روزنامه کیهان نوشت: آقای دکتر پزشکیان یک پزشک است. ایشان میدانند که بین هر بیماری و نسخه تجویز شده باید تناسب وجود داشته باشد و ارائه سفارشهای کلی و پر از ابهام هیچ دردی را دوا نمیکند.
اما معالوصف و الأسف ایشان از جمله افرادی است که با کلیگویی و مغالطه همواره به متهم کردن نظام و سیاستهای کلی آن میپردازند و متاسفانه نه دلیل معقول برای ادعاهای خود اقامه میکنند و نه کسی از ایشان مدرک و سند میخواهد. در قضایای اخیر هم از آتش بیاران معرکه بودند که بدون اطلاع از واقعیت واقعه به کرات به تکرار ادعاهای بدون دلیل خود پرداختند.
درجدیدترین افاضاتشان بیان فرمودهاند: «وقتی در یک سازآقای دکتر پزشکیان یک پزشک است. ایشان میدانند که بین هر بیماری و نسخه تجویز شده باید تناسب وجود داشته باشد و ارائه سفارشهای کلی و پر از ابهام هیچ دردی را دوا نمیکند. کوچمانی، ادارهای، مجلس و یا وزارتخانهای یک عده افراد باتجربه، توانمند، عالم و کارشناس حضور دارند، ولی شما کار را به یک آدم صفرکیلومتر تازهوارد و آن هم از یک جای دیگر آمده واگذار میکنید، یعنی دارید در مقابل امر خدا میایستید». اصل اینکه نباید با وجود فرد مجرب و توانمند، فرد بیصلاحیت منصوب شود درست است. اما سؤال این است که آیا این افراد در دولت فعلی پیدا شدهاند و ایشان از انتصاب برادرزادههای فلان مسئول در بانک مرکزی که فاجعه به بار آورد، بیاطلاع بودند؟
اصلا این افراد چه کسانی هستند و منظور از «از جای دیگر آمده» چیست؟ البته این روش و منش اصلاحاتیان است وقتی در قدرتند همگان را سرکوب و منکوب میکنند و وقتی دستشان از قدرت کوتاه است، با حرفهای سفسطهگرانه رقیب را آماج تیرهای زهرآلود خود قرار میدهند.
از طرف دیگر خود ایشان گفتهاند که عضو اکیپ مجلس در مورد برجام بودند، اما به دلیل تخصصی بودن بحث زیاد متوجه قضایا نشده است.
سؤال: جناب پزشکیان! شما که در مورد برجام چیزی متوجه نمیشدید چرا عضو کمیسیون برجام شدید؟
همچنین زمانی گفته بودند که «من در مورد برجام نظری ندارم، اما FATF را قبول دارم». خب دکتر! شما عضو اکیپ بودید، چطور امکان دارد نظری نداشته باشید؟
آقای پزشکیان! شما در گفتگو با یکی از سایت اصلاحطلب درباره تصویب دو لایحه مرتبط با FATF گفته بودید: «همین که نرخ دلار مرتب افزایش پیدا میکند و وضعیت معاملات ایران به این روز افتاده است، ریشه در عدمتصویب این لوایح دارد». «اگر FATF اجرا دیگر پولی گم نمیشد». در حالی که اعتراف کرده بودید که؛ «از توافق افایتیاف سر درنمیآورم»!
پس با این منطق و مناط، خود شما یکی از مصادیق حضور در جایگاهی هستید که هیچ تجربه و علمی در مورد آن ندارید در حالی که برایش نسخه میپیچید.
مگر قرآن نمیفرماید: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً».
آیا به خاطر تصویب برجام با وجود عدم علم، در روز حساب مسئول هستید یا نه؟
آقای پزشکیان! این آیه «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون» را خواندهاید. این کار، یکی از مصادیق ایستادن در مقابل امر خداست.
ایشان در ادامه فرمودهاند: «ما در پرتگاهیم، باید وحدت و انسجام داخلی ایجاد کنیم، وحدت و انسجام داخلی مال یک گروه، یک دسته و یک جناح نیست متعلق به کل مردم کشور یعنی کرد، ترک، لر، گیلک، بلوچ، عرب و فارس است یعنی متعلق به همه مردم. وقتی ما فقط یک جریان خاص و یک تفکر خاص را میپذیریم و جزو مردم میدانیم باز هم این عمل در مقابل این حرف خدا میایستد و به لبه پرتگاه میرویم».
جناب پزشکیان آیا معنی «در لبه پرتگاه بودن» را میدانید؟ اگر منظور شما مشکلات اقتصادی است که اولا باید گفت وجود این مشکلات دلیل بر بحران نیست. ثانیا چرا هشت سال از دولتی که به دارایی کشور و مردم آتش زد، اعتراض نکردید؟ کجا بودید؟ چه اقداماتی در مجلس همسو انجام دادید؟ چرا دربرابر دلارها و طلاهای به چپاول رفته توسط عدهای کفتار صفت سکوت کردید؟ سکوت شما در قبال سفرهای که دولت وقت پهن کرد و عدهای لهله زنان حریصانه آن را غارت کردند، چه معنی داشت؟
وانگهی شما که ادعای تجربه و کارشناسی دارید، متوجه نیستید که با این سخن به دشمن گرا میدهید؟ در حالی که سخن شما بیاساس و سند است.
چه کسی مردم را به چند دستگی تقسیم کرده است و بین اقوام تبعیض قائل شده است؟ آیا خود این سخن شما حرکت بر روی گسل قومیتی نیست؟ آیا من و شما که از قوم ترک آذربایجان سرافراز هستیم، با قوم عزیز لر و کرد فرق داریم؟ فکر نمیکنید این افاضات ظاهری زیبا، اما در باطن تحریک قومیتهای متعدد است؟
جناب پزشکیان! کلیگویی و ابهامآلود سخن گفتن روش مغالطه است و هیچ سودی ندارد مگر خودنمایی و سیاسیبازی. چیزی که همفکران شما سالهاست با آن حرفهای صد من یک غاز، کشور را با چالشهای متعدد مواجه ساختهاند. اگر نسخه کارشناسی دارید خودتان عمل کنید در مقام نمایندگی مردم.
ای مردم ایران ! همگی تند زبانید ،
خوشنطق و بیانید ،
هنگامِ سخن گفتن برنده سنانید ،
بگسسته عنانید .
در وقت عمل کُند و دگر هیچ ندانید ،
از بس که جفنگید از بس که جَبانید .
گفتن بلدید اما کردن نتوانید ،
هنگامِ سخن پادشهِ چین و ختایید .
ارباب عقولید ،
در فلسفه اهلِ کُره را راهنمایید ،
با رد و قبولید .
هنگامِ فداکاری در زیرِ عبایید .
از بس که فضولید،
از بس که جهولید .
از بس چو خروسِ سحری هرزه درایید .
گر روی زمینرا همگی آب بگیرد ،
ای ملتِ هشیار !
دانم که شما را همگی خواب بگیرد .
ای مردمِ بیکار !
ور این کُره را دانش و آداب بگیرد ،
براین تنِ بیعار،
هرگز نکند کار .
کی راست شود چوب اگر تاب بگیرد !؟
گر روی زمین پر ز جدل گشته
به ما چه !؟
ملت به شما چه !؟
ور موقعِ خذلانِ دُوَل گشته ،
به ما چه ؟
دولت به شما چه !؟
عالم همه پر کید و دغل گشته
به ما چه !؟
آقا به شما چه !؟
مولا به شما چه !؟
ور بینِ دوکس رد و بدل گشته
به ما چه !؟
ما عرضه نداربم کزین جنگِ عمومی
گردیم زیاده ،
عز و شرف افزاید بلغاری و رومی ،
ما باده و ساده !!
ما را نبوَد صنعتی از شهری و بومی
جز کبر و مناعت،
جز ناز و افاده !!
فریاد ازین مسکنت و ذلت و شومی .
گوییم که کیخسروِ ما
تاخت به کلدان
در سایهٔ خورشید .
گوییم که اگزرسس ما رفت به یونان
با لشکرِ جاوید .
گوییم که بهرام درآویخت به خاقان .
آن یک چه بر این کرد،
این یک چه ازآن دید .
گر بس بود این فخر به ما،
وای بر ایران !!
گر کورشِ ما شاه جهان بود،
به من چه !؟
جان بود !؟
به تن چه !؟
گشتاسب سرِ پادشهان بود،
به من چه !؟
دندان به دهن چه !؟
ور توسنِ شاپور جهان بود ،
به من چه !؟
شاپور چنان بود،
بر کلب حسن چه !؟
جانا، تو چه هستی؟
اگر آن بود، به من چه !؟
ای وای دریغا که وطن مرد ندارد ،
کس درد ندارد ،
روبینتنی اندر خورِ ناورد ندارد ،
همدرد ندارد .
در خاک وطن خصم همآورد ندارد .
هم جمع ندارد،
هم فرد ندارد .
جز دیدهٔ گریان و رخِ زرد ندارد .
ای مفتخوران !
مفتخوری تاکی و تا چند !؟
کو حس و حمیت ؟!
ای رنجبران دربدری تاکی و تا چند !؟
بیچاره رعیت .
ای هموطنان کینه وری تا کی وتا چند !؟
کوعرقِ نژادی ،
کو آن عصبیت !؟
این مزرعه خشکید،
خری تاکی و تا چند !؟
خاکم به دهن ، ملت ایران همه شیرند .
هنگامِ مکافات ،
از بهرِ نگهداری این خاک دلیرند .
پیشِ صفِ آفات ،
چون جان به لب آید
همه از جان شده سیرند .
یکباره بشویند اوراقِ خرافات
اوراق بشویند و بمانند و نمیرند .
امیدکه جنبش کند این خونِ کیانی
در ملتِ آرین .
گیرند ز سر مرد صفت تازه جوانی ،
چون مردمِ ژرمن !!
در ملک نگهداری و در ملک ستانی ،
کز سطوتِ جمشید وز قدرتِ بهمن ،
دارند بسی بر ورقِ دهر نشانی !!!!!