الناز بایرامزاده گفت: از آنجاییکه ناصرالدینشاه در حرمسرایش بیش از یکصد تن زن، اعم از عقدی و صیغهای داشته است باعث میشود مردم گمان کنند که او مردی عیاش و فاسد بوده. البته در اینباره نمیتوان به مخاطب ناآگاه خرده گرفت، چون شناخت ناصرالدینشاه مستلزم مطالعه بسیار اسناد و متون دستنخورده است.
ناصرالدینشاه عیاش بود؟ اهل لذتجویی؟ چرا اینهمه زن داشت؟ در حرمسرا چه خبر بود؟ اینها بخشی از پرسشهایی است که در ذهنیت جامعه امروز درباره ناصرالدینشاه وجود دارد. بهخصوص که سریال «جیران» این روزها دوباره افکار عمومی را با این سوالات مواجه کرده.
به گزارش روزنامه هفت صبح، اما دلیل این گفتگو، فقط اینها نبود. الناز بایرامزاده بهتازگی رمانی منتشر کرده با عنوان «جیران» که از چند نظر حائز اهمیت است. اول اینکه میتواند پاسخی باشد به پرسشهایی که در ذهنمان درباره این شخصیت زن تاریخی (جیران) وجود دارد. دوم اینکه از سوی یکی از پژوهشگران و محققان مکتوبات و اسناد مربوط به ناصرالدینشاه چاپ شده است. بایرامزاده بیش از ۱۰ هزار سند درباره این شخصیت تاریخی خوانده است.
آثار مهمی هم در اینباره منتشر کرده که ازجمله میتوان به «روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه» و «روزنامه آب و هوا» (آب و هوانگاری به روایت ناصرالدینشاه) اشاره کرد. حالا هم که رمان «جیران» را به همت نشر «پرنده» منتشر کرده. به مناسبت چاپ همین کتاب با او گفتگو کردهایم؛ گفتوگویی خواندنی که نظر شما را درباره بعضی نگرشهای اشتباه نسبت به ناصرالدینشاه تغییر خواهد داد.
اول چند سوال درباره خودتان بپرسم تا بعد برسم به کتابتان «جیران». متولد چه سالی هستید خانم بایرامزاده؟
خواهش میکنم، من الناز بایرامزاده متولد ۵ مهر سال ۱۳۶۶ هجری شمسی هستم.
جایی دیدم که کارشناسی ارشد فقه و حقوق اسلامی خواندهاید. با این سابقه تحصیلاتی، چطور شد به سمت تحقیق و پژوهش در متون و اسناد تاریخی دوره قاجار رفتید؟
من قبل از اینکه وارد رشته فقه و حقوق اسلامی بشوم، شیفته تاریخ و زندگی سلاطین گذشته بودم. این حس آنچنان در من قوی و پویا بود که نتوانستم بیخیالش شوم و بهرغم میلم که شیفته حقوق و وکالت بودم، آن را برای کشف رمز و راز گذشته و چرایی اتفاقات پیشآمده در تاریخ این مرز و بوم کنار گذاشتم. حالا خوشحال هستم، چون تاریخ، روح مرا جلا میدهد و باعث روشنی قلبم است.
چطور شد که به متون مربوط به دوره ناصرالدینشاه علاقهمند شدید و در این حوزه کار کردید؟
همه چیز برمیگردد به مطلبی که یکبار در باب ببریخان، گربه محبوب ناصرالدینشاه و غلامعلیخان عزیزالسلطان ملیجک ثانی، عزیزکرده ناصرالدینشاه خواندم. آنقدر مرا جذب خود کرد که بهدنبال این رفتم تا بدانم ناصرالدینشاه چگونه شخصیتی داشت و چرا اینهمه زن در اندرونش بهسر میبردند. رفتهرفته هر چه مطالعه میکردم همچو تشنهای جویای قطرهای آب بودم و مطالعه بسیار اسناد و متون منتشرنشده باعث شد در این حوزه حرفی برای گفتن داشته باشم.
خانم بایرامزاده؛ «جیران» کتاب مهمی است؛ بهخصوص در زمانی که ذهنیت عامه به خاطر پخش سریالهای مربوط به این شخصیت احتمالا پر از اشتباه شده. اما شاید اولین پرسش این باشد که چرا قالب رمان را برای روایت زندگی این شخصیت تاریخی انتخاب کردید؟ درحالیکه میتوانستید روایتهایی عینا مستند را دربارهاش بیاورید؟ میخواستید خیالپردازیهایی هم در این ماجرای واقعی تاریخی وارد کنید یا قصد دیگری داشتید؟
روایت عیناً مستند در باب جیران فروغالسلطنه شاید چند صفحه اندک نباشد. خواستم این سرگذشت را در قالب رمان در بیاورم تا مخاطب با جیران همذاتپنداری کرده و وقایع آن دوران را بهخوبی در خلال داستان درک کند و در نهایت یک برهه دهساله از زندگی ناصرالدینشاه را در قالب قصه بخواند و درک نماید.
پرسش بعدیام درباره ناصرالدینشاه است. بهعنوان محقق و پژوهشگری که سالهاست روی این برهه تاریخی کار کردهاید، خواستم بدانم اصلاً آنچه درباره عیاشیهای ناصرالدینشاه مطرح میشود، چقدر درست است؟ مثلا در مطالب غیرموثق اینترنتی، ابزار و ادواتی برای بهرهوری بیشتر ناصرالدینشاه از انواع لذات جنسی تعریف میکنند و انواع و اقسام این قبیل مسائل. چقدر از اینها واقعی است؟
از آنجاییکه ناصرالدینشاه در حرمسرایش بیش از یکصد تن زن، اعم از عقدی و صیغهای داشته است باعث میشود مردم گمان کنند که او مردی عیاش و فاسد بوده. البته در اینباره نمیتوان به مخاطب ناآگاه خرده گرفت، چون شناخت ناصرالدینشاه مستلزم مطالعه بسیار اسناد و متون دستنخورده است. ناصرالدین شاه ازدواجش چند گونه بود: اول اینکه برای مصالح سیاسی و مصلحت دولت با دختران سران طوایف و قبایل وصلت میکرد.
دوم، نوههای فتحعلیشاه قاجار را بهعنوان همسران عقدی برگزید و در این صورت توانست پسرهای بیشمار خاقان را که عموهای پدرش بودند با خود متحد کند. سوم، کنیزهای کشیک بودند که شبها از ناصرالدینشاه مراقبت میکردند و همه کنیزهای کشیک بهخاطر محرمیت صیغه میشدند. اما اینهمه ماجرا نیست. چهارم اینکه در این بین، عشق و عاشقی هم بوده است؛ مثل عشق شاه به چهار زن که شهره است: جیران فروغالسلطنه، فاطمه خانم انیسالدوله، زبیده خانم امیناقدس و فاطمهسلطان خانمباشی (باغبانباشی).
در باب ابزار و ادوات که همان سُرسُره است باید بگویم این سرسره در واقع برای فتحعلیشاه قاجار بوده، اما سندی مبنی بر اینکه برای لذت بردن جنسی باشد، من بهشخصه با این سابقه مطالعه بیش از ۱۰هزار سند به آن برنخوردهام.
بین زنانی که اسم بردید، به نظر خودتان «جیران» چه خصوصیتی دارد که ناصرالدین شاه حاضر میشود زن عقدیاش را طلاق بدهد تا او را که همسری صیغهای بوده، به عقد خودش درآورد؟
خصوصیت خاصی نداشته است. آنطور که نقل شده است او زنی بسیار زیبا و صد البته زیرک بود. زیرکیاش چنان بود که توانست نظر ناصرالدینشاه جوان را به خود جذب کند و خودش را در سلک همسران عقدی درآورده و پسرش را که از سلسله قاجار نبود، به ولایتعهدی برساند. شاید یکی از دلایل محبوبیت بیش از اندازه جیران، جوانی ناصرالدینشاه و خام بودن او در ابتدای سلطنت باشد و، چون خودش شخصاً شیفته جیران شده بود، به خواستههایش ارج مینهاد.
«جیران» چطور توانسته بود نظر مادر ناصرالدینشاه را هم جلب کند؟ چون به نظر میرسد در مقاطعی شاه کاملا تحت سیطره مادرش بوده باشد. درست است؟
بله، ناصرالدینشاه در اوایل سلطنت، تحت سیطره مادرش، ملک جهان خانم مهدعلیا، قرار داشت؛ طوریکه غالب نظرات او را بهنحوی در سیاست اجرا میکرد. اما این وابستگی رفتهرفته کم شد و با پخته شدن ناصرالدینشاه، زمام امور به کل در دست شاه افتاد. اما در باب جیران و مهدعلیا، آنها در مقاطعی با هم خوب بودند که مهدعلیا اذن داد شاه لقب فروغالسلطنه را به جیران بدهد و مقاطعی با هم بد بودند و آن موقعی بود که شاه میخواست جیران را عقد کند و مهدعلیا مخالف بود.
در کل آنچه با عنوان «اهالی حرم» از آنها یاد میشود، چه ویژگیهایی داشتند؟ یعنی آیا صرفا زیبایی یک زن باعث ورودش به حرم ناصرالدینشاه بوده؟ یا باید خصوصیات دیگری هم داشت که به حرمش وارد شود؟
همانطور که پیشتر گفتم دلایل ازدواج ناصرالدینشاه با زنان حرم را برشمردم؛ خیر، نیاز به ویژگی خاصی نداشت و ناصرالدینشاه میتوانست از هر آن کس که خوشش میآمد، او را صیغه کرده و به اندرون شاهی ببرد. ملاک زیبایی زنان حرم را هم باید با دوران قاجار سنجید، نه با این دوره که انواع و اقسام عملهای زیبایی در بانوان بهوضوح مشهود است.
بعضی اسناد که میتواند به ماجرای «جیران» مربوط باشد، به شکل رسمی منتشر نشده. مثلا مکاتبات بین ناصرالدین شاه و مادرش. چرا؟
بله، اسناد به دو صورت طبقهبندی میشوند: یک) اسناد دولتی، دو) اسناد خصوصی. خوشبختانه اسناد دولتی موجود در آرشیو ملی ایران در دسترس محققین قرار دارد و این مهم به پیشبرد تحقیقات کمک بسیاری میکند؛ برخلاف سایر مراکز دولتی که سند حتی یک برگ به محقق نمیدهند.
اسناد خصوصی آفت پژوهشهای تاریخی هستند، زیرا مجموعهداری که سالهاست زمان و پول خرج این اسناد (که مشخص نیست چطور از مجموعههای دولتی بیرون آمده و به مجموعههای خصوصی راه یافته است) کردهاند، در حقیقت دلشان نمیخواهد چشم اغیار به آن دست از اسناد بکر و نادیده بخورد. من، اما خوشبختانه بهواسطه دوستانی که دارم توانستم بخشی از این اسناد مرتبط با زنان حرم را رؤیت کنم که بخش مهمی از این اسناد در باب جیران و زایمان جیران بوده است که متأسفانه مجموعهدار راضی به انتشار آن بخش از اسناد مهم تاریخی که متعلق به مردم و تاریخ ایران است نیستند. دست ما کوتاه است و خرما بر نخیل.
پرسش دیگر درباره دوره همراهی «جیران» و ناصرالدینشاه است. در این دوره، اتفاقات مهمی به لحاظ تاریخ در جریان است. یکی از این اتفاقات، قتل امیرکبیر است. آیا «جیران» در این ماجرا دست داشت؟ موافق بود یا مخالف؟
بله، متاسفانه برخلاف آنچه در سریال «جیران» نشان داده میشود، ورود جیران به حرمسرا قبل از مرگ میرزاتقیخان امیرنظام فراهانی بوده است و جیران محضر امیرنظام را درک کرده است. قاعدتاً بایستی به خاطر خدماتی که امیرنظام به مملکت کردهاند، نظر خوبی راجع به امیرنظام داشته باشند، اما بهطور قطع نمیتوان این نظر را داد؛ تنها حدس و گمان است. زیرا سندی در باب موافقت و مخالفت جیران در ماجرای قتل امیرنظام، نه در مجموعه دولتی که بیشمار است و نه در مجموعه خصوصی نیافتهام. شاید بعدها با رونمایی بسیاری از اسناد، بهخصوص اسناد کاخ گلستان، بتوان به این مهم دست یافت.
اشارهای به زیباییشناسیهای آن دوره هم داشتید. ما که در این دوره زندگی میکنیم، با تماشای چهره بعضی از این زنها شاید احساس کنیم چطور برای مردان آن دوره جذاب بودهاند. در واقع پرسشم این است در آن دوره چه نوع ظاهر یا حتی خصوصیات شخصیتی یک زن، جزو زیباییها بهحساب میآمده؟
همانطور که گفتم ملاک زیبایی دوره قاجار را نباید با این دوره مقایسه کرد، اما بد نیست نظر شخص ناصرالدینشاه را هم بدانیم. در خلال تصحیح متون روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، او عباراتی در وصف زنها و دخترها تحریر نموده. هر دختری سفید، چاق و فربه بود، در نظر او خوشگل مینمود و بالعکس هر دختری، سبزه و لاغر بود، در نظر قبله عالم، بدگِل محسوب میشد و او از دیدن زن لاغر بسیار کراهت داشت و بارها تحریر نموده آن دختر خوشگل بود، اما حیف که لاغر و استخوانی است!