فرارو- در کل تاریخ بشر ما دنیای خود را با پرندگان تقسیم کرده ایم. ما از پرندگان برای تهیه غذا استفاده کرده ایم. ما پرندگان را به منظور شکار اهلی کرده ایم. حتی در برخی از ادیان پرندگان مورد پرستش قرار میگرفتند.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، پرندگان در قلب اسطورهها و افسانههای ما قرار دارند. از پرندگان در ادبیات، هنر وموسیقی تجلیل به عمل آمده است. حتی امروزه نیز علیرغم قطع ارتباط بسیار نگران کننده بین انسان و طبیعت پرندگان کماکان در زندگی مان نقش دارند.
در فهرست رسمی فعلی پرندگان جهان تقریبا ۱۰۸۰۰ گونه مختلف وجود دارند. با این وجود، ۱۰ پرنده وجود دارند که بر جنبههای حیاتی تاریخ انسان تاثیرگذار بودند و زندگی انسان را شکل دادند. در ادامه به این پرندگان اشاره خواهیم کرد:
کلاغ سیاه بزرگترین گونه کلاغ جهان در قلب افسانههای خلقت در سراسر نیمکره شمالی از اولین بومیان امریکای شمالی با فرهنگ نورس گرفته تا مردمان کوچ نشین سیبری قرار دارد. هم چنین، کلاغ سیاه اولین پرندهای است که در انجیل به آن اشاره شده زمانی که حضرت نوح قصد داشت دریابد آیا در بیرون از کشتی سیل پایان یافته یا خیر از کلاغ استفاده کرد. امروزه نیز کلاغ سیاه همراه با ماست. زمانی که "جورج آر آر مارتین" نویسنده "بازی تاج و تخت" قصد داشت گونهای از پرنده را برای پیشگویی آینده انتخاب کند کلاغ را برگزید.
زمانی که انسانها از شکار به کشاورزی روی آوردند اهلی کردن پرندگان وحشی را آغاز کردند. یکی از آن گونهها کبوترها بودند که در ابتدا برای تغذیه پرورش داده شدند، اما بعدا برای برقراری ارتباط در فواصل طولانی مورد استفاده قرار گرفتند. رابطه ما با کبوترها یک رابطه پیچیده است کبوترها حامل پیامهایی بودند که جان هزاران نفر را در طول دو جنگ جهانی نجات دادند حتی پیامهای حمل شده توسط آنان مسیر برخی از منازعات را نیز تغییر داد.
پرندگان نه تنها برای غذا خوردن انسانها بلکه برای تغذیه معنوی و اجتماعی نیز حائز اهمیت بوده اند. بدون رزق و روزیای که بوقلمون وحشی برای مهاجران اولیه اروپایی قاره آمریکا فراهم آوردند احتمالا استعمار دنیای جدید هرگز محقق نمیشد. بوقلمون خیلی زود به محور اصلی جشنهای کریسمس در بریتانیا و اروپا و روز شکرگزاری در امریکای شمالی تبدیل شد.
از زمان رنسانیس به این سو اکتشاف و استعمار آغازگر جهانی شدن جهان امروزی بود. با این وجود، این تحول تلفاتی نیز به همراه داشت که از معروفترین آن میتوان به انقراض دودو یکی از خویشاوندان بزرگ کبوترها اشاره کرد که در جزیره اقیانوسی موریس سکونت داشتند. این پرنده فاقد توانایی پرواز نتوانست از تهاجم قرن هفدهمی انسانها و سگ ها، گربهها و میمونهایی که با خود آورده بودند جان سالم به در ببرد. کلیسا در ابتدا به این ایده باور نداشت که خالق موجودات میتواند اجازه دهد گونه زندهای منقرض شود. با این وجود، در نهایت دودو به نمادی از انقراض تبدیل شد.
نقطه عطف کلیدی در ظهور علم زمانی بود که "چارلز داروین" در سال ۱۸۵۹ کتاب "منشاء گونه ها" را منتشر کرد. گفته میشود که سهرههای داروین (فنچهای گالاپاگوس) اغلب کلید لحظه "اوریکا" یا "یافتم" برای نظریه انقلابی داروین در مورد تکامل بودند. با این وجود، او در نظریه انتخاب طبیعی خود علاقه کمی به این پرندگان از خود نشان داد. مدت زیادی از مرگ داروین نگذشته بود که دانشمندان به اهمیت این فنچها پی بردند. آنان دریافتند که تکامل میتواند در مقیاس زمانی بسیار کوتاه تری از آن چه که پیشتر تصور میشد رخ داده باشد.
ما اغلب تصور میکنیم کشاورزی مدرن پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد زمانی که کودهای شیمیایی به طور گستردهای عملکرد محصولات را افزایش دادند. با این وجود، یک قرن پیش از آن فضولات برداشت شده از باکلان گوانا در سواحل امریکای جنوبی که مستعمراتی وسیع محسوب میشدند مواد مورد نیاز برای رونق کشاورزی فشرده را فراهم میکرد. این امر چشم انداز آمریکای شمالی و اروپا را برای همیشه تغییر داد و به زوال حیات وحش زمینهای کشاورزی سرعت بخشید.
حواصیل برفی بومی امریکای شمالی یکی از گونههای پرندهای بود که قربانی تجارت مُد شد پرهایش کلاه و لباسهای زنانه را زینت میداد و منجر به قتل مردان شجاعی شد که سعی در محافظت از آن پرندگان در برابر شکارچیان داشتند. زنان پیشگام در بریتانیا و آمریکای شمالی واکنشی را علیه چنین ظلم وحشیانهای سازماندهی کردند. این امر منجر به تشکیل سازمانهای امروزی حفاظت از پرندگان شد که به موقع جان حواصیلها و سایر قربانیان را نجات دادند.
عقابها از طریق استفاده نمادین در یونان باستان، روم و سایر تمدنهای اولیه همواره با نمایش قدرت ملت هاو امپراتوریها همراه بوده اند. هم چنین، عقابها بیش از هر پرنده دیگری بر روی پرچمهای سراسر جهان مشاهده میشوند. با این وجود، نازیها معنای کاربرد تصویر عقاب را تغییر دادند و آن را تبدیل به نمادی از تمامیت خواهی کردند.
داستان رئیس مائو چین یک داستان مفید است: او قصد دست اندازی بر طبیعت را داشت و در این بازی بازنده بود. جنگ مائو علیه گنجشک درختی کوچک به دلیل خوردن دانه غلات توسط آن نه تنها منجر به از بین رفتن آن پرنده شد بلکه به مرگ میلیونها نفر از مردم چین در جریان قحطی وحشتناک نیز انجامید که بدترین فاجعه دست ساخته در طول تاریخ بشر محسوب میشود. محصولات زراعی آسیب پذیر بودند، زیرا گنجشکها جمعیت حشرات به ویژه ملخها را کنترل کرده بودند.
سرنوشت پنگوئن امپراتور تنها پرندهای که در زمستان سخت قطب جنوب تولید مثل میکند اکنون به طور بالقوه سرنوشت همه ما قلمداد میشود. بزرگترین پنگوئن جهان همراه با خرس قطبی قطب شمال به نماد بحران اب و هوایی تبدیل شده است. اگر پنگوئنهای امپراطور نتوانند زنده بمانند ما گونههای انسانی نیز ممکن است زنده نمانیم. آیا این بحران منجر به انقراض فاجعه بار هزاران گونه از جمله احتمالا گونه ما خواهد شد یا ما موفق خواهیم شد از لبه پرتگاه عقب نشینی کنیم؟