هوشنگ ضیایی کارشناس حیات وحش و پیشکسوت محیطزیست در روزنامه هم میهن نوشت: مرگ «پیروز» یوزپلنگ ۱۰ ماهه بهعنوان اولین و تنها یوز ایرانی که در اسارت متولد شد و پرورش یافت، باید مورد توجه دقیق قرار گیرد. در واقع از لحظه تولد تا مرگ او نیاز به تحلیل و موشکافی عمیق دارد. اینگونه در معرض انقراض و سالها تلاش برای حفظ آن تاکنون به نتیجه موفقیتآمیزی نرسیده است که قطعا باید درباره این موضوع تدبیر شود.
در واقع «تکثیر جانوران وحشى در اسارت» نیاز به تخصص و امکاناتی خاص دارد. صرفا با واداشتن دو قلاده یوز به جفتگیری نمیتوان ادعای حفظ نسل یوز ایرانی را داشت. این کار نیاز به تخصصی دارد که در ایران وجود ندارد. متاسفانه دانشگاههای ما از وجود اساتید دارای تخصص در حوزه تکثیر و پرورش جانوران وحشى محروم هستند. توجه به این نکته ضروری است که مسئولان تکثیر یوز باید تخصص لازم درباره نحوه نگهداری از یوز در زمان بارداریاش در اسارت را داشته باشند. حتی ممکن است نیاز به تلقیح مصنوعی باشد. اما دامپزشک متخصص جانوران وحشى هم در کشور ما وجود ندارد.
در مورد پرورش یوز در اسارت باید به این موضوع توجه داشت که این حیوان باید به مدت ۲ سال کنار مادر باشد و از او نحوه شکار، موقعیتهای فرار و روش زندگی را آموزش ببیند و بعد از آن مستقل میشود. اگر این حیوان را در اسارت پرورش دهید، بدون آنکه این مسائل را فرابگیرد، همان روز اولی که وارد زیستگاه خود شود، از بین میرود و ممکن است توسط سایر حیوانات شکار شود. هیچیک از حیوانات گوشتخوار بهویژه پلنگ و یوزپلنگ را نمیتوان بدون آموزش توسط مادر یا تعلیم او به سبک مادر، پرورش داد و به طبیعت منتقل کرد.
علیرضا شهرداری واقعا برای پرورش «پیروز» زحمت کشید و او را در این ۱۰ ماه حفظ کرد. مادر او مجبور به سزارین در شرایطی شد که امکانات و تخصص لازم برای این کار وجود نداشت، در نهایت هم دو توله او تلف شدند.
پیروز زنده ماند، اما به این دلیل که به صورت سزارین متولد شده بود، بدنش مقاومت کمی داشت و باید در دستگاهی خاص بزرگ میشد که مانند بدن مادر او گرم باشد و از شیری مخصوص تغذیه میکرد، اما متاسفانه این امکانات در کشور ما وجود نداشت. شرایط پیروز به گونهای بود که متخصص خارجی که او را معاینه کرد معتقد بود امکان مرگ پیروز وجود دارد و این تلاش شبانهروزی علیرضا شهرداری بود که باعث شد پیروز ۱۰ ماه زندگی کند.
قطعا یکی از مهمترین نکاتی که در رابطه با شکست تکثیر یوز در کشور ما وجود دارد، آن است که افراد توانمند و متخصص در این حوزه مانند هومن جوکار، امیرحسین خالقی و طاهر قدیریان امروز در زندان هستند. جوکار تنها متخصص یوزپلنگ در ایران بود و دورههای تخصصی مربوطه را خارج از کشور گذرانده بود.
این افراد سرمایههای محیط زیست بودند که در مدت فعالیت خود موفق شدند یوز ایرانی را حفظ کنند. من ۱۵ سال پیش مدیر پروژه تکثیر یوزپلنگ در کشور بودم و این افراد همکاران و دانشجویان من بودند. آنها بهترین و پاکدستترین افراد در این حوزه هستند. این یک حقیقت است که حمایت از این افراد بهترین راهکار برای حفظ یوز و محیط زیست کشور بود، اما مسئولان امر به جای این اقدام دست به اقدامات نمایشی میزنند که کارساز نیست.
برای حفظ یوز ایرانی البته یک نکته به شدت مغفول مانده و آن، تخریب زیستگاه یوز است. همان زمان که مسئول پروژه تکثیر یوز بودم، تخمین ما از تعداد یوزپلنگ در کشور ۱۰۰ قلاده بود. اما بعد از اینکه جوکار به زندان رفت، این پروژه به دست افرادی افتاد که نه تخصص، احساس و دلسوزی لازم درباره تکثیر یوز در اسارت را نداشتند و قصدشان بیشتر اجرای نمایش و شوآف برای مردم بود. این درحالی بود که در زمان فعالیت گروه ما و بهویژه جوکار در حال خریداری زیستگاه یوز بودیم، به این شکل که با توجه به خطر سگهای گله برای جان یوزها و همچنین حضور دام در آبشخور این حیوانات، بسیاری از آغلهای واقع شده در زیستگاه یوز خریداری شد، مسئول این اقدام نیز هومن جوکار بود. در واقع یکی از مشکلات امروز ما در حوزه تکثیر یوز در اسارت در نبود افرادی که از آنها نام بردم ایجاد شده است. باید اعتراف کرد که امروز برای تکثیر یوز در اسارت، پول و بودجه کافی وجود دارد، اما دلسوزی و عشق برای کار وجود ندارد.
این حقیقتی تلخ است که سازمان محیط زیست توانایی حفظ زیستگاههای یوز را ندارد، درحالیکه این مناطق تامینکننده آب و غذای یوز هستند و برای تولید مثل این حیوان ضروری است زیستگاه او امن باشد. اگر زیستگاهها تخریب شوند، یوزها قادر به ادامه زندگی نیستند و به راحتی از بین میروند. وقتی جادهسازیها از دل زیستگاهها رد و معادن در زیستگاههای جانوری شکل میگیرند و بهدنبال آن حادثه و انفجار و در یک کلام ناامنی برای یوز ایجاد میشود، طبیعی است که یوز از منطقه برود یا در دل جادهها تصادف کرده و کشته شود.
از طرف دیگر شکارچیان طعمههای یوز مانند آهو یا قوچ و میش را شکار میکنند. همه این موارد باعث تخریب زیستگاه یوز ایرانی شدند. امروز در مجلس جلسهای درباره مرگ پیروز برپا شد. در این جلسات برخى افرادی حضور مییابند که تخصص و تجربهاى درباره یوز و مشکلات آن ندارند. با توجه به معادنی که در زیستگاه یوز وجود دارد و تاثیر مخرب آنها بر حیات این گونه در حال انقراض انتظار ما از مجلس کمک به تعطیلی معادن بود تا در راستای حفاظت از یوز ایرانی و جلوگیری از انقراض آن کاری اساسی صورت گیرد. اما سوال این است که تاکنون مجلس چه کار قابل توجهی درخصوص حفاظت از زیستگاه یوز انجام داده است؟ وظیفه مجلس امروز این نیست که به مسائلی مانند داروی داده شده به پیروز و... پرداخته و به دنبال مقصر باشد.
مسائل مهمتر از این حرفهاست. مجلس همچنین باید بودجه کافی در اختیار سازمان محیط زیست بگذارد تا آغلهای واقع شده در زیستگاه یوز خریداری شود و بتواند کارشناسان سازمان محیط زیست را برای گذراندن دورههای تخصصی به خارج از کشور اعزام کند. تولد و پرورش یوز در اسارت نخستین تجربه در کشور ما بود. در واقع آنچه بر سر پیروز آمد ناشی از مجموعه عوامل نبود امکانات، تخصص، دلسوزی و البته فقدان تجربه بود.