاضیانی را برای راهاندازی نانوایی به خود میبیند: «خیلیها درخواست مجوز دارند، اما صادر نمیشود. یک روز میگویند سایت بسته است، یک روز میگویند تاییدیه فرماندار و … به نظرم اگر تقسیم سهمیه آرد اصلاح شود، مشکل صفهای طولانی حل میشود.»
کیسههای آرد گاهی اوقات سر از مرز افغانستان درمیآوردند: «هر کیسه آرد ۱۰کیلویی در مرز افغانستان ۷۵۰هزار تومان قیمت دارد. در مرز پاکستان تا ۹۰۰هزار تومان به فروش میرسد. در مرز ترکیه تا ۱.۲میلیون تومان و در مرز عراق تا ۱.۴میلیون تومان است.» «قزاق» این رویه را تنها مختص سیستانوبلوچستان نمیداند: «آرد قاچاق از همه مرزها میرود. این مسأله را در شمال کشور و غرب هم داریم.
این مشکلات بهخاطر این است که یارانه را به نانوا میدهند. یارانه نان باید به فرد تعلق بگیرد مانند یارانه معیشتی. نانوایی که سهمیه میگیرد احتمال دارد پخت نکند و آردش را بفروشد یا در چانهها کم بگذارد و با تعدادی کیسه آرد سقف تراکنشش را پر کند و باقی آرد را در بازار آزاد بفروشد.»
«بیشتر نانواییهای سیستانوبلوچستان از دستگاه کمبل استفاده میکنند.» یکی از نانواییهای چابهار متعلق به «سعادت» است: «این دستگاه روی سیستم گذشته استان است، یعنی پخت ۶۰کیسه در روز، در حالی که در حال حاضر نانوایی داریم که سهمیهاش ۱۰کیسه در روز است.» «سعادت» تغییر نوع فِر متناسب با استانداردهای روز را راهکار برونرفت از این مسأله میداند: «فِرهای قدیمی پرهزینه باید کنار گذاشته شوند تا بتوانند ساعات پختشان را بیشتر کنند.»
فِرها و دستگاههای نانواییها نو و بهروز شوند جوابدهی به مشتری هم بیشتر میشود و دیگر خبری از صفهای طولانی نخواهد بود: «نانوایی که ۲۰کیسه سهمیه دارد در دو ساعت نانش را میپزد. نان سرد میشود کیفیتش را از دست میدهد، بنابراین دورریز هم بیشتر میشود و دوباره تقاضا بالا میرود. چرخه معیوبی که ادامهدار و منجر به طولانیشدن صفها میشود.»
بحث از سود که باشد صحبت از قاچاق و قوت گرفتن احتمال آن بالا میرود: «قیمت آرد دولتی فاصله بسیاری با قیمت بازار آزاد پیدا کرده، بنابراین نانوا راغب به فروش آرد است.»
هر کیسه آرد دولتی ۴۸هزار تومان قیمت دارد: «عایدی این آرد برای نانوا میشود حدود ۱۶۰هزار تومان. همان آرد بدون هیچ مشکلی در بازار آرد ۴۵۰هزار تومان فروش میرود. اگر نانوایی ۱۰ تن -۸.۵کیسه- سهمیه داشته باشد، ماهانه در بازار آزاد بالای ۸۰میلیون عایدی دارد.» آردهای سهمیهای نانواییها سه نوع خریدار به خود میبینند: «اولین خریداران خانگیاند، شهروندانی که در خانه نان میپزند. دومین خریداران دلالها هستند که برای فروش در آنسوی مرزها خرید میکنند. سومین خریداران هم نانواییهای سنتی سطح شهر هستند که نان آزاد پخت میکنند.»
طولانیبودن صفهای مقابل نانواییها را رئیس اتحادیه خبازان چابهار تایید میکند. هرچند «حسین امانی» بر این مسأله پافشاری دارد که کمبود آرد در استان صحت ندارد: «کمبود آرد نداریم، اما صفهای طولانی داریم، اگرچه نانواییها همچنان پخت دارند.»
«امانی» قاچاق آرد را هم قبول ندارد: «نظارت مسئولان بالاست، به نظر نمیرسد قاچاق آرد داشته باشیم.» در گفتن از شنهایی که میان گندمها آسیاب میشدند هم «امانی» باورش این است که ماجرای آردهای شنی به خط پایان رسیده است: «آردی از زاهدان به چابهار آمده بود. فرستادیم آزمایش کردند متاسفانه آردها شن داشت. فرمانداری و مسئولان دستور دادند آردها به زاهدان برگردند و آرد خالص به چابهار فرستاده شود.»
رئیس اتحادیه خبازان چابهار از بررسی مشکلات در این حوزه خبر میدهد: «تلاش بر این است نان باکیفیت تحویل مردم داده شود. احتمال این وجود دارد که نانوایی رعایت حال مردم را نکند، بیشک برخورد جدی با آن نانوا خواهد شد.» «امانی» از نظارت بازرسان جهاد کشاورزی بر فعالیت نانوایان میگوید: «نظارتهای دقیقی وجود دارد و هر تخلفی که محرز شود با آن برخورد جدی صورت میگیرد. برخوردها جریمه و کمشدن سهمیه نانوایان است. ناظران جهاد پرونده را تشکیل میدهند و برای تعزیرات میفرستند تا جریمه درخور در نظر گرفته شود.»
به گفته «امانی» سهمیه آرد خبازیهای چابهار باید براساس جایگاه، جمعیت و تعداد مسافران ورودی در نظر گرفته شود: «وزن چانه به دلیل نوع آبوهوای ساحلی این منطقه کاهش یافته و نسبت به سایر مناطق کاملا متفاوت است.»