برخی تصور کردهاند چوب حراج آموزش و پرورش قرار است بر سر اردوگاههایی چون منظریه یا مناطق خوش آبوهوای دیگر فرود آید. اما حدس زده میشود میخواهند زمین بسیار باارزش کانون زبان ایران متعلق به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در شهرک غرب بالای خیابان حسن سیف بفروشند تا یک برج دیگر بالا برود.
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: اعلام شروع مولدسازی یا همان پول درآوردن دستگاههای دولتی (از محل زمینها و املاک) با وزارت آموزش و پرورش، به شدت نگرانکننده است چرا که مشخص است قرار نیست مدرسههای فرسوده را بفروشند و قاعدتا باید سراغ املاک مرغوبی بروند که برای اهداف آموزشی و سرگرمی و تفریحی در اختیار دارند.
کاربری آموزشی مدارس طبعا اجازه نمیدهد فروخته شوند هر چند با روند کاهشی فرزندآوری در شهرهای بزرگ بعید نیست به زودی شاهد ساختمانهای مازاد باشیم اگرچه باید در این صورت از تعداد دانشآموزان کلاسها کاست نه این که مدرسه را فروخت.
بر این اساس و با اعلام شروع مولد سازی با آموزش و پرورش برخی تصور کردهاند چوب حراج قرار است بر سر اردوگاههایی چون منظریه یا مناطق خوش آبوهوای دیگر بیاید. اما نویسنده حدس میزند میخواهند در گام نخست زمین بسیار با ارزش کانون زبان ایران متعلق به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در شهرک غرب بالای خیابان حسن سیف بفروشند تا لابد یک برج دیگر بالا برود.
اگر این اتفاق رخ بدهد همان کاری که در یوسفآباد (خیابان شهید آقاخانی) انجام شده تکرار میشود. آن کار چه بود؟ کاربری ملکی به مساحت 11 هزار متر مربع با پلاک ثبتی 70/942 در ضلع شمالی پارک سید جمالالدین اسدآبادی در یوسف آباد را شهرداری تهران در دوران غلامحسین کرباسچی در کمیسیون ماده پنج از تولید و عرضۀ گل و گیاه به فضای سبز (عمومی) تغییر داد و بهای ملک البته به قیمت نازل روز به مالک با شیوههای شهرداری پرداخت شد و هر چند یک موسسه گل و گیاه را نابود کرد اما به هر حال قرار بود هویت سبز آن با تبدیل به پارک و در واقع توسعه پارکی دیگر حفظ و به بوستان دیگری افزوده شود تا شهروندان از آن استفاده کنند. ملک مصادرهای مجاور هم در اختیار ستاد اجرایی فرمان امام قرار گرفت یا از اول قرار داشت و گویا آنها نیز همکاری کردند و قرار شد آن را هم ضمیمه کنند تا پارک سید جمال الدین با این دو فقره از شمال گسترش یابد. حتی صحبت از تأسیس باغ پرندگان مانند باغ پرندگان اصفهان و احداث بنیاد مولانا به عنوانی یک کانون فرهنگی هم در میان بود.
در دوران شهرداری آقای قالیباف اما پروژه تبدیل و افزایش دو ملک به پارک منتفی شد و مدتها بلا استفاده رها شد و در نهایت به یک شرکت بزرگ بیمه فروختند و حالا دو برج در آنجا سر برکشیده به نام گلستان به جای گلستانی که در دهههای قبل واقعا بود و اگر فعال شوند اگرچه به لحاظ اداری برای مجموعه سازنده و خریدار مفید است اما برای اهالی جز افزایش ترافیک ثمری ندارد.حالا دیگر نه از بزرگترین باغ گلوگیاه خبری هست، نه پارک سید جمال توسعه یافته، نه باغ پرندگان و بنیاد مولانا در آن ساخته شده است! فروختند و برج شده و احتمالا مدیران شهرداری توجیه میکنند که با پول آن در جاهای دیگر درخت کاشتهاند و اصلا مولدسازی یعنی همین. یعنی از این پول جای دیگر بهتر استفاده شود.
با این پیشینه میتوان گفت آقای قالیباف خیلی زودتر مولدسازی را در شهرداری تهران شروع کرده بود و میتوان به سوابق پلاک ثبتی 70/942 مراجعه کرد و برای این که بدانیم این برج قبلا باغ بوده فیلم «دیدار» ساخته محمدرضا هنرمند با بازی مهران مدیری و مینا لاکانی که برندۀ جشنواره فجر هم شدند نشان میدهد قبلا چه بوده و گلخانه و گل و گیاه داشته است.
منتها اکنون جای ابراز این نگرانی هست که نکند همان سرنوشت در انتظار ملک کانون در شهرک غرب باشد. یعنی به اسم مولدسازی میخواهند آن را بفروشند و پول آن را مثلا صرف حقوق و مزایا و رتبهبندی معلمان کنند. خوب، سالهای بعد چه؟ باغهای شمال شهر را هم در دهه 70 فروختند و پول آن صرف حقوق کارکنان شهرداری تهران کردند. نصیب مردم اما چه شد؟
در موضوع باغ گل یوسفآباد البته خریدار (بیمه ایران) هیچ کار غیر قانونی انجام نداده چون ساخت برج اداری یا تجاری یا شاید مسکونی اساسا بدون مجوزهای شهرداری، شدنی نیست. اما چنانکه اشاره شد این برجهای دوقلوی گلستان در جایی بنا شدهاند که قبلا واقعا گلستان بوده و با مولدسازی به جای باغ یا بوستان یا باغ پرندگان به اضافه بیناد مولانایی که قرار بود در ملک ستاد ساخته شود حالا به دو برج اداری متصل به هم تبدیل شده است.
چرا شهرداری ملک با کاربری فضای سبز طبق مصوبه کمیسیون ماده 5 را فروخت و پارک نکرد؟ چون هزینههای شهرداری بالاست و 75 درصد بودجه صرف هزینههای جاری میشود. حالا چشمانداز کوه از مردم گرفته شده و ترافیک فشردهتر میشود در حالی که قرار بود با تورهایی آن را مسقف کنند و انواع پرندگان رها شوند و صدای آنان طنین بیندازد. البته در این داستان مطلقا تقصیری متوجه خریدار نیست. چون ملکی عرضه شده و آنها طبعا به قیمت خریدهاند و افزایش قیمت در این مدت چنان صعودی و نجومی بوده که سود کلانی نصیب شرکت کرده و به نفع بیمهگذاران است اما جدای این وجه، نتیجۀ آن شیوه مولدسازی همین است و دیر و دور نیست چنانچه قرار بر همین نوع مولدسازی باشد زمین کانون یا جای دیگر هم به چنین سرنوشتی دچار شود. تازه با این فرض که هدف، این ملک باشد و نه اردوگاهها که اگر آنها مد نظر باشد دیگر نور علی نور است.
این نوشته در ساعت 20:30 دقیقه روز 17 بهمن 1401 خورشیدی برای ثبت در تاریخ نگاشته شد وگرنه پیداست که برای تأمین بودجه به این شیوه روی آوردهاند و هزینه های اجتماعی آن را متحمل میشوند چون واقعا قرار است پول تولید کند و نگاه دولت به این املاک و داراییهای غیر منقول مثل چاه نفتهایی تازه مکشوف است.