استتار یک هنر باستانی است و برای بقای روزانه گونههای مختلف در سراسر کره زمین یک امر مهم و حیاتی به شمار میرود. چه یک مارمولک باشد که با پوست درخت ترکیب شود یا یک جگوار که در شاخ و برگها محو شود، ترکیب شدن با محیط اطراف میتواند مهمترین وجه تمایز بین خوردن و خورده شدن باشد.
برخی از حیوانات فقط محیط اطراف خود را نمیشناسند، بلکه خودشان جزئی از اطراف خود هستند، یا حداقل این چیزی است که دشمنان آنها فکر میکنند.
به گزارش فرادید، استتار یک هنر باستانی است و برای بقای روزانه گونههای مختلف در سراسر کره زمین یک امر مهم و حیاتی به شمار میرود. چه یک مارمولک باشد که با پوست درخت ترکیب شود یا یک جگوار که در شاخ و برگها محو شود، ترکیب شدن با محیط اطراف میتواند مهمترین وجه تمایز بین خوردن و خورده شدن باشد.
دراین مطلب ۱۴ حیوان با تواناییهای استتار منحصر به فرد را برایتان معرفی کردهایم. تا پایان این مطلب همراه ما باشید و با این حیوانات آشنا شوید. البته یک سورپرایز هم برای شما داریم که حتما با خواندن این مقاله به آن پی خواهید برد.
تعداد کمی از حیوانات به اندازه آفتاب پرستها در استتار و پنهان شدن معروف هستند. مهارتهای تغییر رنگ، آنها را به نمادهای سازگاری وترکیب با طبیعت تبدیل کرده است. کلید کروماتوفور، نوعی سلول رنگدانهای است که در زیر پوست شفاف بیرونی آفتابپرستها قرار دارد. نکتهای که شما را حیرت زده خواهد کرد این است که برخلاف تصور رایج، آفتاب پرستها رنگ خود را برای استتار تغییر نمیدهند بلکه دانشمندان فکر میکنند رنگها را برای برقراری ارتباط تغییر میدهند.
رنگهای خاص، حالتهای خاصی را نشان میدهند. آفتاب پرستها هنگام ترس رنگ خود را تیره میکنند و هنگامی که هیجان زده هستند آن را روشن میکنند. برخی از رنگها نشان میدهد که حیوان آماده جفت گیری است. یکی دیگر از دلایل تغییر رنگ آفتاب پرستها تنظیم دمای بدنشان است. آنها رنگ خود را تغییر میدهند تا گرمای بیشتری از خورشید جذب کنند. شاید حالا که متوجه دلیل اصلی تغییر رنگ آفتابپرست شدهاید، کمی از این حیوان در مهارت استتار ناامید شوید، اما باید بگوییم که در ادامه با حیواناتی آشنا خواهید شد که استاد پنهان شدن در طبیعت هستند.
اگر شما یک پرنده گرسنه در غرب مالزی باشید، در شکار کاترپیلارها به ندرت موفق خواهید شد. بسیاری از لاروهای حشرات دیگر میتوانند نسبتا با گیاهان محلی ترکیب شوند، اما تعداد کمی از آنها مثل کاترپیلارها هستند که کلا در پوشش گیاهی ناپدید میشوند. کاترپیلارها شکلها و رنگهای پیچیدهای دارند که از آنها برای پنهان ماندن از چشم شکارچیان استفاده میکنند. این ویژگی مهم شانس آنها را برای زنده ماندن زیاد میکند تا زمانی که به یک پروانه تبدل شوند و در نتیجه از طریق تولید مثل افزایش پیدا کنند.
کاترپیلارها که بومی هند و آسیای جنوب شرقی هستند، اغلب از برگهای درختان انبه تغذیه میکنند، مانند آنچه که در تصویر بالا نشان داده شده است. این باعث میشود که کشاورزان انبه در این فکر باشند که با آفت کشها آنها را از بین ببرند، پس از استراتژی استتار استفاده میکنند گرچه شانس زنده ماندنشان در صورت استفاده از مواد سمی بسیار کم خواهد بود.
صخرههای مرجانی مکانهای نا امنی برای زندگی هستند، بنابراین ساکنان آنها اغلب از استتار برای در امان ماندن از دست شکارچیان استفاده میکنند. اینجا منطقهای است که اسب دریایی کوتوله در آن زندگی میکند. این اسب دریایی کوچک که کمتر از یک اینچ طول دارد و با برآمدگیهای گردی به نام tubercles پوشیده شده است، خود را دقیقاً مطابق با مرجانی که در آن زندگی میکند طراحی کرده است. به طور شگفت انگیزی و خیلی استادانه با محیط اطراف خود ترکیب میشود تا حدی که انسانها آن را لابه لای مرجانهای صید شده پیدا میکنند.
در نگاه اول فکر میکنید که بدن این مارمولک با خزه پوشیده شده است، اما باید بگوییم که این ویژگی ذاتی پوستش است. مارمولک دم برگی که فقط در جنگلهای ماداگاسکار یافت میشود به درستی نام گذاری شده است. از آنجایی که این مارمولکها روی درختان زندگی میکنند، به گونهای تکامل یافته اند که پوست خزهای و پوسته پوستهای دارند. همچنین آنها مانند آفتاب پرست، میتوانند رنگ پوست خود را برای مطابقت با پس زمینه خود تغییر دهند.
جغد جارزن یکی دیگر از استادان ترکیب رنگ است. رنگ برنز، خاکستری و سفید آن به طور یکپارچه با پوست درختان ترکیب میشود و زمانی که در حفره درختان پنهان میشود عملاً ناپدید میشود. همچنین دارای پرهایی است که به گونهای از سرش بلند شده است که طرح کلی یک جغد را از بین میبرد و دیدن آن را سختتر میکند. نوع دیگری از جغد جارزن به نام "مورف قرمز" یا "مورف روفوس" وجود دارد که در رنگ با جغد مذکور متفاوت است. آنها پرهای قهوهای مایل به قرمز بیشتری دارند. این جغدها خود را در میان درختان کاج و برگهای در حال تغییر رنگ قرار میدهند، بنابراین استتار آنها به اندازه استتار جغد جارزن خاکستری موفق است.
دهان قورباغهای با توجه به رنگ پرهایش خود را به روشی مشابه جغد جارزن پنهان میکند. دهان قورباغهای یک مزیت اضافهتر دارد: مهارت تقلید از شاخههای درخت. دهان قورباغهای با توانایی شگفت انگیزش در ثابت ماندن برای مدت طولانی، همراه با پرهایی که به روشی ماهرانهای آنها را صاف میکند، میتواند به راحتی پس از بستن چشمها و خم کردن سر به عقب، عملاً خود را غیرقابل تشخیص کند.
این موجودات حتی میتوانند غذای خود را در حالی که لابه لای درختان پنهان شدند پیدا کنند. آنها پرواز نمیکنند و از چنگال خود برای گرفتن طعمه استفاده نمیکنند. در عوض، دهان قورباغه ایها مینشینند و منتظر میمانند تا طعمهها - عمدتاً حشرات - به سراغشان بیایند، چون در حال حاضر آنها شاخهای از یک درخت هستند.
اگر تا به حال در اقیانوس هند یا اقیانوس آرام غواصی کرده باشید، حتما با صخرههای مرجانی روبه رو شده اید که به شما نگاه میکنند. اما باید بگوییم در واقع یک سنگ ماهی است که به شما زل زده است، سمیترین ماهی شناخته شده روی زمین.
گونههای زیادی از این موجود وجود دارد، اما همه آنها از یک تکنیک برای استتار استفاده میکنند. با ظاهری تودهای و پوشیده شده. ماهی سنگی با نام مناسبی که دارد با انواع صخرهها و سنگها ترکیب میشود تا در بستر دریا پنهان بماند و برای شکار کمین کند. یکی دیگر از مکانیسم دفاعی قابل توجه آنها زهر آنها است. ماهیهای سنگی ۱۳ خار پشتی تیز دارند که مملو از یک سم عصبی قوی است که در صورت پا گذاشتن روی آنها میتواند برای انسان کشنده باشد.
اگر نمیتوانید هر دو کاتیدید را در این عکس ببینید، احساس بدی نداشته باشید. بدن برگی شکل آنها به آنها کمک میکند تا ازدید پرندگان، قورباغه ها، مارها و دیگر شکارچیان در سراسر جهان پنهان بمانند. کاتیدیدها عمدتاً شبگرد هستند. برای محافظت از خود در طول روز، آنها وارد یک وضعیت خوابیدن (موقعیت استراحت روزانه) میشوند که توانایی آنها را برای ترکیب شدن با محیط اطرافشان به حداکثر میرساند.
با این حال، همه کاتیدیدها در استتار ماهر نیستند. در موارد نادر، یک جهش ژنتیکی باعث میشود که کاتیدید به رنگ صورتی روشن درآید، که آشکارا باعث میشود در بین برگهای سبز به راحتی دیده شوند.
به عنوان یک نوع ماهی پهن، کفشک ماهی برای زندگی در کف اقیانوس مناسب است. آنها روی بستر دریا دراز میکشند و بدن نازک خود را با لایهای از ماسه میپوشانند و تنها چشمانشان را بیرون میگذارند. این عمل، همراه با استتار کردن پوست خالدار آنها، به آنها کمک میکند تا به طور یکپارچه با کف دریا ترکیب شوند. ایمنی در برابر شکارچیان را فراهم میکند و به آنها اجازه میدهد طعمههایی مانند میگو، کرم و لارو را شکار کنند.
هنگامی که کفشک ماهی خود لارو باشد، یک چشم در دو طرف سر خود دارد. طی دوره رشد و بزرگ شدنشان یک چشم به سمت دیگر میرود تا هر دو چشم با هم باشند. این یک ویژگی خاص است که به آنها اجازه میدهد با هر دو چشم که به بالا نگاه میکنند، شنا کنند و پنهان شوند، علیرغم اینکه از نظر فنی به پهلو هستند.
شبگرد دشتی پرندگان شبزی با جثه متوسط هستند که تقریباً در سراسر جهان یافت میشوند. به دلیل یک افسانه قدیمی و نادرست در مورد دزدیدن شیر بز، اغلب آنها را "بز شکار" مینامند. (آنها این کار را انجام نمیدهند بلکه فقط نزدیک بزها میمانند تا حشراتی را که جذب میکنند بخورند) لانه آنها روی زمین است و شکارشدنشان را ساده و راحت میکند و این یکی از دلایلی است که شبگرد دشتی خود را پنهان میکند.
تواناییهای استتار شبگردها را میتوان به عقل و تفکر استراتژیک آنها نسبت داد. هر پرنده با پرنده دیگر متفاوت است، و هر یک مکان لانه سازی خود را بر اساس آنچه که به بهترین وجه با نشانههای ظاهریشان مطابقت داشته باشد انتخاب میکند. این امر هم بقای خود و هم بقای فرزندانشان را تضمین میکند. تحقیقات منتشر شده در سال ۲۰۱۷ در مورد این موضوع، دو نظریه را در مورد این رفتار شبگردها ارائه کرد. اول اینکه آنها از ظاهر خود آگاه هستند. از طرف دیگر، پرندگان ممکن است در طول زمان یاد گرفته باشند که چه نوع زمینههایی برای استتار کردن آنها مؤثرتر است.
پوست سفید روشن روباه قطبی ممکن است توجه ما را به دلیل زیبایی اش جلب کند. این پوشش ایده آل به روباه کمک میکند که در میان برفهای سفید ناپدید شود و از دید عقاب ها، خرسهای قطبی و گرگهایی که آنها را شکار میکنند پنهان بماند. یک مزیت دیگری که پوشش آنها دارد این است که بدن روباه را برای دمای ۵۸ درجه زیر صفر به اندازه کافی گرم نگه میدارد.
اما وقتی هوا گرم میشود و برفها آب میشوند چه اتفاقی میافتد؟ وقتی فصل تغییر میکند، پوشش سفید روباه قطبی نیز تغییر میکند و موهایی به رنگ قهوهای و بور بدنش را میپوشاند تا به آن کمک کند با رنگ سنگها و گیاهان ترکیب شود.
جگوار به عنوان سومین گربه بزرگ در جهان، در جنگلهای بارانی متراکم و تالابها زندگی میکند. پوست خالدار قهوهای رنگ آن باعث میشود که ما انسانها به راحتی آن را تشخیص دهیم، اما یافتن جگوار برای حیوانات دیگر دشوار است. این الگوی خال مخالی طرح کلی جگوار را در پیش چشمان حیوانات دیگر مخدوش میکند و به آن کمک میکند تا با پسزمینههای مختلفی مانند شاخههای درخت و علفهای بلند ترکیب شود.
به راحتی میتوان جگوار را با حیواناتی مانند یوزپلنگ و پلنگ اشتباه گرفت، زیرا الگوهای مشابهی دارند. در حالی که همه آنها از پوستشان برای پنهان شدن استفاده میکنند. ابزار استتار جگوار به دلیل گل رزهای نامنظم (نشانههای دایره ای) و خالهای کوچک درون آنها منحصر به فرد است. متأسفانه، لکههای جگوار برای پنهان کردن آنها از خطرناکترین شکارچیشان، یعنی انسانها، کافی نبوده است. زمانی جگوارها در سراسر آمریکای شمالی و جنوبی پراکنده بودند، اما در حال حاضر جمعیت آنها به آمریکای مرکزی و احتمالاً تعداد کمی در مکزیک محدود شده است. یکی از آخرین جگوارهای وحشی در ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ کشته شد.
در حالی که بیشتر حیوانات برای موثر بودن استتار خود به پس زمینه خاصی نیاز دارند، برخی از آنها آنقدر خوب تکامل یافته اند که تقریباً در همه جا به سختی میتوان آنها را تشخیص داد. حشرات چوبی مثال خوبی برای این موضوع هستند، بدنهای شاخه مانند به آنها اجازه میدهد که فقط با ثابت نگه داشتن خودشان به طور کلی نامرئی شوند. هزاران گونه از حشرات چوبی در سرتاسر جهان وجود دارند که اندازه آنها از ۱ تا ۱۲ اینچ متغیر است. اغلب قهوهای یا سبز رنگ هستند، در صورت تهدید شدن بی حرکت میمانند، اما گاهی اوقات به تقلید از شاخهای که باد آن را تکان میدهد، تاب میخورد.
البته این بدان معنا نیست که آنها وسیلهای جز استتار برای دفاع از خود ندارند، برای مثال، حشره چوبی آمریکایی، میتواند اسید ملایمی را از دو غده در قفسه سینهاش پراکنده کرده تا شکارچیان را دور کند. اگر این سم وارد چشم انسان شود، باعث سوزش شده و حتی باعث کوری موقت شود.
این گونه از ماهی لقب «آفتابپرست دریا» را دارد که نشانهای از توانایی آن در تغییر رنگ برای مطابقت با محیط اطراف است. هر میلیمتر مربع از بدن آنها تا ۲۰۰ کروماتوفور (سلولهای رنگدانه) را در خود جای میدهد که روی سلولهای دیگر لایهای ایجاد میکنند که نور را منعکس کنند. علاوه بر این، کیسه ماهی ماهیچههایی دارد که میتوانند بافت پوست آن را از صاف به زبر تغییر دهند و در صورت لزوم با صخرهها و سنگها ترکیب شوند.
مهارتهای تغییر ظاهر کیسه ماهی فراتر از استتار صرف است. آنها میتوانند از رنگ و نور برای «درخشش» استفاده کنند و ماهیهای دیگر را مسحور کرده تا به راحتی طعمه آنها شوند.
انسانها به طور طبیعی با محیط اطراف خود ترکیب نمیشوند، و جدای از تغییرات ظریف در چهره، ما نمیتوانیم رنگمان را مانند ماهیهای دریایی تغییر دهیم. با این حال، ما راهی منحصر به فرد برای استتار خود پیدا کردهایم که هیچ گونه جانوری دیگر در این دنیا ندارد: لباس. چه برای شکار و چه برای جنگ، ما قرنها لباس پوشیده ایم تا خود را پنهان کنیم. دانش ما انسانها برای استتار خودمان دائما در حال تکامل است.